English Persian Dictionary - Beta version
 
پرسش ترجمه خود را ارسال نمایید
| Help | About |
 
Home | Forum / پرسش و پاسخ | + Contribute | Users
Login | Sign up  
     

Enter keyword here!
  Tips | Translate!
✘ Close
✘ Close
Total search result: 139 (8 milliseconds)
ارسال یک معنی جدید
Menu
English Persian Menu
Methodism U پیروی از متد یا روش بخصوصی
معنی که میخواستی رو پیدا نکردی؟ برو تو این صفحه تا از دیگرون کمک بگیری.
Other Matches
it is particularly difficult U یک اشکال بخصوصی دارد
intraspecific U شامل گروه بخصوصی
intraspecies U شامل گروه بخصوصی
unclassified U در ردیف بخصوصی قرار نگرفته
in the irons U سوار اسب بخصوصی شدن
sectionalism U طرفداری ازمحله یا استان بخصوصی
bulbed cherrylock rivet U نوع بخصوصی پرچ کور
ward heeler U کارچاق کن سیاسی ناحیه بخصوصی
career woman U زنی که حرفهی بخصوصی را دنبال میکند
stenohaline U زیست کننده در اب شور به غلظت بخصوصی
career women U زنی که حرفهی بخصوصی را دنبال میکند
stenophagous U تغذیه کننده از جانور یانوع بخصوصی
localization U تمرکز درنقطه بخصوصی محلی کردن
period U منتهادرجه دوران مربوط به دوره بخصوصی
monomaia U جنون درمورد بخصوصی وسواس در چیزی
periods U منتهادرجه دوران مربوط به دوره بخصوصی
soil conservation U مهیا کردن خاک برای محصول بخصوصی
but for income U قسمتی از درامد که به علت دخالت عامل بخصوصی عایدشده
bayed U حجمی که برای دربرگرفتن چیز بخصوصی در هرهواپیما منظور میگردد
baying U حجمی که برای دربرگرفتن چیز بخصوصی در هرهواپیما منظور میگردد
bay U حجمی که برای دربرگرفتن چیز بخصوصی در هرهواپیما منظور میگردد
bays U حجمی که برای دربرگرفتن چیز بخصوصی در هرهواپیما منظور میگردد
referendum U حاکی از این که دارای قدرت و دستورات درمورد امر بخصوصی نیست ad-refrendum
referendums U حاکی از این که دارای قدرت و دستورات درمورد امر بخصوصی نیست ad-refrendum
referenda U حاکی از این که دارای قدرت و دستورات درمورد امر بخصوصی نیست ad-refrendum
full power U اختیاری است که دولتی به نماینده خود به طور موقتی میدهد تا درمورد بخصوصی مذاکره و اخذتصمیم کند
subsequent U پیروی
subjection U پیروی
amenableness U پیروی
following U پیروی
sequacity U پیروی
imitation U پیروی
imitations U پیروی
orinality U پیروی ابتکار
listening U پیروی کردن از
religiousness U پیروی مذهب
faddism U پیروی از مد زودگذر
law abidingness U پیروی قانون
pursuitmeter U پیروی سنج
sensuousness U پیروی جسمانی
to do after U پیروی کردن
go by U پیروی کردن از
conformance U پیروی متابعت
conscientiousness U پیروی وجدان
conventionalism U پیروی از رسوم
to follow the example of U پیروی کردن از
sectarianism U پیروی از یک فرقه
autonomy U خود پیروی
followed U پیروی کردن از
follow U پیروی کردن از
follow U پیروی استنباط
listens U پیروی کردن از
listened U پیروی کردن از
follows U پیروی استنباط
followed U پیروی استنباط
follows U پیروی کردن از
listen U پیروی کردن از
conform U پیروی کردن
conformed U پیروی کردن
conforming U پیروی کردن
conforms U پیروی کردن
subschema U زیرمجموعه با تغییر شکل دیدگاه منطقی از شمای پایگاه داده که مورد نیاز برنامه کاربردی استفاده کننده بخصوصی میباشدزیرشمای
conventionality U پیروی از سنت قدیم
rotary pursuit U پیروی سنج چرخان
pursuit rotor U پیروی سنج چرخان
islamism U پیروی از دین اسلام
sentimentality U پیروی از عواطف واحساسات
Taoism U پیروی از طریقت چینی
conformity U پیروی از رسوم یاعقاید
psychologism U پیروی از اصول روانی
scientism U پیروی از روش علمی
nudism U پیروی از عقایدجماعت برهنگان
manichaeism U پیروی از دین مانی
sentimentalism U پیروی از عواطف واحساسات
illuminism U پیروی ازفلسفه اشراقی
isolationism U پیروی از سیاست انزوا
to go by a rule U ازقانونی پیروی کردن
sensationalism U پیروی از عواطف واحساسات
Jungian U پیروی یونگ [روانشناسی]
lyricism U پیروی از سبک اشعاربزمی
probity U پیروی دقیق از اصول
episcopalianism U پیروی از کلیسای اسقفی
Scientologist U پیروی دین ساینتولوژی
to follow in ones footsteps U پیروی تاتقلیدازکسی کردن
