English Persian Dictionary - Beta version
 
پرسش ترجمه خود را ارسال نمایید
| Help | About |
 
Home | Forum / پرسش و پاسخ | + Contribute | Users
Login | Sign up  
     

Enter keyword here!
  Tips | Translate!
✘ Close
✘ Close
Total search result: 201 (10 milliseconds)
ارسال یک معنی جدید
Menu
English Persian Menu
dermotropic U پوست گرای
معنی که میخواستی رو پیدا نکردی؟ برو تو این صفحه تا از دیگرون کمک بگیری.
Other Matches
transit bearing U گرای انتقالی گرای عبور کشتی یا هواپیما
endermic U انجه که درروی پوست یا دربین پوست عمل میکند
scleroderma U مرض پینه خوردگی پوست تصلب پوست
dermatological U مربوط به پوست شناسی یا امراض پوست
skinned U پوست کندن با پوست پوشاندن
skin U پوست کندن با پوست پوشاندن
skinning U پوست کندن با پوست پوشاندن
skins U پوست کندن با پوست پوشاندن
slough U پوست دله زخم پوسته پوسته شدگی پوست انداختن
skeptic U شک گرای
nationalists U ملت گرای
supremacists U برتری گرای
materialists U ماده گرای
lipophilic U چربی گرای
relative bearing U گرای نسبی
nudist U برهنگی گرای
back azimuth method U گرای وارونه
egalitarian U تساوی گرای
centralists U مرکز گرای
centralist U مرکز گرای
escapists U گریز گرای
extroverts U برون گرای
assumed azimuth U گرای فرضی
realists U تحقق گرای
materialist U ماده گرای
militarists U جنگ گرای
photophilic U نور گرای
solipsist U نفس گرای
pneumotropic U ریه گرای
structuralist U ساخت گرای
equalitarian U تساوی گرای
pragmatist U مصلحت گرای
progressivist U پیشرفت گرای
escapist U گریز گرای
impressionist U برداشت گرای
sectarian U فرقه گرای
theist U یزدان گرای
supremacist U برتری گرای
militarist U جنگ گرای
capitalists U سرمایه گرای
capitalist U سرمایه گرای
doctrinaire U ایین گرای
structuralists U ساخت گرای
extrovert U برون گرای
evolutionist U فرگشت گرای
theocentric U خدا گرای
impressionists U برداشت گرای
heliotrope U افتاب گرای
feudal U تیول گرای
socialist U جامعه گرای
communalist U اشتراکی گرای
incalescent U گرما گرای
compass azimuth U گرای مغناطیسی
unitarian U توحید گرای
realistic U تحقق گرای
realistic U راستین گرای
meliorist U بهبود گرای
realistically U تحقق گرای
realistically U راستین گرای
magnetic azimuth U گرای مغناطیسی
compass direction U گرای مغناطیسی
individualist U فرد گرای
individualists U فرد گرای
unitary U توحید گرای
ultramodernist U فرانو گرای
socialists U جامعه گرای
saprophytic U پوده گرای
oxyphil U اسید گرای
halophile U ابشور گرای
realist U تحقق گرای
realist U راستین گرای
realists U راستین گرای
separatist U جدا گرای
nationalist U ملت گرای
grid bearing U گرای شبکه
segregationist U جدایی گرای
grid azimuth U گرای شبکه
true azimuth U گرای حقیقی
oxyphile U اسید گرای
ruralist U روستا گرای
corrected azimuth U گرای تصحیح شده
regionalist U منطقهای ناحیه گرای
visionary U الهامی رویا گرای
regionalistic U منطقهای ناحیه گرای
visionaries U الهامی رویا گرای
hygrophyte U گیاه رطوبت گرای
reactionaries U مخالفت گرای بی منطق
reactionary U مخالفت گرای بی منطق
tegumnentum U پوست طبیعی پوست
peel U پوست انداختن پوست
peels U پوست انداختن پوست
azimuth angle U زاویه گرای نجومی هواپیما
back azimuth method U گرای معکوس در اخراج اشعه
closing azimuth error U اشتباه گرای بستن پیمایش
