Perdic | پیدا شده از چرک یا گندیدگی زاده چرک | Persian/Farsi English Dictionary انگلیسی فارسی

Total search result: 201 (5 milliseconds)	ارسال یک معنی جدید

Menu	English	Persian	Menu
	pythogenic U	پیدا شده از چرک یا گندیدگی زاده چرک

معنی که میخواستی رو پیدا نکردی؟ برو تو این صفحه تا از دیگرون کمک بگیری.
Other Matches

	cousinry U	عموزاده هاودایی زاده هاوعمه زاده هاوخاله زاده ها
	nepotism U	انتصاب برادر زاده یا خواهر زاده واقوام نزدیک به مشاغل مهم اداری
	blue blood U	نجیب زاده اشراف زاده
	putridity U	گندیدگی
	putridness U	گندیدگی
	sepsis U	گندیدگی
	putrefaction U	پوسیدگی گندیدگی
	putrescencty U	گندیدگی فساد
	septic U	وابسته به گندیدگی
	putrescence U	گندیدگی فساد
	cousinly U	دایی زاده وار خاله زاده وار
	nepew U	پسر خواهر برادر زاده یا خواهر زاده
	descendent U	زاده
	descendant U	زاده
	fry U	زاده
	fitz U	زاده
	progeniture U	زاده
	nee U	زاده
	descended U	زاده
	fries U	زاده
	frying U	زاده
	legitimating U	حلال زاده
	born in the purple U	غنی زاده
	levite U	زاده لاوی
	cousin german U	عمو زاده
	chevalier U	نجیب زاده
	legitimates U	حلال زاده
	born in the purple U	دارا زاده
	legitimated U	حلال زاده
	knight U	نجیب زاده
	legitimate U	حلال زاده
	knighted U	نجیب زاده
	knighting U	نجیب زاده
	magnate U	نجیب زاده
	knights U	نجیب زاده
	magnates U	نجیب زاده
	hamite U	زاده حام
	high born U	نجیب زاده
	first ling U	نخست زاده
	first begotten U	نخست زاده
	evite U	زاده حوا
	thane U	نجیب زاده
	earth born U	زاده خاک
	coz U	خاله زاده
	firstborn U	نخست زاده
	coz U	عمه زاده
	firstling U	نخست زاده
	cousin german U	عمه زاده
	aristocrat U	اشراف زاده
	freeborn U	ازاد زاده
	grandee U	اصیل زاده
	hagseed U	زاده عجوزه
	sea born U	زاده دریا
	illegitimate U	زنا زاده
	patrician U	اعیان زاده
	patricians U	اعیان زاده
	patricians U	نجیب زاده
	patrician U	نجیب زاده
	blue blooded U	نجیب زاده
	cousin U	دایی زاده
	cousin U	عمو زاده
	cousin U	خاله زاده
	cousin U	عمه زاده
	childe U	نجیب زاده
	aristocrats U	نجیب زاده
	aristocrats U	اشراف زاده
	cousins U	عمه زاده
	first born U	نخست زاده
	first-born U	نخست زاده
	blue-blooded U	نجیب زاده
	aristocrat U	نجیب زاده
	born in lawful wedding U	حلال زاده
	noblewomen U	نجیب زاده
	noblewoman U	نجیب زاده
	noblemen U	نجیب زاده
	nobleman U	نجیب زاده
	coz U	دایی زاده
	cousins U	خاله زاده
	cousins U	عمو زاده
	bashaw U	نجیب زاده
	cousins U	دایی زاده
	gentleman of fortune U	نجیب زاده حادثه جو
	mulatto U	زاده اروپایی وزنگی
	dons U	لرد یا نجیب زاده
	junker U	اصیل زاده المانی
	donning U	لرد یا نجیب زاده
	donned U	لرد یا نجیب زاده
	don U	لرد یا نجیب زاده
	underbred U	نااصل زاده بی تربیت
	cousinly U	عمه زاده وار
	well born U	اصیل نجیب زاده
	feringhee U	پرتغالی زاده هند
	speak of the devil and he appears <idiom> U	حلال زاده بودن
	junker U	جوان نجیب زاده المانی
	true born U	حلال زاده اصیل اصل
	hagborn U	شیطان زاده فرزند ساحره
	wellborn U	نجیب زاده دارای خصوصیات نجابت
	milord U	مرد اشرافی ونجیب زاده انگلیسی
	household troops U	هیئت محافظ پادشاه یا نجیب زاده
	africander U	اروپایی نژادی که درافریقای جنوبی زاده شد
