Perdic.com
English Persian Dictionary - Beta version
پرسش ترجمه خود را ارسال نمایید
|
Help
|
About
|
Home
|
Forum / پرسش و پاسخ
|
+
Contribute
|
Users
Login | Sign up
Enter keyword here!
⌨
Tips
|
Translate!
✘ Close
✘ Close
Total search result: 208 (35 milliseconds)
ارسال یک معنی جدید
Menu
English
Persian
Menu
salvage
U
پیاده کردن کامل قطعات
salvaged
U
پیاده کردن کامل قطعات
salvages
U
پیاده کردن کامل قطعات
salvaging
U
پیاده کردن کامل قطعات
معنی که میخواستی رو پیدا نکردی؟ برو تو این صفحه تا از دیگرون کمک بگیری.
Search result with all words
overhaul
U
پیاده کردن کامل قطعات برای تعمیر
overhauled
U
پیاده کردن کامل قطعات برای تعمیر
overhauling
U
پیاده کردن کامل قطعات برای تعمیر
overhauls
U
پیاده کردن کامل قطعات برای تعمیر
Other Matches
interim overhaul
U
پیاده کردن قطعات به طورموقتی پیاده کردن قطعات جزئی
dismounting
U
پیاده کردن قطعات و وسایل
dismount
U
پیاده کردن قطعات و وسایل
dismantling
U
پیاده کردن قطعات مونتاژ
dismantle
U
پیاده کردن قطعات مونتاژ
dismounts
U
پیاده کردن قطعات و وسایل
dismantled
U
پیاده کردن قطعات مونتاژ
dismantles
U
پیاده کردن قطعات مونتاژ
disassembly order
U
دستور باز کردن و پیاده کردن قطعات یک وسیله
reassembling
U
بستن قطعات سوار کردن قطعات
reassemble
U
بستن قطعات سوار کردن قطعات
reassembled
U
بستن قطعات سوار کردن قطعات
reassembles
U
بستن قطعات سوار کردن قطعات
bin storage
U
انبار کردن قطعات بسته بندی نشده در قفسه انبار قطعات روباز
disembarkation
U
به ساحل پیاده کردن پیاده شدن از هواپیمایا ناو
detrain
U
از قطار پیاده شدن یا پیاده کردن
running spare
U
قطعات یدکی مورد نیاز واضافی قطعات اضافی همراه وسیله
on board spares
U
قطعات تعمیراتی موجود درروی یک ناو قطعات موجوددر انبار
parts explosion
U
رسم تمام قطعات تشکیل دهنده یک مجموعه که رابطه قطعات با یکدیگر را نشان میدهد
new work
U
عملیات نوسازی قطعات عملیاتت تجدید قطعات یا تجدیدبنا
overhauled
U
پیاده کردن پیاده کردن و دوباره سوارکردن
overhauls
U
پیاده کردن پیاده کردن و دوباره سوارکردن
overhauling
U
پیاده کردن پیاده کردن و دوباره سوارکردن
overhaul
U
پیاده کردن پیاده کردن و دوباره سوارکردن
cannibalized
U
استفاده از اجزاء یا قطعات یک هواپیما یا ماشینهای دیگربمنظور تهیه قطعات یدکی برای ماشینهای دیگر
cannibalises
U
استفاده از اجزاء یا قطعات یک هواپیما یا ماشینهای دیگربمنظور تهیه قطعات یدکی برای ماشینهای دیگر
cannibalizes
U
استفاده از اجزاء یا قطعات یک هواپیما یا ماشینهای دیگربمنظور تهیه قطعات یدکی برای ماشینهای دیگر
cannibalize
U
استفاده از اجزاء یا قطعات یک هواپیما یا ماشینهای دیگربمنظور تهیه قطعات یدکی برای ماشینهای دیگر
cannibalising
U
استفاده از اجزاء یا قطعات یک هواپیما یا ماشینهای دیگربمنظور تهیه قطعات یدکی برای ماشینهای دیگر
