Perdic.com
English Persian Dictionary - Beta version
پرسش ترجمه خود را ارسال نمایید
|
Help
|
About
|
Home
|
Forum / پرسش و پاسخ
|
+
Contribute
|
Users
Login | Sign up
Enter keyword here!
⌨
Tips
|
Translate!
✘ Close
✘ Close
Total search result: 201 (35 milliseconds)
ارسال یک معنی جدید
Menu
English
Persian
Menu
wither
U
پژمرده کردن یاشدن
معنی که میخواستی رو پیدا نکردی؟ برو تو این صفحه تا از دیگرون کمک بگیری.
Other Matches
flag
U
پژمرده کردن
flags
U
پژمرده کردن
sags
U
پژمرده شدن خم کردن
sag
U
پژمرده شدن خم کردن
sagged
U
پژمرده شدن خم کردن
slackened
U
شل کردن یاشدن
spraining
U
رگ به رگ کردن یاشدن
slacken
U
شل کردن یاشدن
sprain
U
رگ به رگ کردن یاشدن
slackening
U
شل کردن یاشدن
slackens
U
شل کردن یاشدن
sprained
U
رگ به رگ کردن یاشدن
sprains
U
رگ به رگ کردن یاشدن
mined
U
استخراج کردن یاشدن
propping
U
حائل کردن یاشدن
propped
U
حائل کردن یاشدن
prop
U
حائل کردن یاشدن
slowing
U
اهسته کردن یاشدن
slowest
U
اهسته کردن یاشدن
to crock up
U
خراب کردن یاشدن
slower
U
اهسته کردن یاشدن
slowed
U
اهسته کردن یاشدن
slow
U
اهسته کردن یاشدن
foreignize
U
بیگانه کردن یاشدن
mines
U
استخراج کردن یاشدن
slows
U
اهسته کردن یاشدن
mine
U
استخراج کردن یاشدن
sacks
U
اخراج کردن یاشدن
sack
U
اخراج کردن یاشدن
sponging
U
طفیلی کردن یاشدن
sponged
U
طفیلی کردن یاشدن
solidified
U
سفت کردن یاشدن
solidifies
U
سفت کردن یاشدن
solidify
U
سفت کردن یاشدن
solidifying
U
سفت کردن یاشدن
turn-offs
U
خاموش کردن یاشدن
turn-off
U
خاموش کردن یاشدن
turn off
U
خاموش کردن یاشدن
ripen
U
رسیده کردن یاشدن
ripened
U
رسیده کردن یاشدن
sponge
U
طفیلی کردن یاشدن
ripening
U
رسیده کردن یاشدن
ripens
U
رسیده کردن یاشدن
sacked
U
اخراج کردن یاشدن
sears
U
داغ کردن پژمرده کردن یا شدن
sear
U
داغ کردن پژمرده کردن یا شدن
seared
U
داغ کردن پژمرده کردن یا شدن
shelve
U
شیب دار کردن یاشدن
shelved
U
شیب دار کردن یاشدن
changes
U
دگرگون کردن یاشدن دگرگونی
to wear out
U
ازپوشیدن زیادکهنه کردن یاشدن
changing
U
دگرگون کردن یاشدن دگرگونی
changed
U
دگرگون کردن یاشدن دگرگونی
change
U
دگرگون کردن یاشدن دگرگونی
solidified
U
سفت کردن یا شدن محکم کردن یاشدن
solidify
U
سفت کردن یا شدن محکم کردن یاشدن
solidifies
U
سفت کردن یا شدن محکم کردن یاشدن
solidifying
U
سفت کردن یا شدن محکم کردن یاشدن
wind
U
خسته کردن یاشدن ازنفس افتادن
cark
U
بار کردن غمگین ساختن یاشدن
winds
U
خسته کردن یاشدن ازنفس افتادن
substantialize
U
دارای وجود خارجی کردن یاشدن
emplace
U
جا گذاشتن موضع گرفتن مستقر کردن یاشدن
condensing
U
منقبض کردن یاشدن غلیظ کردن
condense
U
منقبض کردن یاشدن غلیظ کردن
