English Persian Dictionary - Beta version
 
پرسش ترجمه خود را ارسال نمایید
| Help | About |
 
Home | Forum / پرسش و پاسخ | + Contribute | Users
Login | Sign up  
     

Enter keyword here!
  Tips | Translate!
✘ Close
✘ Close
Total search result: 201 (10 milliseconds)
ارسال یک معنی جدید
Menu
English Persian Menu
polygeny U پیدایش نوع بشراز چند ازدواج جداگانه
معنی که میخواستی رو پیدا نکردی؟ برو تو این صفحه تا از دیگرون کمک بگیری.
Other Matches
ethnography U تشریح علمی نژادهای بشراز نظر اداب ورسوم و اختلافاتی که ازاین نقطه نظر با هم دارند
marriages U ازدواج پیمان ازدواج
marriage U ازدواج پیمان ازدواج
birth U پیدایش
emersion U پیدایش
births U پیدایش
genesis U پیدایش
infrastructure U پیدایش
appearance U پیدایش
appearances U پیدایش
nascent U پیدایش یافته
bank genesis U پیدایش دیواره
osteogenesis U پیدایش استخوان
pathogeny U پیدایش ناخوشی
Nativity U پیدایش ولادت
embryogeny U پیدایش جنین
It is a wonder that she showed up. U چه عجب که پیدایش شد
genetics U علم پیدایش
thermogenesis U پیدایش گرمادرتن
odontogeny U پیدایش دندان
spontaneous generation U پیدایش خودبخود
embryogen U پیدایش جنین
genesis U کتاب پیدایش
calorification U پیدایش گرما
cosmogeny U پیدایش و تکامل گیتی
ovology U گفتار در پیدایش تخم
narcotism U پیدایش حالت خواب
pathogenesis U مبحث پیدایش ناخوشی
matrixes U جای پیدایش ماتریس
genetically U موافق علم پیدایش
genetically U ازلحاظ پیدایش واصل
psychogenesis U پیدایش نیروی درونی
prehuman U پیش از پیدایش انسان
psychogony U پیدایش روان یا خرد
phytogeny U پیدایش و تکامل گیاه
phytogenesis U پیدایش و تکامل گیاه
pedogenesis U مبحث پیدایش جلگه
matrix U جای پیدایش ماتریس
anthropogenic U مربوط به پیدایش و تکامل انسان
anthropogenesis U مبحث پیدایش و تکامل بشر
polygenesis U پیدایش انسان ازنژادهاومبادی مختلف
anthropic U مربوط به دوران پیدایش انسان
She wont show up today. U امروز پیدایش نمی شود
parostosis U پیدایش استحوان در جای عوضی
biogenetic U مربوط بمنشاء پیدایش موجودات زنده
protogenic U وابسته به نخستین دوره نمویا پیدایش
protogenetic U وابسته به نخستین دوره نمویا پیدایش
hydro electric U وابسته به پیدایش الکتریسیته بوسیله مالش اب یا بخار
hydro-electric U وابسته به پیدایش الکتریسیته بوسیله مالش اب یا بخار
separated U جداگانه
severally U جداگانه
separates U جداگانه
separately U جداگانه
several U جداگانه
separate U جداگانه
asides U جداگانه
in proper U جداگانه
aside U جداگانه
genetic U وابسته به پیدایش یا اصل هر چیز مربوط به تولید و وراثت
antiseptics U جداگانه پادگند
antiseptic U جداگانه پادگند
separate opinion U رای جداگانه
internal U و نه یک برنامه جداگانه
several covenants U تعهدات جداگانه
send on U جداگانه فرستادن
allopatric U جداگانه اتفاق افتاده
substantively U با داشتن هستی جداگانه
to act independently of others U مستقلانه یا جداگانه کارکردن
separately excited U مولد با راه انداز جداگانه
We'd like to pay separately. ما میخواهیم جداگانه پرداخت کنیم.
