Perdic.com
English Persian Dictionary - Beta version
پرسش ترجمه خود را ارسال نمایید
|
Help
|
About
|
Home
|
Forum / پرسش و پاسخ
|
+
Contribute
|
Users
Login | Sign up
Enter keyword here!
⌨
Tips
|
Translate!
✘ Close
✘ Close
Total search result: 201 (9 milliseconds)
ارسال یک معنی جدید
Menu
English
Persian
Menu
secarianism
U
پیروی از تیره یا فرقه یاحزبی
معنی که میخواستی رو پیدا نکردی؟ برو تو این صفحه تا از دیگرون کمک بگیری.
Other Matches
sectarianism
U
پیروی از یک فرقه
indoctrinate
U
تعالیم مذهبی یاحزبی را اموختن به
indoctrinated
U
تعالیم مذهبی یاحزبی را اموختن به
indoctrinating
U
تعالیم مذهبی یاحزبی را اموختن به
indoctrinates
U
تعالیم مذهبی یاحزبی را اموختن به
sects
U
فرقه
demomination
U
فرقه
sect
U
فرقه
factionary
U
طرفدار یک فرقه
factionalism
U
فرقه بازی
sectarian
U
فرقه گرای
faction
U
انجمن فرقه
sectarian
U
عضو فرقه
factions
U
انجمن فرقه
sectarianism
U
فرقه گرایی
heresies
U
بدعتکاری فرقه
sect
U
فرقه مذهبی
heresy
U
بدعتکاری فرقه
denominationalism
U
فرقه گرایی
sects
U
فرقه مذهبی
Mormon
U
فرقه مذهی مورمن
Mormons
U
فرقه مذهی مورمن
quakerism
U
معتقدات فرقه "کویکر"پروتستان
Protestants
U
عضو فرقه مسیحیان پروتستان
Protestant
U
عضو فرقه مسیحیان پروتستان
quietism
U
فرقه متصوفه اهل سکوت
jacobin
U
راهب فرقه دومی نیکن
jacobite
U
عضو فرقه راهبان دومی نیکن
jacobin
U
عضو فرقه مذهبی مخالف دولت
Methodist
U
فرقه مسیحی " متدیست " مومن به این مذهب
Zen
U
فرقه بوداییان طرفدار تفکر وعبادت وریاضت
franciscan
U
وابسته بدسته راهبان فرقه فرانسیس مقدس
Methodists
U
فرقه مسیحی " متدیست " مومن به این مذهب
grey friar
U
عضو جمعیت راهبان یادرویشان فرقه فرانسیس مقدس
Jesuit
U
عضو فرقه مذهبی بنام انجمن عیسی که بوسیله لایولا تاسیس شد
Jesuits
U
عضو فرقه مذهبی بنام انجمن عیسی که بوسیله لایولا تاسیس شد
roundhead
U
نماینده پارلمان انگلیس دردوره شارل اول و عضو فرقه مسیحیان کویکر
imitations
U
پیروی
amenableness
U
پیروی
sequacity
U
پیروی
imitation
U
پیروی
following
U
پیروی
subjection
U
پیروی
subsequent
U
پیروی
listen
U
پیروی کردن از
religiousness
U
پیروی مذهب
listening
U
پیروی کردن از
listened
U
پیروی کردن از
conforms
U
پیروی کردن
to do after
U
پیروی کردن
sensuousness
U
پیروی جسمانی
to follow the example of
U
پیروی کردن از
law abidingness
U
پیروی قانون
listens
U
پیروی کردن از
pursuitmeter
U
پیروی سنج
orinality
U
پیروی ابتکار
follow
U
پیروی استنباط
conforming
U
پیروی کردن
conformance
U
پیروی متابعت
conformed
U
پیروی کردن
conform
U
پیروی کردن
conscientiousness
U
پیروی وجدان
conventionalism
U
پیروی از رسوم
faddism
U
پیروی از مد زودگذر
followed
U
پیروی استنباط
follows
U
پیروی کردن از
follows
U
پیروی استنباط
followed
U
پیروی کردن از
follow
U
پیروی کردن از
autonomy
U
خود پیروی
go by
U
پیروی کردن از
murine
U
از تیره موش جانوری از تیره موش
rotary pursuit
U
پیروی سنج چرخان
pursuit rotor
U
پیروی سنج چرخان
probity
U
پیروی دقیق از اصول
lyricism
U
پیروی از سبک اشعاربزمی
manichaeism
U
پیروی از دین مانی
scientism
U
پیروی از روش علمی
sensationalism
U
پیروی از عواطف واحساسات
nudism
U
پیروی از عقایدجماعت برهنگان
psychologism
U
پیروی از اصول روانی
Taoism
U
پیروی از طریقت چینی
conformity
U
پیروی از رسوم یاعقاید
to follow in ones footsteps
U
پیروی تاتقلیدازکسی کردن
to go by a rule
U
ازقانونی پیروی کردن
Scientologist
U
پیروی دین ساینتولوژی
episcopalianism
U
پیروی از کلیسای اسقفی
Jungian
U
پیروی یونگ
[روانشناسی]
sentimentality
U
پیروی از عواطف واحساسات
sentimentalism
U