condenses
U
منقبض کردن یاشدن غلیظ کردن
droopier
U
پژمرده
sear
U
پژمرده
droopiest
U
پژمرده
the flower withered
U
گل پژمرده شد
sere
U
پژمرده
seared
U
پژمرده
droopy
U
پژمرده
sears
U
پژمرده
languorous
U
پژمرده
droop
U
پژمرده شدن
drooping
U
پژمرده شدن
drooped
U
پژمرده شدن
to die out away off
U
پژمرده شدن
withered
U
پژمرده خشکیده
languishingly
U
پژمرده وار
withering
U
افسرده پژمرده
to lose plant
U
پژمرده شدن
quail
U
پژمرده شدن
quails
U
پژمرده شدن
droops
U
پژمرده شدن
miffy
U
زود پژمرده شدنی
miff
U
رنجیدن پژمرده شدن
marcescent
U
پژمرده شونده و نریزنده
wizen
U
لاغر پژمرده یا پلاسیده
fadelessly
U
چنانکه پژمرده نشودیازوال نپذیرد
souse
U
مست مست کردن یاشدن
trances
U
مسحورکردن یاشدن
trance
U
مسحورکردن یاشدن
chirk
U
شادکردن یاشدن
abut
U
متصل بودن یاشدن
abuts
U
متصل بودن یاشدن
abutted
U
متصل بودن یاشدن
superannuate
U
بازنشسته دانستن یاشدن
wilting
U
پلاسیده و پژمرده شدن خم شدن
wilts
U
پلاسیده و پژمرده شدن خم شدن
wilt
U
پلاسیده و پژمرده شدن خم شدن
languishes
U
افسرده شدن پژمرده شدن
languished
U
افسرده شدن پژمرده شدن
languish
U
افسرده شدن پژمرده شدن
wilted
U
پلاسیده و پژمرده شدن خم شدن
languishing
U
افسرده شدن پژمرده شدن
to let somebody treat you like a doormat
<idiom>
U
با کسی خیلی بد رفتار کردن
[اصطلاح]
[ مثال تحقیر کردن بی محلی کردن قلدری کردن]
unmew
U
رها کردن ازاد کردن ول کردن مرخص کردن بخشودن صرف نظر کرن
discharges
U
اخراج کردن خالی کردن پیاده کردن بار ازاد کردن
discharge
U
اخراج کردن خالی کردن پیاده کردن بار ازاد کردن
countervial
U
خنثی کردن- برابری کردن با- جبران کردن- تلاقی کردن
capture
U
اسیر کردن گرفتار کردن تصرف کردن دستگیر کردن
capturing
U
اسیر کردن گرفتار کردن تصرف کردن دستگیر کردن
captures
U
اسیر کردن گرفتار کردن تصرف کردن دستگیر کردن
challengo
U
ادعا کردن دعوت کردن اعلام نشانی اسم عبور خواستن درخواست معرف کردن
verify
U
مقایسه کردن با اصل پیام بررسی کردن ازمایش کردن از نظر صحت و دقت
verifying
U
مقایسه کردن با اصل پیام بررسی کردن ازمایش کردن از نظر صحت و دقت
verifies
U
مقایسه کردن با اصل پیام بررسی کردن ازمایش کردن از نظر صحت و دقت
verified
U
مقایسه کردن با اصل پیام بررسی کردن ازمایش کردن از نظر صحت و دقت
shoot
U
جمع کردن پا وپرت کردن انها همراه باراست کردن سریع بدن
foster
U
تشویق کردن- حمایت کردن-پیشرفت دادن- تقویت کردن- به جلو بردن
shoots
U
جمع کردن پا وپرت کردن انها همراه باراست کردن سریع بدن
orient
U
جهت یابی کردن بجهت معینی راهنمایی کردن میزان کردن
orients
U
جهت یابی کردن بجهت معینی راهنمایی کردن میزان کردن
orienting
U
جهت یابی کردن بجهت معینی راهنمایی کردن میزان کردن
