Perdic.com
English Persian Dictionary - Beta version
پرسش ترجمه خود را ارسال نمایید
|
Help
|
About
|
Home
|
Forum / پرسش و پاسخ
|
+
Contribute
|
Users
Login | Sign up
Enter keyword here!
⌨
Tips
|
Translate!
✘ Close
✘ Close
Total search result: 211 (24 milliseconds)
ارسال یک معنی جدید
Menu
English
Persian
Menu
pay
U
پول دادن پرداخت
paying
U
پول دادن پرداخت
pays
U
پول دادن پرداخت
معنی که میخواستی رو پیدا نکردی؟ برو تو این صفحه تا از دیگرون کمک بگیری.
Search result with all words
exchange
U
دادن محصول قدیم به عنوان بخشی از پرداخت محصول جدید
exchanged
U
دادن محصول قدیم به عنوان بخشی از پرداخت محصول جدید
exchanges
U
دادن محصول قدیم به عنوان بخشی از پرداخت محصول جدید
exchanging
U
دادن محصول قدیم به عنوان بخشی از پرداخت محصول جدید
give
U
دادن پرداخت کردن
gives
U
دادن پرداخت کردن
giving
U
دادن پرداخت کردن
ringing the changes
U
ترویج پول تقلبی ازطریق اشاعه خرید اشیا و بعدپس دادن انها و گرفتن پول درست بجای پولهای تقلبی پرداخت شده
Other Matches
progress payment
U
پرداخت مبالغ قرارداد طبق پیشرفت کار پرداخت مرحلهای
matte
U
فلز یامس پرداخت نشده وناخالص تکمیل یا پرداخت مات وبی جلا
matt
U
فلز یامس پرداخت نشده وناخالص تکمیل یا پرداخت مات وبی جلا
interim financing
U
پرداخت اقساط به طور کوتاه مدت پرداخت بینابین
usance
U
مهلت پرداخت پرداخت مدت دار
sets of bill
U
نسخ ثانی و ثالث و ..... برات که در انها به اصل اشاره وذکر میشود که هریک تازمانی قابل پرداخت هستندکه دیگری پرداخت نشده باشد
stop order
U
دستور عدم پرداخت از طرف صادر کننده سند مالی به مرجع پرداخت کننده
droppage
U
کسری پرداخت کسر پرداخت
fate
U
پرداخت یا عدم پرداخت چک سرنوشت چک
fates
U
پرداخت یا عدم پرداخت چک سرنوشت چک
tax evasion
U
عدم پرداخت مالیات بصورت غیر قانونی فرار از پرداخت مالیات
due bill
U
در CL به این شکل تنظیم میشود : بدهی به اقای ..... مبلغ ..... است که عندالمطالبه پرداخت خواهد شد . تاریخ .... این سند بر خلاف برات و سفته به حواله کرد قابل پرداخت نیست
ransoms
U
وجهی که جهت ازادکردن اسیر یا خریداری مدت زندان قابل خرید پرداخت شودوجهی که جهت احتراز ازتنبیهات جزایی از طرف مجرم و به جای تقبل ان تنبیهات پرداخت شود
ransom
U
وجهی که جهت ازادکردن اسیر یا خریداری مدت زندان قابل خرید پرداخت شودوجهی که جهت احتراز ازتنبیهات جزایی از طرف مجرم و به جای تقبل ان تنبیهات پرداخت شود
carnet
U
اسنادی که در حمل بین المللی بکار برده میشود وموقع عبور محموله توسط کامیون از مرزهای متعددمحموله را از پرداخت حقوق گمرکی بین راه معاف می داردومحموله درمقصد باز وحقوق گمرکی مربوطه پرداخت می گردد
claim for indemnification
U
ادعای تضمین خسارت مطالبه پرداخت خسارت مطالبه پرداخت غرامت
ability to pay principle of taxation
U
اصل توانائی پرداخت مالیات برپایه این اصل مالیات بایدمتناسب با توانائی پرداخت مالیات دهنده وضع شود
subscribe
U