heteronomy U پیروی از قانون دیگری
self abandonment U افسارگسیختگی پیروی از هوی هوس
syndicalism U پیروی از اصول اتحادیه صنفی
secarianism U پیروی از تیره یا فرقه یاحزبی
sensualize U پیروی از هوای نفس کردن
sansculottism U پیروی از اصول انقلاب افراطی
latitudinarianism U پیروی از وسعت نظر پنهاگرایی
classicism U پیروی از سبکهای یونان وروم
specialisms U پیروی علم یا پیشه ویژه
lyrism U پیروی از سبک اشعار بزمی
sensationalism U پیروی از مسائل احساساتی وشورانگیز
consequentiality U پیروی به ترتیب منطقی خودگیری
vigilantism U پیروی از اصول جمعیتهای مذهبی
occidentalism U پیروی از فرهنگ و تمدن باختری
classicalism U پیروی سبکهاوانشاهاوادبیات وصنایع باستانی
specialism U پیروی علم یا پیشه ویژه
predestinarianism U پیروی از فلسفه قدری وجبری
inflationism U پیروی از روش تورم اقتصادی
classicize U ازسبک ادبی باستانی پیروی کردن
teetotalism U پیروی از اصل منع استعمال مسکرات
biblicism U پیروی تحت لفظی از کتاب مقدس
italianism U پیروی از اداب و رسوم مردم ایتالیا
literalism U پیروی تحت اللفظی از چیزی ملانقطی
trade unionism U پیروی از اصول وروشهای اتحادیه اصناف
pedantry or pedantism U پیروی ازعلم کتابی یا قواعد نظری
presbyterianism U پیروی از عقاید کلیسای مشایخی پروتستان
return U گزارش رسمی مامورشهربانی یا سایر مامورین رسمی در جواب نامهای که دادگاه به ایشان نوشته کیفیت پیگرد را در پرونده بخصوصی سوال میکند
returned U گزارش رسمی مامورشهربانی یا سایر مامورین رسمی در جواب نامهای که دادگاه به ایشان نوشته کیفیت پیگرد را در پرونده بخصوصی سوال میکند
returns U گزارش رسمی مامورشهربانی یا سایر مامورین رسمی در جواب نامهای که دادگاه به ایشان نوشته کیفیت پیگرد را در پرونده بخصوصی سوال میکند
returning U گزارش رسمی مامورشهربانی یا سایر مامورین رسمی در جواب نامهای که دادگاه به ایشان نوشته کیفیت پیگرد را در پرونده بخصوصی سوال میکند
westernization U فرنگی مابی پیروی از تمدن مغرب زمین
naturism U عریان گری [پیروی از عقاید جماعت برهنگان]
sacramentalism U اعتقاد به پیروی از مراسم دینی جهت رستگاری
pedantize U پیروی علم کتاب یاقواعد نظری کردن
compliance index U شاخص نشان دهنده قابلیت پیروی از علایم راهنمایی
shamanism U پیروی از عقاید جادوگران وکاهنان دوران اولیه تمدن بشر
myrmidon U یکی از اهالی جنگجوی thessalyکه در جنگ troyپادشاه خودرا پیروی کردند
standard U واسط بین دو یا چند سیستم که از استانداردهای از پیش تعیین شده پیروی می کنند
standards U واسط بین دو یا چند سیستم که از استانداردهای از پیش تعیین شده پیروی می کنند
syntax U مرحلهای در کامپایل که در آن عبارتها بررسی می شوند برای اینکه آیا از قوانین پیروی می کنند یا خیر
neoclassical school U مکتبی که براساس ان رقابت و پیروی ازاصول حداکثرساختن مطلوبیت و سود میتواندتخصیص ایده الی از منابع رادر اقتصاد بوجود اورد
ism U پسوندی بمعنی >عمل < و>کار< و >طریقه عمل < و>حالت < و >شرط < و >پیروی <
route transposition U نوعی سیستم رمز که حروف رمز را با پیروی از یک مسیرمعین به هم می چسبانند
platonize U پیروی از روش افلاطونی استدلال فلسفی افلاطونی کردن
to indulge one's passions U پیروی از هواو هوس کردن خوش گذرانی کردن
driver U یک سری دستورالعمل که کامپیوتر از انها پیروی میکند تا اطلاعات را برای انتقال به دستگاه جانبی خاص یابازیابی از ان دوباره قالب بندی کند
drivers U یک سری دستورالعمل که کامپیوتر از انها پیروی میکند تا اطلاعات را برای انتقال به دستگاه جانبی خاص یابازیابی از ان دوباره قالب بندی کند
theatricalism U پیروی ازروش تماشاخانه تماشاخانه مسلکی
episcopacy U مقام اسقفی پیروی از کلیسای اسقفی
expanded memory system U کارت اضافی برای افزودن حافظه اضافی به IBM PC. حافظه از استاندارد EMS پیروی میکند
imitate U پیروی کردن کپیه کردن
imitated U پیروی کردن کپیه کردن
imitating U پیروی کردن کپیه کردن
imitates U پیروی کردن کپیه کردن
Recent search history Forum search
Search history is off. Activate
more | برای این معنی از دیگران سوال بپرسید. (Ask Question)
  Contact• | TermsPrivacy  © 2009 Perdic.com