English Persian Dictionary - Beta version
 
پرسش ترجمه خود را ارسال نمایید
| Help | About |
 
Home | Forum / پرسش و پاسخ | + Contribute | Users
Login | Sign up  
     

Enter keyword here!
  Tips | Translate!
✘ Close
✘ Close
Total search result: 201 (17 milliseconds)
ارسال یک معنی جدید
Menu
English Persian Menu
scrape up <idiom> U پیدا یا جمع آوری چیزی ازروی نشانه
معنی که میخواستی رو پیدا نکردی؟ برو تو این صفحه تا از دیگرون کمک بگیری.
Other Matches
scare up <idiom> U ازروی اثراتی چیزی را پیدا کردن
spatial measurement U روش ای که به کامپیوتر امکان میدهد تا محل نشانه گر را در سه بعدی پیدا کند
money spinner U کارتنه کوچک که انرا نشانه خوشبختی و وسیله پیدا شدن پول میدانند
get over U ازروی چیزی گذشتن
pick up <idiom> U برداشتن چیزی ازروی زمین
collator U 1-نرم افزار جمع آوری داده ها 2-وسیلهای کارت پانچ ها را جمع آوری میکند
to work out something U حل چیزی را پیدا کردن
hit on/upon <idiom> U پیدا کردن چیزی که میخواهی
lay hands upon something U جای چیزی را معلوم کردن چیزی را پیدا کردن
make out U معنی چیزی را پیدا کردن سردراوردن از
needle in a haystack <idiom> U چیزی که خیلی سخت پیدا بشه
(in) care of someone <idiom> U فرستادن چیزی برای کسی ازروی آدرس شخص دیگری
to get to somebody [something] U به کسی دسترسی پیدا کردن [ به چیزی رسیدن]
EDO memory U فن آوری حافظه که حاوی پیشرفت بهتری است و می انواند داده را از محلی از حافظه پیدا کند و بخواند بایک عمل . و نیز میتواند آخرین قطعه داده را که در حافظه ذخیره شده بود در حافظه پنهان آماده خواندن از حافظه است
to always find something to gripe about U همیشه چیزی برای گله زدن پیدا کردن
symbol U نشانه یا تصویری که معرف چیزی است
represented U عمل کردن مانند نشانه برای چیزی
represent U عمل کردن مانند نشانه برای چیزی
represents U عمل کردن مانند نشانه برای چیزی
injudiciously U بیخردانه ازروی بیخردی یا بی عقلی ازروی بی احتیاطی
fast and loose U ازروی بی باکی ازروی مکرو حیله
impartially U ازروی بیطرفی ازروی راست بینی
pusillanimously U ازروی کم دلی یا بزدلی ازروی جبن
pig headedly U ازروی کله شقی ازروی کودنی
discerningly U ازروی بصیرت یابینایی ازروی تشخیص
expertly U ازروی خبرگی ازروی کارشناسی
collection activity عملیات جمع آوری اخبار سازمان جمع آوری اخبار
phraseologically U ازروی قاعده عبارت سازی به ایین سخن پردازی ازروی قاعده انشا
pointers U نشانه گرافیکی برای بیان محل نشانه گر روی صفحه نمایش
pointer U نشانه گرافیکی برای بیان محل نشانه گر روی صفحه نمایش
no drop image [تصویر نشانه که در حین عملیات کشیدن و قرار دادن ایجاد میشود و وقتی که نشانه گر روی شی است و میتواند شی مقصد باشد.]
