Perdic.com
English Persian Dictionary - Beta version
پرسش ترجمه خود را ارسال نمایید
|
Help
|
About
|
Home
|
Forum / پرسش و پاسخ
|
+
Contribute
|
Users
Login | Sign up
Enter keyword here!
⌨
Tips
|
Translate!
✘ Close
✘ Close
Total search result: 201 (39 milliseconds)
ارسال یک معنی جدید
Menu
English
Persian
Menu
administrative landing
U
پیاده کردن بار و مسافر به صورت اداری
معنی که میخواستی رو پیدا نکردی؟ برو تو این صفحه تا از دیگرون کمک بگیری.
Other Matches
ganger
U
مسافر پیاده
wayfarers
U
مسافر پیاده
foot passenger
U
مسافر پیاده
wayfarer
U
مسافر پیاده
administrative landing
U
پیاده شدن اداری
on foot
U
به صورت پیاده
disembarkation
U
به ساحل پیاده کردن پیاده شدن از هواپیمایا ناو
detrain
U
از قطار پیاده شدن یا پیاده کردن
microcode
U
کنترل دستورات ALU که به صورت نرم افزار سخت افزاری پیاده سازی شده است
bureaucreacy
U
رعایت تشریفات اداری به حد افراط کاغذ بازی و سیستم حکومتی و اداری مبتنی بر ان
overhaul
U
پیاده کردن پیاده کردن و دوباره سوارکردن
overhauls
U
پیاده کردن پیاده کردن و دوباره سوارکردن
overhauled
U
پیاده کردن پیاده کردن و دوباره سوارکردن
overhauling
U
پیاده کردن پیاده کردن و دوباره سوارکردن
administrative wheeled vehicle fleet
U
کاروان خودروهای اداری خودروی اداری
pick up
U
سوار کردن مسافر
take on
U
مسافر سوار کردن
bureaucrasy
U
حکومت اداری تاسیسات اداری
bureaucracies
U
تاسیسات اداری حکومت اداری
bureaucracy
U
تاسیسات اداری حکومت اداری
pick up
<idiom>
U
سوارکردن مسافر ،دریافت کردن
interim overhaul
U
پیاده کردن قطعات به طورموقتی پیاده کردن قطعات جزئی
To pick up a passenger.
U
مسافر سوار کردن ( تاکسی ؟ اتوبوس )
inventory
U
از چیزی صورت برداشتن صورت ریز مواد اولیه موجودی انبار صورت تحریرترکه متوفی
numeric
U
که در بسیاری صفحه کلیدهای کامپیوتر به صورت گروه جداگانه برای واد کردن حجم زیادی از داده به صورت اعداد به کار می رود
administrative storage
U
انبار کردن به طریق اداری
grenadier
U
سرباز هنگ پیاده پیاده نظام
administrative segregation
U
زندانی کردن به طور انفرادی تفکیک اداری
workday
U
ایام کار اداری ساعات کار اداری
workdays
U
ایام کار اداری ساعات کار اداری
discharges
U
اخراج کردن خالی کردن پیاده کردن بار ازاد کردن
discharge
U
اخراج کردن خالی کردن پیاده کردن بار ازاد کردن
secondary landing
U
منطقه پیاده شدن فرعی برای پشتیبانی از عملیات پیاده شدن اصلی
transit area
U
منطقه ترانزیت یا پیاده وسوار کردن بار یا سوار کردن پرسنل
roll up
U
پیاده کردن و یا جمع کردن تاسیسات یا وسایل در حال کار
overhauls
U
برای تعمیر پیاده کردن ومجددا" سوار کردن
overhaul
U
برای تعمیر پیاده کردن ومجددا" سوار کردن
overhauled
U
سراسر بازدید کردن پیاده سوار کردن و بازدیدموتور
disassembly order
U
دستور باز کردن و پیاده کردن قطعات یک وسیله
overhauled
U
برای تعمیر پیاده کردن ومجددا" سوار کردن
overhauling
U
سراسر بازدید کردن پیاده سوار کردن و بازدیدموتور
overhauling
U
برای تعمیر پیاده کردن ومجددا" سوار کردن
overhauls
U
سراسر بازدید کردن پیاده سوار کردن و بازدیدموتور
overhaul
U
سراسر بازدید کردن پیاده سوار کردن و بازدیدموتور
dismantled
U
پیاده کردن
set down
U
پیاده کردن
unset
U
پیاده کردن
disembark
U
پیاده کردن
dismantling
U
پیاده کردن
dismantlement
U
پیاده کردن
dismantles
U
پیاده کردن
dismantle
U
پیاده کردن
disembarked
U
پیاده کردن
disembarking
U
پیاده کردن
disassemble
U
پیاده کردن
dismount
U
پیاده کردن
disembarks
U
پیاده کردن
dismounting
U
پیاده کردن
demodulation
U
پیاده کردن
take down
U
پیاده کردن
dismounts
U
پیاده کردن
dismounts
U
پیاده کردن یا شدن
To implement a project.