compass azimuth U گرای قطب نمای کشتی
imperialistic U استعمار گرای بهره جویانه
true azimuth U سمت حقیقی گرای جغرافیایی
azimuth U گرای نجومی راس القدم
traditionalists U پیرو روایات وسنن سنت گرای
conversion angle U زاویه تبدیل گرای مسیر ناو
layihg azimuth U گرای روانه کردن لوله توپ
traditionalist U پیرو روایات وسنن سنت گرای
quixotic U ارمان گرای وابسته به دان کیشوت
gyroscopes U وسیله تعیین کننده گرای نجومی بطورخودکار
gyroscope U وسیله تعیین کننده گرای نجومی بطورخودکار
militarist U ارتش گرای هواخواه توسعه یا سیاست نظامی
militarists U ارتش گرای هواخواه توسعه یا سیاست نظامی
ozone U نوعی اکسیژن ابی کمرنگ گازی و تغییر گرای
introvert U شخصی که متوجه بباطن خود است خویشتن گرای
introverts U شخصی که متوجه بباطن خود است خویشتن گرای
xanthochroid U شخص بور و سفید پوست شخص مو زرد و سفید پوست
steer U در رهگیری هوایی و پشتیبانی مستقیم هوایی یعنی گرای مغناطیسی داده شده را ببندید تا به من برسید
steers U در رهگیری هوایی و پشتیبانی مستقیم هوایی یعنی گرای مغناطیسی داده شده را ببندید تا به من برسید
steered U در رهگیری هوایی و پشتیبانی مستقیم هوایی یعنی گرای مغناطیسی داده شده را ببندید تا به من برسید
pigeons U در رهگیری هوایی یعنی اینکه گرای مغناطیسی و مسافت پایگاه هوایی از هواپیما این قدر است
pigeon U در رهگیری هوایی یعنی اینکه گرای مغناطیسی و مسافت پایگاه هوایی از هواپیما این قدر است
azimuth deviation U اختلاف گرای نجومی اختلاف سمت هواپیما
shelling U پوست
peeling U پوست
tunc U پوست
skin U پوست
shale U پوست
tegmen U پوست
tegmentum U پوست
goat U پوست بز
goats U پوست بز
skinned U پوست
husk U پوست
husks U پوست
encrustation U پوست
shell U پوست
encrustations U پوست
hide U پوست
hides U پوست
rinds U پوست
rind U پوست
skinning U پوست
skinless U بی پوست
skinner U پوست کن
shells U پوست
skins U پوست
swanskin U پوست قو
stripper U پوست کن
bark U پوست
neurilemma or lema U پوست پی
dermis U پوست
barked U پوست
barks U پوست
scalp U پوست سر
barking U پوست
cortices U پوست
glume U پوست
parer U پوست کن
peltry U پوست
strippers U پوست کن
flayer U پوست کن
goatskins U پوست بز
goatskin U پوست بز
integument U پوست
cortex U پوست
hulls U پوست
cuticle U پوست
dermatalgia U پوست
peels U پوست
hull U پوست
crustal U پوست
peel پوست
malacodermous U نرم پوست
peltmonger U پوست فروش
parer U پوست تراش
parachroma U بیرنگی پوست
papillose U مانندبرامدگی پوست
skins U پوست پوستی
flense U پوست کندن
excoriate U پوست کندن از
excoriation U پوست رفتگی
excorticate U پوست کندن
phyma U برامدگی پوست
periderm U پوست اطراف
percutaneous U از راه پوست
exuviate U پوست انداختن
fellmonger U پوست فروش
fellmonger U دلال پوست
periderm U پوست برونی
chafe U پوست رفتگی
cuticular U وابسته به پوست
flench U پوست کندن
pachydrmatous U پوست کلفت
pachydermatous U پوست کلفت
skinning U پوست پوستی
beavers U پوست سگ ابی
beaver U پوست سگ ابی
decorticate U پوست کندن از
hypodermis U پوست زیرین
impassiveness U پوست کلفتی
negress U زن سیاه پوست
in plain english U پوست کنده
molt U پوست اندازی
melanic U سیاه پوست
moleskin U پوست کورموش
Recent search history Forum search
more | برای این معنی از دیگران سوال بپرسید. (Ask Question)
  Contact• | TermsPrivacy  © 2009 Perdic.com