ToolTips U برنامهای که تحت ویندوز کار میکند و یک خط از متن را زیر یک نشانه نشان میدهد وقتی که کاربر نشانه را روی آن قرار میدهد
symbolic U آنچه به عنوان نشانه کار میکند و یا از نام نشانه یا برچسب استفاده میکند
symbolically U آنچه به عنوان نشانه کار میکند و یا از نام نشانه یا برچسب استفاده میکند
touch U وسیله مسط ح که محل و چیزی که سطح آنرا لمس کرده است احساس میکند برای کنترل محل نشانه گر یا روشن و خاموش کردن وسیله
touches U وسیله مسط ح که محل و چیزی که سطح آنرا لمس کرده است احساس میکند برای کنترل محل نشانه گر یا روشن و خاموش کردن وسیله
collect U جمع آوری کردن
She is hopping mad . U چرا می خواهی لجت را سر من در آوری ؟
round up <idiom> U گرد هم آوردن ،جمع آوری
development U توسعه محصولات جدید و فن آوری ها
developments U توسعه محصولات جدید و فن آوری ها
collection U 1-جمع آوری با هم 2-مجموعهای از موضوعات در کنار هم
collections U 1-جمع آوری با هم 2-مجموعهای از موضوعات در کنار هم
acquisitions U پذیرفتن یا نگهداشتن یا جمع آوری اطلاعات
acquisitions U جمع آوری داده در مورد یک موضوع
acquisition U جمع آوری داده در مورد یک موضوع
acquisition U پذیرفتن یا نگهداشتن یا جمع آوری اطلاعات
to gather information [about; on] U جمع آوری کردن اطلاعات [در مورد]
peach design U نقش هلو [این نقش هم بصورت شکوفه درخت هلو به نشانه بهار و هم بصورت میوه به نشانه طول عمر در فرش های چین بکار می رود.]
to rally scattered troops U جمع آوری کردن نیروهای نظامی پراکنده
to gather supporters around oneself U جمع آوری کردن هواداران به دور خود
The funds collected so far . U وجوهی که تا کنون گرد آوری شده است
to cull wool U پشم چیدن [کندن و جمع آوری کردن]
What are the collection procedures for ...? U روند جمع آوری برای ... چه [جور] است ؟
accumulate U جمع آوری بسیاری چیزها در یک دوره زمان مشخص
accumulates U جمع آوری بسیاری چیزها در یک دوره زمان مشخص
accumulating U جمع آوری بسیاری چیزها در یک دوره زمان مشخص
CD R U فن آوری که به کاربر اجازه خواندن و نوشتن بر دیسک R-CD میدهد
density U حجم دادهای که در فضایی از دیسک یا نوار قابل جمع آوری است
R & D U سازمانی در یک شرکت که محصولات , کشفیات آوری جدید را گشترش توسعه می بخشد
densities U حجم دادهای که در فضایی از دیسک یا نوار قابل جمع آوری است
compacted U دیسک ROM-CD و فن آوری آن که به کار بر اجازه یک بار نوشتن داده روی آن میدهد
compacting U دیسک ROM-CD و فن آوری آن که به کار بر اجازه یک بار نوشتن داده روی آن میدهد
compact U دیسک ROM-CD و فن آوری آن که به کار بر اجازه یک بار نوشتن داده روی آن میدهد
compacts U دیسک ROM-CD و فن آوری آن که به کار بر اجازه یک بار نوشتن داده روی آن میدهد
electro optics U وسایل نشانه روی الکترونیکی دوربینهای نشانه روی الکترونیکی
preset vector U دستگاه نشانه روی بمب خودکار دستگاه نشانه روی پیش تنظیم بمب
to concern something U مربوط بودن [شدن] به چیزی [ربط داشتن به چیزی] [بابت چیزی بودن]
from U ازروی
constants U فن آوری دیسک که در آن دیسک با سرعتهای مختلف طبق شیار می چرخد
constant U فن آوری دیسک که در آن دیسک با سرعتهای مختلف طبق شیار می چرخد
cues U پیام ارسالی روی صفحه نمایش برای یاد آوری به کاربر برای درخواست یک ورودی
cue U پیام ارسالی روی صفحه نمایش برای یاد آوری به کاربر برای درخواست یک ورودی
CD WO U دیسک ROM-CD و فن آوری درایو که به کاربر اجازه میدهد فقط یک بار روی دیسک بنویسد
pettishly U ازروی کج خلقی
irritably U ازروی تندمزاجی
constrainedly U ازروی اجبار
politicly U ازروی مصلحت
irritably U ازروی تندی
inquisitively U ازروی کنجکاوی
perfidiously U ازروی خیانت
courageously U ازروی جرات
contumaciously U ازروی سرکشی
distractedly U ازروی گیجی
glaringly U ازروی خودنمائی
preponderantly U ازروی فضیلت