cannibalizing
U
استفاده از اجزاء یا قطعات یک هواپیما یا ماشینهای دیگربمنظور تهیه قطعات یدکی برای ماشینهای دیگر
cannibalised
U
استفاده از اجزاء یا قطعات یک هواپیما یا ماشینهای دیگربمنظور تهیه قطعات یدکی برای ماشینهای دیگر
replaces
U
عوض کردن جانشین شدن یا کردن تعویض قطعات یا یکانها
replacing
U
عوض کردن جانشین شدن یا کردن تعویض قطعات یا یکانها
replaced
U
عوض کردن جانشین شدن یا کردن تعویض قطعات یا یکانها
replace
U
عوض کردن جانشین شدن یا کردن تعویض قطعات یا یکانها
rigged
U
نصب قطعات باربندی کردن بسته بندی کردن
rig
U
نصب قطعات باربندی کردن بسته بندی کردن
rigs
U
نصب قطعات باربندی کردن بسته بندی کردن
rebuild
U
نوسازی کردن قطعات
rebuilds
U
نوسازی کردن قطعات
renovation
U
تجدید قطعات کردن
assembled
U
سوار کردن قطعات
assemble
U
سوار کردن قطعات
assembles
U
سوار کردن قطعات
match mark
U
جفتن و جور کردن قطعات
quadrat
U
به قطعات مستطیل تقسیم کردن
connection of loom pieces
U
متصل کردن قطعات دار
[قالی]
parcel
U
به قطعات تقسیم کردن توزیع کردن
parcels
U
به قطعات تقسیم کردن توزیع کردن
bin storage space
U
فضای انبار قطعات بسته بندی نشده فضای انبار قطعات روباز
reconditioned
U
نوسازی کردن دستگاه تعویض قطعات فرسوده
foldboat
U
قایق قابل جدا کردن قطعات وبستن ان
reconditions
U
نوسازی کردن دستگاه تعویض قطعات فرسوده
recondition
U
نوسازی کردن دستگاه تعویض قطعات فرسوده
grenadier
U
سرباز هنگ پیاده پیاده نظام
assembly
U
بستن و سوار کردن قطعات اسلحه اجتماع یکانها
fishplate
U
قطعات ریل را با وصله وصل کردن پشت بند
discharge
U
اخراج کردن خالی کردن پیاده کردن بار ازاد کردن
discharges
U
اخراج کردن خالی کردن پیاده کردن بار ازاد کردن
full mobilization
U
تحرک کامل بحرکت دراوردن کامل
carburizing
U
گرم کردن قطعات فولادی ماشین شده در اتمسفر قوی از گازهای هیدروکربن
rig in
U
باز کردن قطعات و باربندیها باز کردن وسایل و باربندی ناو
secondary landing
U
منطقه پیاده شدن فرعی برای پشتیبانی از عملیات پیاده شدن اصلی
transit area
U
منطقه ترانزیت یا پیاده وسوار کردن بار یا سوار کردن پرسنل
roll up
U
پیاده کردن و یا جمع کردن تاسیسات یا وسایل در حال کار
overhauls
U
سراسر بازدید کردن پیاده سوار کردن و بازدیدموتور
overhauls
U
برای تعمیر پیاده کردن ومجددا" سوار کردن
overhauling
U
برای تعمیر پیاده کردن ومجددا" سوار کردن
overhauled
U
برای تعمیر پیاده کردن ومجددا" سوار کردن
overhauled
U
سراسر بازدید کردن پیاده سوار کردن و بازدیدموتور
overhaul
U
برای تعمیر پیاده کردن ومجددا" سوار کردن
overhaul
U
سراسر بازدید کردن پیاده سوار کردن و بازدیدموتور
overhauling
U
سراسر بازدید کردن پیاده سوار کردن و بازدیدموتور
demodulation
U
پیاده کردن
set down
U
پیاده کردن
unset
U
پیاده کردن
disassemble