survey
U
براورد کردن نقشه برداری کردن از مساحی کردن پیمودن بازدید
to temper
[metal or glass]
U
آب دادن
[سخت کردن]
[آبدیده کردن]
[بازپخت کردن]
[فلز یا شیشه]
cross examination
U
تحقیق چندجانبه بازپرسی کردن روبرو کردن شواهد استنطاق کردن
surveyed
U
براورد کردن نقشه برداری کردن از مساحی کردن پیمودن بازدید
surveys
U
براورد کردن نقشه برداری کردن از مساحی کردن پیمودن بازدید
concentrating
U
غلیظ کردن متمرکز شدن اشباع کردن سیر کردن
concentrates
U
غلیظ کردن متمرکز شدن اشباع کردن سیر کردن
to appeal
[to]
U
درخواستن
[رجوع کردن به]
[التماس کردن]
[استیناف کردن در دادگاه]
to inform on
[against]
somebody
U
کسی را لو دادن
[فاش کردن]
[چغلی کردن]
[خبرچینی کردن]
tae
U
پرش کردن با پا دفاع کردن و با پا ضربه زدن و خرد کردن
buck up
U
پیشرفت کردن روحیه کسی را درک کردن تهییج کردن
calk
U
بتونه کاری کردن زیرپوش سازی کردن مسدود کردن
concentrate
U
غلیظ کردن متمرکز شدن اشباع کردن سیر کردن
serve
U
نخ پیچی توزیع کردن تقسیم کردن خدمت نظام کردن
assign
U
مامور کردن محول کردن واگذار کردن سهمیه دادن
assigned
U
مامور کردن محول کردن واگذار کردن سهمیه دادن
assigning
U
مامور کردن محول کردن واگذار کردن سهمیه دادن
served
U
نخ پیچی توزیع کردن تقسیم کردن خدمت نظام کردن
serves
U
نخ پیچی توزیع کردن تقسیم کردن خدمت نظام کردن
assigns
U
مامور کردن محول کردن واگذار کردن سهمیه دادن
soft-pedal
U
رکاب تخفیف صدا وسیله خفه کردن صدا بارکاب پایی صدا را خفه کردن در سخن امساک کردن مبهم کردن
soft-pedalled
U
رکاب تخفیف صدا وسیله خفه کردن صدا بارکاب پایی صدا را خفه کردن در سخن امساک کردن مبهم کردن
soft-pedaling
U
رکاب تخفیف صدا وسیله خفه کردن صدا بارکاب پایی صدا را خفه کردن در سخن امساک کردن مبهم کردن
soft-pedaled
U
رکاب تخفیف صدا وسیله خفه کردن صدا بارکاب پایی صدا را خفه کردن در سخن امساک کردن مبهم کردن
soft-pedals
U
رکاب تخفیف صدا وسیله خفه کردن صدا بارکاب پایی صدا را خفه کردن در سخن امساک کردن مبهم کردن
soft-pedalling
U
رکاب تخفیف صدا وسیله خفه کردن صدا بارکاب پایی صدا را خفه کردن در سخن امساک کردن مبهم کردن
soft pedal
U
رکاب تخفیف صدا وسیله خفه کردن صدا بارکاب پایی صدا را خفه کردن در سخن امساک کردن مبهم کردن
withstand
U
مقاومت کردن با ایستادگی کردن در برابر تحمل کردن
woo
U
افهار عشق کردن با عشقبازی کردن با خواستگاری کردن
wooed
U
افهار عشق کردن با عشقبازی کردن با خواستگاری کردن
crosser
U
تقاطع کردن برخورد کردن قطع کردن یک مسیر
time
U
تعیین کردن تنظیم کردن زمان بندی کردن
woos
U
افهار عشق کردن با عشقبازی کردن با خواستگاری کردن
withstood
U
مقاومت کردن با ایستادگی کردن در برابر تحمل کردن
timed
U
تعیین کردن تنظیم کردن زمان بندی کردن