idiopathy U علاقه خاص ناخوشی جداگانه
geomorphology U علمی که درباره برجستگیهای سطح زمین وعلل پیدایش انها بحث میکند
spreader rig U میلهای که نخها جداگانه به ان وصل میشود
diphthongize U تلفظ کردن دو صدای جداگانه در یک وهله
double barreled shotgun U تفنگ دولول برای تیراندازی جداگانه
discrete U که در واحدهای جداگانه کوچک روی میدهد
link U دستور ترکیب یک لیست از فایلهای جداگانه با هم
marriage U ازدواج
hymen U ازدواج
spousal U ازدواج
matrimony U ازدواج
marriages U ازدواج
marriageable age U ازدواج
hymens U ازدواج
parishes U قسمتی از شهرستان که کلیسا و کشیش جداگانه دارد
parish U قسمتی از شهرستان که کلیسا و کشیش جداگانه دارد
interleaved U دو باک حافظه جداگانه که به ترتیب و با هم استفاده می شوند
affiance U پیمان ازدواج
temporary marriage U ازدواج موقت
wedded U ازدواج کرده
remarriage U ازدواج مجدد
civil marriages U ازدواج محضری
joined U ازدواج کردن
wedder U ازدواج کننده
wive U ازدواج کردن
joins U ازدواج کردن
civil marriage U ازدواج محضری
to take to wife U ازدواج کردن با
nullity of marriage U بطلان ازدواج
marriage registry U دفتر ازدواج
married under a contract unlimited perio U ازدواج کردن
mesalliance U ازدواج با زیردستان
mismatch U ازدواج ناجور
misogamist U بیزار از ازدواج
gamophobia U ازدواج هراسی
misogamy U بیزاری از ازدواج
misogamy U ازدواج ستیزی
dissolution of marriage U انحلال ازدواج
marriage bed U قباله ازدواج
post nuptial U بعد از ازدواج
registration of marriage U ثبت ازدواج
marriage line U گواهینامه ازدواج
wedded U وابسته به ازدواج
remarriages U ازدواج مجدد
intermarriage U ازدواج با خویشاوندان
single U ازدواج نکرده
marry U ازدواج کردن
marries U ازدواج کردن
matches U ازدواج زورازمایی
match U ازدواج زورازمایی
premarital U پیش از ازدواج
sole U ازدواج نکرده
tie the knot <idiom> U ازدواج کردن
matrimony U ازدواج نکاح
pop the question <idiom> U تقاضای ازدواج
matrimonial U مربوط به ازدواج
marriages of convenience U ازدواج مصلحتی
A marriage of convenience . U ازدواج مصلحتی
marriage of convenience U ازدواج مصلحتی
soles U ازدواج نکرده
join U ازدواج کردن
termination of marriage U فسخ ازدواج
gather U نوشتن یک گروه از رکوردهای جداگانه به صورت بلاک داده
gathered U نوشتن یک گروه از رکوردهای جداگانه به صورت بلاک داده
adhocism U [طراحی کامل و جداگانه قسمت های مختلف یک ساختمان]
matchmakers U دلال یا دلاله ازدواج
matchmaker U دلال یا دلاله ازدواج
newlywed U تازه ازدواج کرده
marriage line U عقدنامه سند ازدواج
adultery U بی دینی ازدواج غیرشرعی
break up of the a proposed marriage U به هم خوردن ازدواج احتمالی
banning U اعلان ازدواج در کلیسا
endogamy U رسم ازدواج قبیلهای
exogamy U ازدواج با افرادخارج از قبیله
nubile U قابل ازدواج و همسری
bans U اعلان ازدواج در کلیسا
common law marriage U ازدواج غیر رسمی
celibacy U بی شوهری امتناع از ازدواج
breach of promise U شکستن پیمان ازدواج
ban U اعلان ازدواج در کلیسا
floppy discs U مغناطیسی که توسط کامپیوتر جداگانه قابل آدرس دهی است
floppy U مغناطیسی که توسط کامپیوتر جداگانه قابل آدرس دهی است
nestorianism U عقیده نسطوریان اعتقاد باینکه عیسی دو ذات جداگانه داشت
floppy disk U مغناطیسی که توسط کامپیوتر جداگانه قابل آدرس دهی است