U
طرحی را پیاده کردن
pad
U
پیاده سفر کردن
setting out
U
پیاده کردن نقشه
dismounting
U
پیاده کردن یا شدن
dismantles
U
پیاده کردن موتور
dismount
U
پیاده کردن یا شدن
dosmount command
U
فرمان پیاده کردن
pedestrianized
U
پیاده روی کردن
pedestrianize
U
پیاده روی کردن
disassembly
U
پیاده کردن موتور
pedestrianising
U
پیاده روی کردن
pedestrianises
U
پیاده روی کردن
staking
U
پیاده کردن مسیر
dismantled
U
پیاده کردن موتور
pedestrianised
U
پیاده روی کردن
setting out
U
پیاده کردن مسیر
dismantle
U
پیاده کردن موتور
pedestrianizes
U
پیاده روی کردن
dismantling
U
پیاده کردن موتور
pedestrianizing
U
پیاده روی کردن
pads
U
پیاده سفر کردن
walks
U
گردش کردن پیاده رفتن
dismantled
U
پیاده کردن قطعات مونتاژ
dismantles
U
پیاده کردن قطعات مونتاژ
dismount
U
پیاده کردن قطعات و وسایل
dismounts
U
پیاده کردن قطعات و وسایل
dismantle
U
پیاده کردن قطعات مونتاژ
walked
U
گردش کردن پیاده رفتن
walk
U
گردش کردن پیاده رفتن
dismounting
U
پیاده کردن قطعات و وسایل
dismantling
U
پیاده کردن قطعات مونتاژ
salvage
U
پیاده کردن کامل قطعات
salvages
U
پیاده کردن کامل قطعات
salvaging
U
پیاده کردن کامل قطعات
removable
U
قابل سوار و پیاده کردن
disassembly order
U
روش پیاده کردن وسیله
salvaged
U
پیاده کردن کامل قطعات
terminals
U
محل پیاده وسوار کردن بارها
removal
U
از بین بردن برداشتن پیاده کردن
terminal
U
محل پیاده وسوار کردن بارها
disassemble
U
پیاده کردن موتور اتومبیل جداکردن
debarkation
U
تخلیه پیاده کردن یکانها یاتجهیزات
landing group
U
گروه پیاده شونده به ساحل گروه پیاده شدن
tramp
U
باصدا راه رفتن پیاده روی کردن
air landing
U
پیاده شدن از راه هوا هوانشست کردن
tramped
U
باصدا راه رفتن پیاده روی کردن
tramps
U
باصدا راه رفتن پیاده روی کردن
overhaul
U
پیاده کردن کامل قطعات برای تعمیر
ramp
U
محل توقف و پیاده سوار کردن هواپیما
overhauls
U
پیاده کردن کامل قطعات برای تعمیر
peg out
U
کوبیدن میخ چوبی در زمین پیاده کردن
overhauled
U
پیاده کردن کامل قطعات برای تعمیر
ramps
U
محل توقف و پیاده سوار کردن هواپیما
overhauling
U
پیاده کردن کامل قطعات برای تعمیر
take to pieces
U
پیاده کردن اجزاء ماشین یاکارخانه و مانند اینها
travelers
U
مسافر
on the road
U
مسافر
traveller
U
مسافر
pilgrims
U
مسافر
traveler
U
مسافر
lodgers
U
مسافر
trippers
U
مسافر
tripper
U
مسافر
lodger
U
مسافر
roomer
U
مسافر
travellers
U
مسافر
peregrinator
U
مسافر
viator
U
مسافر
pilgrim
U
مسافر
farer
U
مسافر
passenger
U
مسافر
passengers
U
مسافر
cannibalizing
U
پیاده کردن قسمتهای دستگاهی برای گذاردن دردستگاه دیگری
cannibalised
U
پیاده کردن قسمتهای دستگاهی برای گذاردن دردستگاه دیگری
cannibalises
U
پیاده کردن قسمتهای دستگاهی برای گذاردن دردستگاه دیگری
cannibalising
U
پیاده کردن قسمتهای دستگاهی برای گذاردن دردستگاه دیگری
cannibalizes
U
پیاده کردن قسمتهای دستگاهی برای گذاردن دردستگاه دیگری
cannibalized
U
پیاده کردن قسمتهای دستگاهی برای گذاردن دردستگاه دیگری
cannibalize
U
پیاده کردن قسمتهای دستگاهی برای گذاردن دردستگاه دیگری
passage money
U
کرایه مسافر
fares
U
کرایه مسافر
stow away