تعهد یا تعهد پرداخت کردن در پرداخت مبلغی شرکت کردن موافقت کردن با
subscribed
U
تعهد یا تعهد پرداخت کردن در پرداخت مبلغی شرکت کردن موافقت کردن با
subscribes
U
تعهد یا تعهد پرداخت کردن در پرداخت مبلغی شرکت کردن موافقت کردن با
subscribing
U
تعهد یا تعهد پرداخت کردن در پرداخت مبلغی شرکت کردن موافقت کردن با
reducing
U
تحویل دادن کاهش دادن تنزل دادن تقلیل دادن
reduces
U
تحویل دادن کاهش دادن تنزل دادن تقلیل دادن
reduce
U
تحویل دادن کاهش دادن تنزل دادن تقلیل دادن
dividend warrant
U
چک پرداخت سود سهام اجازه پرداخت سود سهام
consenting
U
اجازه دادن رضایت دادن و پذیرفتن در مورد کارانجام شده و یا رضایت دادن به اینکه کاری انجام بشود
consent
U
اجازه دادن رضایت دادن و پذیرفتن در مورد کارانجام شده و یا رضایت دادن به اینکه کاری انجام بشود
consents
U
اجازه دادن رضایت دادن و پذیرفتن در مورد کارانجام شده و یا رضایت دادن به اینکه کاری انجام بشود
consented
U
اجازه دادن رضایت دادن و پذیرفتن در مورد کارانجام شده و یا رضایت دادن به اینکه کاری انجام بشود
polishes
U
پرداخت
making good
U
پرداخت
disbursement
U
پرداخت
outlay
U
پرداخت
defrayal
U
پرداخت
burnisher
U
پرداخت گر
bleaching
U
پرداخت
refund
U
پس پرداخت
refinishing
U
پرداخت
remitment
U
پرداخت
finishes
U
پرداخت
pt
U
پرداخت
finishing
U
پرداخت
discharging
U
پرداخت
discharge
U
پرداخت
refunds
U
پس پرداخت
payment
U
پرداخت
polish
U
پرداخت
refunding
U
پس پرداخت
finishing touches
U
پرداخت
finish
U
پرداخت
discharges
U
پرداخت
refunded
U
پس پرداخت
payments
U
پرداخت
furbisher
U
پرداخت گر
pays
U
پرداخت
glosser
U
پرداخت گر
trim
U
پرداخت
settlement
U
پرداخت
settlements
U
پرداخت
glaze
U
پرداخت
expenditure
U
پرداخت
glazes
U
پرداخت
pay
U
پرداخت
lustreer
U
پرداخت
paying
U
پرداخت
rendering
U
پرداخت
renderings
U
پرداخت
finishing
U
پرداخت کاری
casual payment
U
پیش پرداخت
terms of payment
U
شرایط پرداخت
polishes
U
پرداخت کردن
by payment
U
از طریق پرداخت
payable
U
قابل پرداخت
the d. of a debt
U
پرداخت بدهی
advance
U
پیش پرداخت
spot cash
U
پرداخت نقدی
subscriptions
U
تعهد پرداخت
remittal
U
گذشت پرداخت
subscription
U
تعهد پرداخت
paymaster
U
مامور پرداخت
remittable
U
قابل پرداخت
reimbursable
U
قابل پرداخت
finisher
U
پرداخت کننده
d. note
U
درخواست پرداخت
remitter
U
پرداخت کننده
settlement terms
U
شرایط پرداخت
smoothing plane
U
رنده پرداخت
never-never
U
پرداخت قسطی
paymasters
U
مامور پرداخت
financing
U
پرداخت هزینه
finances
U
پرداخت هزینه
financed
U
پرداخت هزینه
finance
U
پرداخت هزینه
date of maturity
U
موعد پرداخت
polish
U
پرداخت کردن
furbish
U
پرداخت کردن
cash dispenser
U
پرداخت مینماید
disbursed
U
پرداخت خرج
cash dispensers
U
پرداخت مینماید
disbursed
U
پرداخت کردن
advances
U
پیش پرداخت
disburses
U
پرداخت خرج
disburses
U
پرداخت کردن
disbursing
U
پرداخت خرج
disbursing
U
پرداخت کردن
disburse
U
