English Persian Dictionary - Beta version
 
پرسش ترجمه خود را ارسال نمایید
| Help | About |
 
Home | Forum / پرسش و پاسخ | + Contribute | Users
Login | Sign up  
     

Enter keyword here!
  Tips | Translate!
✘ Close
✘ Close
Total search result: 201 (13 milliseconds)
ارسال یک معنی جدید
Menu
English Persian Menu
blocked cuurency U پول غیرقابل انتقال به خارج از کشور
معنی که میخواستی رو پیدا نکردی؟ برو تو این صفحه تا از دیگرون کمک بگیری.
Other Matches
built-in U غیرقابل انتقال
inalienable U غیرقابل انتقال
not negotiable U غیرقابل انتقال
irremovably U بطور غیرقابل انتقال
oversea U خارج از کشور
abroad خارج از کشور
at home and abroad U در داخل و خارج [از کشور]
internally or abroad U در داخل و خارج [از کشور]
outbound cargo U بار خارج از کشور
inbound traffic U مسیر خارج از کشور
to go abroad U به خارج [از کشور] رفتن
not valid abroad U در خارج [از کشور] معتبر نیست
overseas U ماموریت برون مرزی یا خارج از کشور
My brother has gone abroad. برادرم رفته خارجه [خارج از کشور]
oversea command U یکان خارج از کشور فرماندهی برون مرزی
to move one's operation offshore U شرکت خود را به خارج [از کشور] منتقل کردن
offshore company U شرکت صندوق پستی در خارج از کشور [ برای سود در مالیات]
to offshore something U چیزی را [برای سود بیشتر] به خارج [از کشور] بردن [اقتصاد]
anti dumping U مخالفت تبعیض قیمت بین بازار داخل و خارج از کشور
inputted U انتقال داده یا اطلاع از خارج کامپیوتر به حافظه اصلی اش
input U انتقال داده یا اطلاع از خارج کامپیوتر به حافظه اصلی اش
begger my neighbour policy U سیاستی است که هدفش انتقال مشکل بیکاری به کشور دیگر است مانندافزایش تعرفه گمرکی
freedom of seas U ازادی رفت وامد کشتی ها در خارج ازابهای ساحلی کشور مجاوردر زمان صلح بدون اینکه کسی بتواند به نحوی از انحامعترض انها بشود
diabatic process U پوسهای در یک سیستم ترمودینامیک که در ان انتقال انرژی بین داخل و خارج سیستم صورت میگیرد
republic U حکومتی که در ان سمت رئیس کشور بالوراثه منتقل نمیشود و مدت ریاست کشور نیز غالب اوقات محدود است و انتخاب رئیس کشور از طریق مراجعه به اراء عمومی صورت می گیرد
republics U حکومتی که در ان سمت رئیس کشور بالوراثه منتقل نمیشود و مدت ریاست کشور نیز غالب اوقات محدود است و انتخاب رئیس کشور از طریق مراجعه به اراء عمومی صورت می گیرد
indiscernible U غیرقابل مشاهده غیرقابل تشخیص
private automatic branch exchange U یک سیستم تلفن سوئیچینگ خودکار خصوصی که در یک شرکت مخابرات تلفنی رافراهم می اورد و انتقال مکالمه ها را به درون شبکه تلفن عمومی یا خارج از ان کنترل میکند
Burundi U کشور بروندی در مرکز خاوری افریقا و شرق کشور زئیر
secession U تجزیه جدایی یک قسمت از خاک کشور و خروج ان از حاکمیت کشور منفصل منه
extradite U مقصرین را پس دادن مجرمین مقیم کشور بیگانه رابه کشور اصلیشان تسلیم کردن
extraditing U مقصرین را پس دادن مجرمین مقیم کشور بیگانه رابه کشور اصلیشان تسلیم کردن
extradited U مقصرین را پس دادن مجرمین مقیم کشور بیگانه رابه کشور اصلیشان تسلیم کردن
extradites U مقصرین را پس دادن مجرمین مقیم کشور بیگانه رابه کشور اصلیشان تسلیم کردن
provincialism U اعتقاد به لزوم عدم تمرکز دراداره کشور و تقسیم اختیارات و مسئولیتها بین ایالات ونواحی کشور
innocent passage U مثل حالتی که دولتی قوای خود را جهت سوار کردن به کشتی از خاک کشور دیگری با رضایت ان کشور بدون حالت تهاجمی عبور دهد
indeterminate change of station U انتقال اجباری و موقتی انتقال پیش بینی شده
electronic funds transfer U انتقال الکترونیکی داده ها انتقال الکتریکی سرمایه ها