by the book U ازروی کتاب
brotherly U ازروی دوستی
blunderingly U ازروی اشتباه
to get off U برخاستن ازروی
purposelessly U ازروی بی مقصودی
contextually U ازروی قراین
querulousy U ازروی کج خلقی
considerately U ازروی ملاحظه
despondently U ازروی افسردگی
puerilely U ازروی بچگی
rakishly U ازروی هرزگی
submissively U ازروی فروتنی
joyfully U ازروی خوشحالی
empirically U ازروی شارلاتانی
inefficiently U ازروی بی عرضگی
inefficiently U ازروی بی کفایتی
by i U ازروی ندانستگی
circumspectly U ازروی احتیاط
shabbily U ازروی پستی
childishly U ازروی بچگی
flippantly U ازروی سبکی
despondingly U ازروی افسردگی
pessimistically U ازروی بد بینی
basely U ازروی پستی
blamelessly U ازروی بی گناهی
subtly U ازروی زیرکی
antagonistically U ازروی رقابت
cold heartedly U ازروی بی عاطفگی
powerlessly U ازروی ضعف
stupidly U ازروی نادانی
profligately U ازروی هرزگی
inadequately U ازروی بی کفایتی
in the abstract U ازروی تجرید
fatuously U ازروی بیشعوری
floutingly U ازروی اهانت
irreverently U ازروی بی حرمتی
ill humouredly U ازروی بد خویی
ill humouredly U ازروی بدخلقی
surest U ازروی یقین
surer U ازروی یقین
sure U ازروی یقین
hurry skurry U ازروی دستپاچگی
experientially U ازروی تجربه
egotistically U ازروی خودبینی
facetiously U ازروی شوخی
emulously U ازروی هم چشمی
hurry scurry U ازروی دستپاچگی
enterprisingly U ازروی توکل
equivocally U ازروی ایهام
evadingly U ازروی تجاهل
excursively U ازروی بی ترتیبی
ill humouredness U ازروی بد خلقی
finically U ازروی وسواس
immorally U از ازروی بد اخلاقی
indelicately U ازروی بی نزاکتی
indecisively U ازروی دو دلی
indecently U ازروی بی شرمی
incontinently U ازروی بی عفتی
inconstantly U ازروی بی ثباتی
flightily U ازروی بوالهوسی
grammatically U ازروی دستور
flatulently U ازروی لاف
inexactly U ازروی بی دقتی
irresolutely U ازروی بی تصمیمی
irreligiously U ازروی بی دینی
irefully U ازروی تندی
insesately U ازروی بیحسی
ill naturedly U ازروی بد خویی
illy U ازروی بد خواهی
flatulently U ازروی نفخ
floutingly U ازروی استهزاء
muddily U ازروی گیجی
disobilgingly U ازروی نامهربانی
obedienlv U ازروی فرمانبرداری
disingenuously U ازروی تزویر
dishonorable U ازروی بی شرمی
open mindldly U ازروی بی تعصبی
disgustedly U ازروی بیزاری
discursively U ازروی استدلال
discontentedly U ازروی نارضایتی
fractiously U ازروی کج خلقی
insesately U ازروی بی عاطفگی
impatiently U ازروی ناشکیبایی
frivolously U ازروی نادانی
impatiently U ازروی بی صبری
dissolute U ازروی هرزگی
glozingly U ازروی مداهنه
corruptly U ازروی تباهی
economically U ازروی اقتصاد
lightly U ازروی بی علاقگی
constantly U ازروی ثبات
mystically U ازروی تصوف
crookedly U ازروی نادرستی
doubliy U ازروی تزویر
dizzily U ازروی گیجی
heretically U ازروی فسادعقیده
distastefully U ازروی بی رغبتی
dissolutely U ازروی هرزگی
inexorably U ازروی سنگدلی
huffily U ازروی کج خلقی
deridingly U ازروی ریشخند
headily U ازروی خودسری
huffily U ازروی زودرنجی
batch processing U سیستم پردازش داده ها که در آن اطلاعات در دسته هایی جمع آوری می شوند و سپس در یک ماشین اجرا می شوند
to watch something U مراقب [چیزی] بودن [توجه کردن به چیزی] [چیزی را ملاحظه کردن]
bucks U ازروی خرک پریدن
petulantly U ازروی تندی یا کج خلقی
ground observation U دیدبانی ازروی زمین
genealogically U ازروی نسبت نامه
flightily U ازروی تلون مزاج
immodestly U ازروی بی حیایی گستاخانه
cravenly U ازروی ترس وپستی
fractiously U ازروی سرکشی عبوسانه
buck U ازروی خرک پریدن
Recent search history Forum search
more | برای این معنی از دیگران سوال بپرسید. (Ask Question)
  Contact• | TermsPrivacy  © 2009 Perdic.com