پرداخت کردن
disburse
U
پرداخت خرج
furbished
U
پرداخت کردن
shear
U
پرداخت فرش
lustre
U
صیقل پرداخت
liquidation
U
پرداخت بدهی
down payment
U
پیش پرداخت
advance payment
U
پیش پرداخت
advice note
U
دستورپیش پرداخت
advancing
U
پیش پرداخت
annual payment
U
پرداخت سالیانه
furbishing
U
پرداخت کردن
furbishes
U
پرداخت کردن
back freigt
U
پرداخت کرایه
finishes
U
پرداخت کار
liabilities
U
دیون پرداخت
buffer
U
پرداخت کردن
average payment
U
پرداخت متوسط
burnish
U
پرداخت کردن
money order
U
دستور پرداخت
money orders
U
دستور پرداخت
burnishes
U
پرداخت کردن
repayments
U
پرداخت مجدد
repayment
U
پرداخت مجدد
unpolished
U
پرداخت نشده
non-payment
U
عدم پرداخت
satin
U
جلا پرداخت
tumbles
U
پرداخت کردن
advance
پیش پرداخت
finish
U
پرداخت کار
to finish off
U
پرداخت کردن
liability
U
دیون پرداخت
tumble
U
پرداخت کردن
bilk
U
گذاشتن از پرداخت
tumbled
U
پرداخت کردن
outstanding
U
پرداخت نشده
lump sum payment
U
پرداخت نقدی
outstandingly
U
پرداخت نشده
down payments
U
پیش پرداخت
a bradent
U
وسیله پرداخت
pay off
U
پرداخت کردن
money back
U
تضمین پرداخت
scours
U
پرداخت کردن
scoured
U
پرداخت کردن
scour
U
پرداخت کردن
lump sum payment
U
پرداخت یکجا
diamond polishing
U
پرداخت الماسی
dishonours
U
خودداری از پرداخت
monthly payment
U
پرداخت ماهانه
dishonors
U
خودداری از پرداخت
unpaid
U
پرداخت نشده
dishonour
U
خودداری از پرداخت
part payment
U
پرداخت اقساطی
deferred payment
U
پرداخت معوق
dishonoured
U
خودداری از پرداخت
deferred payment
U
پرداخت اتی
overpayment
U
پرداخت اضافی
dishonouring
U
خودداری از پرداخت
on account payment
U
پیش پرداخت
non payment
U
عدم پرداخت
interim financing
U
پرداخت موقت
payment by installments
U
پرداخت قسطی
installment payment
U
پرداخت قسطی
renditions
U
پرداخت تحویل
bonuses
U
پرداخت اضافی
bonus
U
پرداخت اضافی
pay
U
وابسته به پرداخت
pay
U
پرداخت کردن
paying
U
وابسته به پرداخت
paying
U
پرداخت کردن
pays
U
وابسته به پرداخت
pays
U
پرداخت کردن
final payment
U
پرداخت نهایی
settlements
U
تصفیه پرداخت
settlements
U
تسویه پرداخت
settlement
U
تصفیه پرداخت
reimbursement
U
باز پرداخت
rendition
U
پرداخت تحویل
instalments
U
پرداخت قسطی
instalment
U
پرداخت قسطی
earnest money
U
پیش پرداخت
installments
U
پرداخت قسطی
deposits
U
پیش پرداخت
deposit
U
پیش پرداخت
indemnification
U
پرداخت غرامت
imprest
U
پیش پرداخت
reimbursements
U
پرداخت جبرانی
reimbursements
U
باز پرداخت
reimbursement
U
پرداخت جبرانی
settlement
U
تسویه پرداخت
payable at sight
U
پرداخت دیداری
demand for payment
U
تقاضای پرداخت
pre paid
U
پیش پرداخت
payment in full
U
پرداخت کامل
payment in full
U
پرداخت تمام
Recent search history
Forum search
more
|
برای این معنی از دیگران سوال بپرسید. (Ask Question)
✘ Close
Contact
|
Terms
|
Privacy
© 2009 Perdic.com