crosses
U
تقاطع کردن برخورد کردن قطع کردن یک مسیر
correct
U
تنظیم کردن غلط گیری کردن اصلاح کردن
times
U
تعیین کردن تنظیم کردن زمان بندی کردن
withstands
U
مقاومت کردن با ایستادگی کردن در برابر تحمل کردن
to use effort
U
کوشش کردن بذل مساعی کردن سعی کردن
exploiting
U
استخراج کردن بهره برداری کردن از استثمار کردن
withstanding
U
مقاومت کردن با ایستادگی کردن در برابر تحمل کردن
exploits
U
استخراج کردن بهره برداری کردن از استثمار کردن
corrects
U
تنظیم کردن غلط گیری کردن اصلاح کردن
correcting
U
تنظیم کردن غلط گیری کردن اصلاح کردن
support
U
حمایت یاتقویت کردن تحمل کردن اثبات کردن
crossest
U
تقاطع کردن برخورد کردن قطع کردن یک مسیر
sterilises
U
گندزدایی و ضد عفونی کردن خنثی کردن بی اثر کردن
sterilising
U
گندزدایی و ضد عفونی کردن خنثی کردن بی اثر کردن
sterilize
U
گندزدایی و ضد عفونی کردن خنثی کردن بی اثر کردن
sterilized
U
گندزدایی و ضد عفونی کردن خنثی کردن بی اثر کردن
sterilizes
U
گندزدایی و ضد عفونی کردن خنثی کردن بی اثر کردن
sterilizing
U
گندزدایی و ضد عفونی کردن خنثی کردن بی اثر کردن
preaches
U
وعظ کردن سخنرانی مذهبی کردن نصیحت کردن
sterilised
U
گندزدایی و ضد عفونی کردن خنثی کردن بی اثر کردن
checks
U
بازدید کردن رسیدگی کردن سر زدن بازداشت کردن
to wipe out
U
پاک کردن محو کردن نابودکردن نیست کردن
check
U
بازدید کردن رسیدگی کردن سر زدن بازداشت کردن
cross
U
تقاطع کردن برخورد کردن قطع کردن یک مسیر
infringing
U
تخلف کردن تجاوز کردن تجاور یا تخطی کردن
infringes
U
تخلف کردن تجاوز کردن تجاور یا تخطی کردن
point
U
اشاره کردن دلالت کردن متوجه کردن نکته
infringed
U
تخلف کردن تجاوز کردن تجاور یا تخطی کردن
infringe
U
تخلف کردن تجاوز کردن تجاور یا تخطی کردن
checked
U
بازدید کردن رسیدگی کردن سر زدن بازداشت کردن
preached
U
وعظ کردن سخنرانی مذهبی کردن نصیحت کردن
exploit
U
استخراج کردن بهره برداری کردن از استثمار کردن
married under a contract unlimited perio
U
زن گرفتن شوهر کردن مزاوجت کردن عروسی کردن با
preach
U
وعظ کردن سخنرانی مذهبی کردن نصیحت کردن
transliterate
U
عین کلمه یاعبارتی را اززبانی بزبان دیگر نقل کردن حرف بحرف نقل کردن نویسه گردانی کردن
surcharge
U
زیاد بار کردن تحمیل کردن زیاد پر کردن اضافه کردن
surcharges
U
زیاد بار کردن تحمیل کردن زیاد پر کردن اضافه کردن
institutionalizes
U
در موسسه یا بنگاه قرار دادن در بیمارستان بستری کردن تبدیل به موسسه کردن رسمی کردن
cipher device
U
وسیله کشف کردن و کد کردن پیامها دستگاه صفر زنی جعبه یا دستگاه رمز کردن
Recent search history
Forum search
more
|
برای این معنی از دیگران سوال بپرسید. (Ask Question)
✘ Close
Contact
|
Terms
|
Privacy
© 2009 Perdic.com