U
پیاده کردن
take down
U
پیاده کردن
disembark
U
پیاده کردن
disembarks
U
پیاده کردن
disembarked
U
پیاده کردن
dismantle
U
پیاده کردن
dismounting
U
پیاده کردن
dismounts
U
پیاده کردن
dismantling
U
پیاده کردن
dismantles
U
پیاده کردن
dismount
U
پیاده کردن
disembarking
U
پیاده کردن
dismantlement
U
پیاده کردن
dismantled
U
پیاده کردن
c clamp
U
گیره فلزی به شکل سی برای وارد کردن فشار و نگاه داشتن قطعات کنار یکدیگر
pads
U
پیاده سفر کردن
dismounting
U
پیاده کردن یا شدن
setting out
U
پیاده کردن مسیر
staking
U
پیاده کردن مسیر
setting out
U
پیاده کردن نقشه
disassembly
U
پیاده کردن موتور
dosmount command
U
فرمان پیاده کردن
dismounts
U
پیاده کردن یا شدن
pedestrianised
U
پیاده روی کردن
pedestrianises
U
پیاده روی کردن
pedestrianising
U
پیاده روی کردن
dismantle
U
پیاده کردن موتور
To implement a project.
U
طرحی را پیاده کردن
dismantled
U
پیاده کردن موتور
dismantles
U
پیاده کردن موتور
pad
U
پیاده سفر کردن
pedestrianizing
U
پیاده روی کردن
pedestrianizes
U
پیاده روی کردن
pedestrianize
U
پیاده روی کردن
pedestrianized
U
پیاده روی کردن
dismantling
U
پیاده کردن موتور
dismount
U
پیاده کردن یا شدن
full annealing
U
بازپخت کامل تاباندن کامل
full scale
U
باندازه کامل بمقیاس کامل
completed case
U
جعبه کامل خشاب کامل
walks
U
گردش کردن پیاده رفتن
walk
U
گردش کردن پیاده رفتن
removable
U
قابل سوار و پیاده کردن
disassembly order
U
روش پیاده کردن وسیله
walked
U
گردش کردن پیاده رفتن
round
U
کامل کردن
matures
U
کامل کردن
complements
U
کامل کردن
mature
U
کامل کردن
complement
U
کامل کردن
finish
U
کامل کردن
totalize
U
کامل کردن
roundest
U
کامل کردن
finishes
U
کامل کردن
complementing
U
کامل کردن
complemented
U
کامل کردن
terminal
U
محل پیاده وسوار کردن بارها
terminals
U
محل پیاده وسوار کردن بارها
disassemble
U
پیاده کردن موتور اتومبیل جداکردن
debarkation
U
تخلیه پیاده کردن یکانها یاتجهیزات
removal
U
از بین بردن برداشتن پیاده کردن
overhauls
U
اوراق کردن کامل
to pay home
U
تلافی کامل کردن
use up
<idiom>
U
استفاده کامل کردن
overhauling
U
اوراق کردن کامل
rest up
U
استراحت کامل کردن
overhaul
U
اوراق کردن کامل
overhauled
U
اوراق کردن کامل
to rest up
U
استراحت کامل کردن
landing group
U
گروه پیاده شونده به ساحل گروه پیاده شدن
check up
U
رسیدگی کامل کردن ازمایش کردن
administrative landing
U
پیاده کردن بار و مسافر به صورت اداری
ramps
U
محل توقف و پیاده سوار کردن هواپیما
tramp
U
باصدا راه رفتن پیاده روی کردن
air landing
U
پیاده شدن از راه هوا هوانشست کردن
peg out
U
کوبیدن میخ چوبی در زمین پیاده کردن
tramps
U
باصدا راه رفتن پیاده روی کردن
tramped
U
باصدا راه رفتن پیاده روی کردن
ramp
U
محل توقف و پیاده سوار کردن هواپیما