U
مسافر قاچاق
faring
U
کرایه مسافر
stowaways
U
مسافر قاچاق
stowaway
U
مسافر مخفی
stowaway
U
مسافر قاچاق
westbound
U
مسافر مغرب
shipper
U
مسافر کشتی
stowaways
U
مسافر مخفی
fare
U
کرایه مسافر
spacemen
U
مسافر فضایی
fared
U
کرایه مسافر
hares
U
مسافر بی بلیط
hare
U
مسافر بی بلیط
spaceman
U
مسافر فضایی
trekker
U
مسافر باگاری
doctrine
U
اصولی که نحوه اجرا و پیاده کردن یک ایده ئولوژی را تعیین میکند
doctrines
U
اصولی که نحوه اجرا و پیاده کردن یک ایده ئولوژی را تعیین میکند
transfer loader
U
دستگاه پلکان خودکارمخصوص پیاده و سوار کردن بار از کشتی یا هواپیما
local
U
چاپگری که به صورت فیزیکی به کامپیوتر وصل است و نه به صورت منبع اشتراکی در شبکه
locals
U
چاپگری که به صورت فیزیکی به کامپیوتر وصل است و نه به صورت منبع اشتراکی در شبکه
birds of passage
U
مرغان مهاجریا مسافر
peregrine
U
ازخارجه امده مسافر
baggage
U
بار و بنهء مسافر
printer
U
وسیلهای که داده ورودی به صورت الکتریکی را به صورت قابل خواندن چاپ شده تبدیل میکند
printers
U
وسیلهای که داده ورودی به صورت الکتریکی را به صورت قابل خواندن چاپ شده تبدیل میکند
mess kit
U
جعبه فروف سرباز یا مسافر
mess gear
U
جعبه فروف سرباز یا مسافر
car passenger
U
مسافر خودرو
[اتومبیل رانی]
motor vehicle passenger
U
مسافر خودرو
[اتومبیل رانی]
waybill
U
خط سیر مسافر راهنمای مسافرت
voyager
U
مسافر کشتی یا وسیله مسافری دیگری
limited train
U
قطاریکه یک عده محدودی مسافر می پذیرد
cabstand
[American E]
U
توقفگاه تاکسی
[برای انتظار مسافر]
taxi stand
U
توقفگاه تاکسی
[برای انتظار مسافر]
taxi rank
[British E]
U
توقفگاه تاکسی
[برای انتظار مسافر]
voyagers
U
مسافر کشتی یا وسیله مسافری دیگری
plastic bubble keyboard
U
صفحه کلید که کلیدهای آن به صورت حبابهای کوچک روی ورقه پلاستیکی هستند که در صورت انتخاب مدار را کامل می کنند
packet
U
روش ارسال داده روی شبکه گسترده به صورت بستههای کوچک که بعدا به صورت درست سوار می شوند در مرحله دریافت
packets
U
روش ارسال داده روی شبکه گسترده به صورت بستههای کوچک که بعدا به صورت درست سوار می شوند در مرحله دریافت
boat trains
U
ترنی که کارش بردن مسافر به لنگرگاه کشتیها است
carpetbaggers
U
تازه بدوران رسیده وفاسد مسافر خورجین دار
carpetbagger
U
تازه بدوران رسیده وفاسد مسافر خورجین دار
boat train
U
ترنی که کارش بردن مسافر به لنگرگاه کشتیها است
The passenger was admitted into the USA.
U
به مسافر اجازه ورود به ایالات متحده آمریکا را دادند.
invoice
U
صورت کردن
list
U
صورت کردن
invoicing
U
صورت کردن
invoices
U
صورت کردن
invoiced
U
صورت کردن
roster
U
وارد صورت کردن
rosters
U
وارد صورت کردن
to strike off the rolls
U
از صورت حذف کردن
back-seat driver
U
مسافر صندلی عقب خودرو که مرتب در کار راننده دخالت میکند
back-seat drivers
U
مسافر صندلی عقب خودرو که مرتب در کار راننده دخالت میکند
scheduled
U
صورت یا فهرستی ضمیمه کردن
schedules
U
صورت یا فهرستی ضمیمه کردن
strike off the rolls
U
از صورت وکلا خارج کردن
Recent search history
Forum search
more
|
برای این معنی از دیگران سوال بپرسید. (Ask Question)
✘ Close
Contact
|
Terms
|
Privacy
© 2009 Perdic.com