letter of recall U نامهای است که رئیس یک کشور به رئیس کشور دیگرنوشته و از او تقاضای مرخص کردن سفیری را که کارش در مملکت مرسل الیه پایان یافته میکند
transfers U انتقال دادن نقل کردن انتقال
transfer U انتقال دادن نقل کردن انتقال
transferring U انتقال دادن نقل کردن انتقال
baseband transmission U روشی که برای بکارگیری انتقال سیگنالهای فرکانس پایین از میان کابل کواکسیال جهت انتقال داده در شبکه بامحلی با فاصله کوتاه
out of bounds U خارج از خط کناری یا پایان یا خط دروازه توپ خارج از میدان واترپولو توپ مرده
upload U انتقال یک کپی از یک برنامه انتقال داده از یک سیستم استفاده کننده به یک سیستم کامپیوتری راه دور
transfer processing U امور اداری نقل و انتقال وتسویه حساب با یکان اولیه برای انتقال به یکان دیگر
nonaligned U کشور غیر متعهد از نظرسیاسی کشور غیر وابسته
xmodem U یک پروتکل انتقال فایل غیرهمزمان برای کامپیوترهای شخصی که انتقال سالم فایل ها را از طریق سیستم تلفن اسان تر می سازد
signalled U 1-حالت موج تولید شده آنالوگ یا دیجیتال برای انتقال اطلاعات .2-پیام کوتاه برای انتقال کدهای کنترلی
signaled U 1-حالت موج تولید شده آنالوگ یا دیجیتال برای انتقال اطلاعات .2-پیام کوتاه برای انتقال کدهای کنترلی
signal U 1-حالت موج تولید شده آنالوگ یا دیجیتال برای انتقال اطلاعات .2-پیام کوتاه برای انتقال کدهای کنترلی
transfer rate U نسبت انتقال سرعت انتقال
transfer ladle U کفچه انتقال چمچمه انتقال
hooked medallion U ترنج قلاب شکل [در این ترنج سر قلاب ها می تواند به سمت خارج و یا ترکیبی از داخل و خارج طراحی شود.]
negative acknowledgement U کاراکتر کنترلی که ترمینال گیرنده در انتقال اطلاعات برای ترمینال فرستنده صادرمیکند تا اعلام کند که یک اشتباه انتقال در اخرین بلوک اطلاعات ارسال شده وجوددارد
country cover diagram U دیاگرام نشان دهنده اجرای عکاسی هوایی در هر کشور دیاگرام پوشش عکاسی هوایی در سطح کشور
trans shipment U انتقال بکشتی دیگر انتقال بنقلیه دیگر
inexplosive U غیرقابل انفجار
dilemmas U معمای غیرقابل حل
unwarrantable U غیرقابل ضمنانت
dilemma U معمای غیرقابل حل
unappealable U غیرقابل استیناف
unappealabe U غیرقابل استیناف
unachievable U غیرقابل حصول
unerring U غیرقابل لغزش
flexionless U غیرقابل صرف
incorrodible U غیرقابل تحلیل
inappellable U غیرقابل استیناف
inapprehensible U غیرقابل ادراک
unpromising U غیرقابل اطمینان
incommunicable U غیرقابل ابلاغ
implausibility U غیرقابل قبولی
untouchability U غیرقابل لمس
fordless U غیرقابل عبور
run wild <idiom> U غیرقابل کنترل
ungovernable U غیرقابل کنترل
unreadable U غیرقابل خواندن
in check <idiom> U غیرقابل کنترل
incontestable U غیرقابل بحث
watertight U غیرقابل نفوذ اب
impermeable U غیرقابل نفوذ
noteless U غیرقابل ملاحظه بی نت
inexplosive U غیرقابل احتراق
not negotiable U غیرقابل معامله
infrangible U غیرقابل نقض
insociable U غیرقابل امیزش
unmentionable U غیرقابل گوشزد
ineligible U غیرقابل قبول
irrefrangible U غیرقابل تجزیه
unacceptable U غیرقابل قبول
irrespirable U غیرقابل استنشاق
irrevocable U غیرقابل برگشت
irremediable U غیرقابل استرداد
unreliable U غیرقابل اعتماد
uncompromising U غیرقابل انعطاف
uncompromisingly U غیرقابل انعطاف
incomparable U غیرقابل مقایسه
obsolete U غیرقابل استفاده
ineluctable U غیرقابل مقاومت
untenable U غیرقابل دفاع
inaccessible U غیرقابل دسترس
indiscrete U غیرقابل تشخیص
quenchless U غیرقابل جلوگیری
indissolubly U بطور غیرقابل حل
unprofitable U غیرقابل استفاده
indistributable U غیرقابل توزیع
ineffability U غیرقابل توصیفی
unquestionable U غیرقابل اعتراض
unacceptably U غیرقابل قبول
inescapable U غیرقابل اجتناب
unprintable U غیرقابل چاپ
unquestioning U غیرقابل اعتراض