edited U ترکیب برنامههای جداگانه و استاندارد کردن فراخوان ها و مراجعه ها در آنها
linkage U ترکیب برنامههای جداگانه با هم و استاندارد کردن فراخوانی ها و ارجاع ها در آنها
edit U ترکیب برنامههای جداگانه و استاندارد کردن فراخوان ها و مراجعه ها در آنها
linkages U ترکیب برنامههای جداگانه با هم و استاندارد کردن فراخوانی ها و ارجاع ها در آنها
floppy disks U مغناطیسی که توسط کامپیوتر جداگانه قابل آدرس دهی است
floppies U مغناطیسی که توسط کامپیوتر جداگانه قابل آدرس دهی است
dual U دومسیر جداگانه ضبط صوت که در وسایل استریو دیده میشود
medical fitness for marriage U قابلیت صحی برای ازدواج
in law U خویشاوند و منسوب بوسیله ازدواج
extra-curricular U فعالیت جنسی خارج از ازدواج
ask for a lady's hand U تقاضای ازدواج با بانویی کردن
levirate U ازدواج مرد با زن برادرمتوفای خود
physical capacity for marriage U قابلیت صحی برای ازدواج
annul a marriage U عقد ازدواج را فسخ کردن
hetaerism U ازدواج اشتراکی درقبایل نخستین
Nothing is further from my mind than marriage . U اصلا" فکر ازدواج نیستم
file U به صورت رکوردهای جداگانه که حاوی داده به حروف , ارقام و گرافیک است
externals U فایل حاوی داده برای برنامه که جداگانه از آن دخیره شده است
filed U به صورت رکوردهای جداگانه که حاوی داده به حروف , ارقام و گرافیک است
external U فایل حاوی داده برای برنامه که جداگانه از آن دخیره شده است
interleaved U بخشی از دو برنامه که جداگانه اجرا می شوند به طوری که به نظر همزمان می آید
To marry below ones station. U با همسری از طبقه پائین تر ازدواج کردن
cohabiting U با هم زندگی کردن بدون ازدواج رسمی
cohabits U با هم زندگی کردن بدون ازدواج رسمی
She married for love ,not for money . U بخاطر عشق ازدواج کردنه پول
bastard eigne U بچهای که پیش از ازدواج متولد شود
Congratrlation on your marriage . U ازدواج شما بسیار مبارک باشد
sororate U رسم ازدواج با زنی که فوت کرده
cohabited U با هم زندگی کردن بدون ازدواج رسمی
cohabit U با هم زندگی کردن بدون ازدواج رسمی
to fix somebody up with somebody [American E] U دو نفر را جفت کردن برای ازدواج
morganatic U ازدواج کننده باپست تراز خود
intermarriage U ازدواج افراد ملل یا نژادهای مختلف
to get somebody paired off with somebody U دو نفر را جفت کردن برای ازدواج
interleaving U تقسیم فضای ذخیره سازی به قسمتهایی به طوری که هر یک جداگانه قابل دستیابی اند
serials U ارسال بیتهای جداگانه که کلمات داده را می سازند.روی خط سیگنال در واحد زمان
bracket U علامت چاپ که نشان میدهد یک دستوالعمل یا عمل باید جداگانه پردازش شود
serial U ارسال بیتهای جداگانه که کلمات داده را می سازند.روی خط سیگنال در واحد زمان
young people U دخترها و پسرهایی که بسن ازدواج رسیده اند
shack up with <idiom> U هم خانه با جنس مخالف بودن بدون ازدواج
intermarried U ازدواج کردن با افراد ملل یانژادهای مختلف
intermarrying U ازدواج کردن با افراد ملل یانژادهای مختلف
She married a man old eonugh to be her father. U با مردی که جای پدرش را داشت ازدواج کرد
intermarry U ازدواج کردن با افراد ملل یانژادهای مختلف
intermarries U ازدواج کردن با افراد ملل یانژادهای مختلف
win a lady's hand U موافقت زنی را برای ازدواج جلب کردن
Recent search history Forum search
more | برای این معنی از دیگران سوال بپرسید. (Ask Question)
  Contact• | TermsPrivacy  © 2009 Perdic.com