bleached
U
سفید کردن شستن کامل
overmaster
U
مهارت کامل پیدا کردن در
bleaches
U
سفید کردن شستن کامل
bleach
U
سفید کردن شستن کامل
to post up
U
مطلع کردن کامل دادن به
completing
U
کامل کردن انجام دادن
completed
U
کامل کردن انجام دادن
completes
U
کامل کردن انجام دادن
complete
U
کامل کردن انجام دادن
take to pieces
U
پیاده کردن اجزاء ماشین یاکارخانه و مانند اینها
pay off
U
با دادن مزد کامل اخراج کردن
to play one's card well
U
از فرصت خود استفاده کامل کردن
hitched
U
کامل کردن پاس به دریافت کننده
hitch
U
کامل کردن پاس به دریافت کننده
souse
U
بطور کامل پوشاندن حمله کردن
to be all eyes
U
موافبت کامل کردن سرتاپاچشم شدن
hitches
U
کامل کردن پاس به دریافت کننده
optimization
U
کار کردن چیزی با کارایی کامل
to browse
U
ویرایش کامل کردن
[علوم کامپیوتر]
hitching
U
کامل کردن پاس به دریافت کننده
cannibalizing
U
پیاده کردن قسمتهای دستگاهی برای گذاردن دردستگاه دیگری
cannibalising
U
پیاده کردن قسمتهای دستگاهی برای گذاردن دردستگاه دیگری
cannibalised
U
پیاده کردن قسمتهای دستگاهی برای گذاردن دردستگاه دیگری
cannibalises
U
پیاده کردن قسمتهای دستگاهی برای گذاردن دردستگاه دیگری
cannibalizes
U
پیاده کردن قسمتهای دستگاهی برای گذاردن دردستگاه دیگری
cannibalize
U
پیاده کردن قسمتهای دستگاهی برای گذاردن دردستگاه دیگری
cannibalized
U
پیاده کردن قسمتهای دستگاهی برای گذاردن دردستگاه دیگری
To perfect oneself in a foreign language .
U
معلومات خودرا در یک زبان خارجی کامل کردن
doctrines
U
اصولی که نحوه اجرا و پیاده کردن یک ایده ئولوژی را تعیین میکند
doctrine
U
اصولی که نحوه اجرا و پیاده کردن یک ایده ئولوژی را تعیین میکند
transfer loader
U
دستگاه پلکان خودکارمخصوص پیاده و سوار کردن بار از کشتی یا هواپیما
cancelling
U
متوقف کردن یک فرآیند یا دستور پیش از اجرای کامل
modeled
U
آنچه مثال کامل برای کپی کردن است
to make the most of
U
به بهترین طرزی بکار بردن استفاده کامل کردن از
model
U
آنچه مثال کامل برای کپی کردن است
modelled
U
آنچه مثال کامل برای کپی کردن است
cancels
U
متوقف کردن یک فرآیند یا دستور پیش از اجرای کامل
cancel
U
متوقف کردن یک فرآیند یا دستور پیش از اجرای کامل
models
U
آنچه مثال کامل برای کپی کردن است
integrating
U
کامل کردن درست کردن
integrates
U
کامل کردن درست کردن
integrate
U
کامل کردن درست کردن
imago
U
حشره کامل و بالغ اخرین مرحله دگردیسی حشره که بصورت کامل و بالغ در میاید
high leg attack and shoulder control
U
زیر یک خم با گرفتن شانه حریف سرنگون کردن و افت کامل
double leg pick up
U
زیر و عوض کردن دست و افت کامل حریف کشتی
Recent search history
Forum search
more
|
برای این معنی از دیگران سوال بپرسید. (Ask Question)
✘ Close
Contact
|
Terms
|
Privacy
© 2009 Perdic.com