irredeemable U غیرقابل خریداری
out-of-the-way U غیرقابل دسترس
out of the way U غیرقابل دسترس
unthinkable U غیرقابل فکر
inaccessibility U غیرقابل دسترسی
irrefutable U غیرقابل تکذیب
invaluable U غیرقابل تخمین
unpredictable U غیرقابل پیشگویی
unpredictable U غیرقابل استناد
uncontrollable U غیرقابل جلوگیری
uncontrollable U غیرقابل نظارت
indefensible U غیرقابل دفاع
acataletic U غیرقابل فهم
uncontrollably U غیرقابل نظارت
uncontrollably U غیرقابل جلوگیری
unutilizable U غیرقابل استفاده
checkless U غیرقابل جلوگیری
unusable U غیرقابل استفاده
indecipherable U غیرقابل استخراج
indecipherable U غیرقابل کشف
inaccessible <adj.> U غیرقابل دسترس
sumless <adj.> U غیرقابل شمارش
impossible [colloquial] <adj.> U غیرقابل قبول
uncountable <adj.> U غیرقابل شمارش
innumerable <adj.> U غیرقابل شمارش
countless <adj.> U غیرقابل شمارش
numberless <adj.> U غیرقابل شمارش
unassailable U غیرقابل بحث
unassailable U غیرقابل حمله
unwarranted U غیرقابل ضمنانت
myriad <adj.> U غیرقابل شمارش
beyond bearing U غیرقابل تحمل
infrangibility U غیرقابل نقض بودن
infusible U غیرقابل نفوذ یا حلول
unpremediated U غیرقابل پیش بینی
indiscernibly U بطور غیرقابل مشاهده
inflexibly U بطور غیرقابل انحناء
inalterably U بطور غیرقابل تغییر
innavigable U غیرقابل کشتی رانی
unusable fuel U سوخت غیرقابل استفاده
inexcusably U بطور غیرقابل تصدیق
indivisibly U بطور غیرقابل تقسیم
indistinguishably U بطور غیرقابل تشخیص
indigestibly U بطور غیرقابل هضم
imperceptibly U بطور غیرقابل مشاهده
invisible trade U تجارت غیرقابل رویت
indubitably U بطور غیرقابل تردید
unknowingly U غیرقابل ادراک و فهم
unknowing U غیرقابل ادراک و فهم
unthinkable U فکرنکردنی غیرقابل تعمق
airtight U غیرقابل نفوذبوسیلهء هوا
incredible U غیرقابل قبول افسانهای
incomparably U بطور غیرقابل مقایسه
nonexecutable statement U حکم غیرقابل اجرا
irreproachableness U غیرقابل سرزنش بودن
irreproachability U غیرقابل سرزنش بودن
invisibles U معاملات غیرقابل رویت
unquestioning U محقق غیرقابل منازعه
unfathomable U غیرقابل عمق سنجی
insurmountably U بطور غیرقابل تفوق
insuppressible U نخواباندنی غیرقابل کنترل
insociable U ناسازگار غیرقابل معاشرت
unquestionable U محقق غیرقابل منازعه
impermeably U بطور غیرقابل نفوذ
incommunicable U نگفتنی غیرقابل پخش
incognizable U غیرقابل درک نفهمیدنی
inapprehensible U نامفهوم غیرقابل احساس
inappreciable U غیرقابل تقدیر نامحسوس
inapplicably U بطور غیرقابل اجرا
disafected person U عنصر غیرقابل اعتماد
immutably <adv.> U به طور غیرقابل فسخ
impenetrably U بطور غیرقابل نفوذ
impermeable layer U لایه غیرقابل نفوذ
unalterably <adv.> U به طور غیرقابل فسخ
inexpressible U نا گفتنی غیرقابل بیان
incompressible fluide U سیاله غیرقابل تراکم
nondescript U غیرقابل طبقه بندی
indefensibly U بطور غیرقابل تصدیق
inconvertibly U بطور غیرقابل تبدیل
inconvertible currency U پول غیرقابل تبدیل
defiladed area U منطقه غیرقابل دید
incontestably U بطور غیرقابل بحث
inconceivably U بطور غیرقابل تصور
inconceivability U غیرقابل تصور بودن
inconcealable U غیرقابل پنهان کردن
unchangeably <adv.> U به طور غیرقابل فسخ
IrDA U روش استاندارد برای انتقال اطلاعات از طریق اشعه نوری . برای انتقال اطلاعات در کامپیوترهای قابل حمل یا PDA به یک چاپگر یا صفحه تصویر. برای این منظور کامپیوتر و چاپگر باید پورت IrDA داشته باشند
indefinite U غیرقابل اندازه گیری نامعین
Recent search history Forum search
more | برای این معنی از دیگران سوال بپرسید. (Ask Question)
  Contact• | TermsPrivacy  © 2009 Perdic.com