پیروی از عواطف واحساسات
illuminism
U
پیروی ازفلسفه اشراقی
conventionality
U
پیروی از سنت قدیم
islamism
U
پیروی از دین اسلام
heteronomy
U
پیروی از قانون دیگری
isolationism
U
پیروی از سیاست انزوا
sensationalism
U
پیروی از مسائل احساساتی وشورانگیز
latitudinarianism
U
پیروی از وسعت نظر پنهاگرایی
predestinarianism
U
پیروی از فلسفه قدری وجبری
inflationism
U
پیروی از روش تورم اقتصادی
sensualize
U
پیروی از هوای نفس کردن
lyrism
U
پیروی از سبک اشعار بزمی
syndicalism
U
پیروی از اصول اتحادیه صنفی
Methodism
U
پیروی از متد یا روش بخصوصی
specialism
U
پیروی علم یا پیشه ویژه
specialisms
U
پیروی علم یا پیشه ویژه
self abandonment
U
افسارگسیختگی پیروی از هوی هوس
sansculottism
U
پیروی از اصول انقلاب افراطی
classicism
U
پیروی از سبکهای یونان وروم
classicalism
U
پیروی سبکهاوانشاهاوادبیات وصنایع باستانی
occidentalism
U
پیروی از فرهنگ و تمدن باختری
consequentiality
U
پیروی به ترتیب منطقی خودگیری
vigilantism
U
پیروی از اصول جمعیتهای مذهبی
literalism
U
پیروی تحت اللفظی از چیزی ملانقطی
trade unionism
U
پیروی از اصول وروشهای اتحادیه اصناف
italianism
U
پیروی از اداب و رسوم مردم ایتالیا
classicize
U
ازسبک ادبی باستانی پیروی کردن
biblicism
U
پیروی تحت لفظی از کتاب مقدس
presbyterianism
U
پیروی از عقاید کلیسای مشایخی پروتستان
pedantry or pedantism
U
پیروی ازعلم کتابی یا قواعد نظری
teetotalism
U
پیروی از اصل منع استعمال مسکرات
pedantize
U
پیروی علم کتاب یاقواعد نظری کردن
naturism
U
عریان گری
[پیروی از عقاید جماعت برهنگان]
westernization
U
فرنگی مابی پیروی از تمدن مغرب زمین
sacramentalism
U
اعتقاد به پیروی از مراسم دینی جهت رستگاری
compliance index
U
شاخص نشان دهنده قابلیت پیروی از علایم راهنمایی
shamanism
U
پیروی از عقاید جادوگران وکاهنان دوران اولیه تمدن بشر
myrmidon
U
یکی از اهالی جنگجوی thessalyکه در جنگ troyپادشاه خودرا پیروی کردند
standards
U
واسط بین دو یا چند سیستم که از استانداردهای از پیش تعیین شده پیروی می کنند
standard
U
واسط بین دو یا چند سیستم که از استانداردهای از پیش تعیین شده پیروی می کنند
syntax
U
مرحلهای در کامپایل که در آن عبارتها بررسی می شوند برای اینکه آیا از قوانین پیروی می کنند یا خیر
concordat
U
پیمان دولت با جماعت مذهبی پیمان رسمی میان دو فرقه مذهبی
fuscous
U
تیره
murky
U
تیره
overcast
U
تیره
gens
U
تیره
funereal
U
تیره
darkness
U
تیره گی
fuzzier
U
تیره
fuzziest
U
تیره
cloudy
U
تیره
enigmatical
U
تیره
opaque
U
تیره
strained
U
تیره
subfuscous
U
تیره
duskish
U
تیره
murk
U
تیره
nebulous
U
تیره
fuzzy
U
تیره
demomination
U
تیره
caliginous
U
تیره
ilk
U
تیره
gloomy
U
تیره
sombrous
U
تیره
obscure
U
تیره
dashed
U
خط تیره
dash
U
خط تیره
obscured
U
تیره
turbid
U
تیره
muddying
U
تیره
muddy
U
تیره
obscurer
U
تیره
dulling
U
تیره
obscures
U
تیره
muddiest
U
تیره
muddies
U
تیره
obscurest
U
تیره
families
U
تیره
dulls
U
تیره
dullest
U
تیره
haziest
U
تیره
black
U
تیره
blacked
U
تیره
blacker
U
تیره
blackest
U
تیره
blacks
U
تیره
hazier
U
تیره
heavier
U
تیره
heavies
U
تیره
heaviest
U
تیره
heavy
U
تیره
muddied
U
تیره
dull
U
تیره
dulled
U
تیره
dashes
U
خط تیره
duller
U
تیره
gloomiest
U
تیره
owl light
U
تیره
nubilous
U
تیره
nebulose
U
تیره
indistinct
U
تیره
owl light
U
تیره گی
hazy
U
تیره
faint
U
تیره
fainted
U
تیره
fainter
U
تیره
faintest
U
تیره
faints
U
تیره
gloomier
U
تیره
darkest
U
تیره
types
U
تیره
Recent search history
Forum search
more
|
برای این معنی از دیگران سوال بپرسید. (Ask Question)
✘ Close
Contact
|
Terms
|
Privacy
© 2009 Perdic.com