	mestizo U	کسیکه زاده اسپتنیولی و هندی و امریکایی باشد
	mestiza U	کسیکه زاده اسپانیولی و هندی وامریکایی باشد
	knickerbocker U	زاده هلندی هایی که به york new کوچ کردند
	grand tours U	سفر وسیاحتی که جوانان اشراف زاده انگلیسی بعنوان قسمتی ازتعلیم وتربیت خود میکردند
	grand tour U	سفر وسیاحتی که جوانان اشراف زاده انگلیسی بعنوان قسمتی ازتعلیم وتربیت خود میکردند
	phenomenally U	پیدا
	phenomenal U	پیدا
	apparent U	پیدا
	axiomatical U	پیدا
	visibility U	پیدا
	visible U	پیدا
	prosilient U	پیدا
	a rare bird U	کم پیدا
	indiscernible able U	نا پیدا
	in a good light U	پیدا
	gained U	پیدا کردن
	turn up <idiom> U	پیدا شدن
	gain U	پیدا کردن
	trover U	چیز پیدا ده
	find U	پیدا کردن
	track U	پیدا کردن
	tracked U	پیدا کردن
	gains U	پیدا کردن
	average U	پیدا کردن
	averaged U	پیدا کردن
	averages U	پیدا کردن
	averaging U	پیدا کردن
	detected U	پیدا کردن
	detecting U	پیدا کردن
	detects U	پیدا کردن
	tracks U	پیدا کردن
	finds U	پیدا کردن
	to figure up	پیدا کردن
	exposure U	پیدا شدن
	exposures U	پیدا شدن
	spottable U	پیدا کردنی
	pin point U	پیدا کردن
	detect U	پیدا کردن
	finder U	پیدا کننده
	acquire	پیدا کردن
	scholastic agent U	شاگرد پیدا کن
	open roof U	بام پیدا
	raise its head U	پیدا شدن
	to pick up U	پیدا کردن
	to look up U	پیدا کردن
	to pluck up one's heart U	دل پیدا کردن
	to search out U	پیدا کردن
	smell out U	با بو پیدا کردن
	pvogenous U	از چرک پیدا شده
	demonetize U	تنزل پیدا کردن
	prove opplicable U	مصداق پیدا کردن
	primigenial U	نخست پیدا شده
	preempt U	حق تقدم پیدا کردن
	i am through with my work U	ازکارفراغت پیدا کردم
	hade U	تمایل پیدا کردن
	get at able	یافتنی پیدا کردنی
	to work out something U	حل چیزی را پیدا کردن
	new discovered U	تازه پیدا شده
	luff U	لنگر پیدا کردن
	he looks malice U	ازسیمای او پیدا است
	i had a quiet read U	فرصت پیدا کردم
	come to an agreement U	موافقت پیدا کردن
	to win fame U	شهرت پیدا کردن
	It showed on his face. U	از صورتش پیدا بود
	To find a way out. To find a remedy. U	چاره پیدا کردن
	to spring a leaguer U	رخنه پیدا کردن
	in the doghouse <idiom> U	مشکل پیدا کردن با
	to become a necessity U	لزوم پیدا کردن
	to think out U	با فکر پیدا کردن
	show up <idiom> U	سر و کله اش پیدا می شود
	to take umbra at U	رنجش پیدا کردن از
	take to U	تمایل پیدا کردن
	escrow U	اجرایی پیدا میکند
	take to U	تمایل پیدا کردن به
	equation of payments U	قاعده پیدا کردن
	to take a ply U	تمایل پیدا کردن
	dampens U	رطوبت پیدا کردن
	liaising U	ارتباط پیدا کردن
	qualify U	شایستگی پیدا کردن
	touting U	خریدار پیدا کردن
	touts U	خریدار پیدا کردن
	trove U	چیز پیدا شده
	liaises U	ارتباط پیدا کردن
	liaised U	ارتباط پیدا کردن
	qualifies U	شایستگی پیدا کردن
	converge U	تقارت پیدا کردن
	converged U	تقارت پیدا کردن
	tout U	خریدار پیدا کردن
	dampening U	رطوبت پیدا کردن
	decline U	شیب پیدا کردن
	declined U	شیب پیدا کردن
	converging U	تقارت پیدا کردن
	dampened U	رطوبت پیدا کردن
	converges U	تقارت پیدا کردن
	declining U	شیب پیدا کردن
	dampen U	رطوبت پیدا کردن
	stammer U	لکنت پیدا کردن
	shields U	حفاظ پیدا کردن
	declines U	شیب پیدا کردن
	liaise U	ارتباط پیدا کردن