English Persian Dictionary - Beta version
 
پرسش ترجمه خود را ارسال نمایید
| Help | About |
 
Home | Forum / پرسش و پاسخ | + Contribute | Users
Login | Sign up  
     

Enter keyword here!
  Tips | Translate!
✘ Close
✘ Close
Total search result: 159 (8 milliseconds)
ارسال یک معنی جدید
Menu
English Persian Menu
casein U پنیر بی چربی
معنی که میخواستی رو پیدا نکردی؟ برو تو این صفحه تا از دیگرون کمک بگیری.
Other Matches
lipoma U تومر خوش خیم چربی غده چربی
fat soluble U قابل حل در چربی محلول در حلالهای چربی
degreasing U پاک کردن مواد روغنی به وسیله ضد چربی کم کردن چربی
fatter U چربی چربی دار
fats U چربی چربی دار
fat U چربی چربی دار
fattest U چربی چربی دار
serum U اب پنیر
cheeses U پنیر
cheese U پنیر
wheyey U اب پنیر
whey U پنیر اب
whey U اب پنیر
serums U اب پنیر
cheddar U نوعی پنیر
malvaceae U پنیر کیان
mite U کرم پنیر
mites U کرم پنیر
kebbuck U تکه پنیر
kebbock U تکه پنیر
joint grass U علف پنیر
acarid U کرم پنیر
cheesemonger U پنیر فروش
cheese mite U کرم پنیر
cheese monger U پنیر فروش
whry U اب پنیر پنیراب
cheddars U نوعی پنیر
rennet U پنیر مایه
chessecake U کیک پنیر
macaroni cheese U ماکارونی با سس پنیر
white meat U فرآوردهی شیری پنیر
kebbock U قالب بزرگ پنیر
cheese on toast U نان تست با پنیر
maggot U کرم پنیر خرمگس
kebbuck U قالب بزرگ پنیر
gorgonzola U نوعی پنیر چرب
maggots U کرم پنیر خرمگس
cottage cheese U نوعی پنیر دلمه شده
cheesecloth U پارچهی درشت باف که در آن پنیر میریختند
ramekin U خوراک مرکب ازخرده نان و پنیر و تخم مرغ
cold cuts U گوشت سرد با پنیر یخ زده کالباس واغذیه مشابه
brie U پنیر نرمی که بوسیله کفک رسیده شده باشد
ramequin U خوراک مرکب ازخرده نان و پنیر و تخم مرغ
sago U شیرینی که با نشاسته ساگو تهیه شود پنیر خرما
hibiscuses U هرنوع گیان یا بوته یا درخت از جنس بامیه ازخانواده پنیر کیان
hibiscus U هرنوع گیان یا بوته یا درخت از جنس بامیه ازخانواده پنیر کیان
cordon bleu U گوشتی که در میان آن ژامبون و پنیر قرار داده و سرخمیکنند و معمولا با سس سرو میشود
myelin U چربی پی
meager U بی چربی
adiposeness or diposity U چربی
oiliness U چربی
lipid U چربی
lubricous U چربی
fatless U بی چربی
lipide U چربی
greasily U با چربی
greasiness U چربی
creaminess U چربی
thin U کم چربی
thinnest U کم چربی
thins U کم چربی
fat U چربی
fats U چربی
fatness U چربی
fatter U چربی
meagre U بی چربی
fattest U چربی
oil U چربی
greasing U چربی
thinners U کم چربی
oils U چربی
grease U چربی
thinned U کم چربی
greasy U چربی
greased U چربی
oiling U چربی
greased U روغن چربی
lipuria U چربی در پیشاب
lipophilic U چربی گرای
wool fat U چربی پشم
lard U چربی خوک
lipophilic U چربی دوست
vegtable fat U چربی گیاهی
fatty U چربی مانند
lipomatous U چربی مانند
greasing U روغن چربی
grease U روغن چربی
suint U چربی پشم
lipoid U شبه چربی
skim milk U شیر بی چربی
sebaceous U چربی دار
grease trap U بازیابی چربی
wool grease U چربی پشم
lipotropic U چربی سوز
blackhead U چربی دانه
animal fat U چربی حیوانی
blackheads U چربی دانه
adipose tissue U بافت چربی
adipocere U چربی لاش
adipic U وابسته به چربی
comedo U چربی دانه
leather head U چربی دانه
whipping cream U خامهی پر چربی
aliphatic U چربی دار
grease trap U چربی گیر
flense U چربی گرفتن از
fattiness U خاصیت چربی
degreasing U اب کردن چربی
fat is insoluble in water U چربی در اب حل نمیشود
unsaturated fat U چربی اشباع نشده
lubricity U شهوانی بودن چربی
lipolysis U تجزیه وتحلیل چربی
emulsioning U ذرات چربی دراب
greasily U به شکل روغن یا چربی
emulsioned U ذرات چربی دراب
emulsion U ذرات چربی دراب
fatback U چربی پشت خوک
emulsions U ذرات چربی دراب
saturated fat U چربی اشباع شده
adipose tissue U چربی حیوانی پیه
saturated fats U چربی اشباع شده
blobber U چربی یاپیه نهنگ
blubber U چربی اوردن هایهای گریستن
lard U گوشت خوک چربی زدن
blubbers U چربی اوردن هایهای گریستن
blubbered U چربی اوردن هایهای گریستن
blubbering U چربی اوردن هایهای گریستن
poly unsaturated fat U پلی چربی اشباع نشده
butyrometer U الت سنجش چربی شیر
I clinched a lucrative deal. U معامله چربی ( شیرینی ) انچام دادم
lardon U تکه چربی که لای گوشت گذارند
lanoloin U چربی پشم که در ارایش مورداستعمال دارد
pate de foie gras U خمیر چربی جگر غاز ودنبلان
lardoon U تکه چربی که لای گوشت گذارند
blubbering U چربی بالن وسایرپستانداران دریایی چاق شدن
blubbered U چربی بالن وسایرپستانداران دریایی چاق شدن
blubber U چربی بالن وسایرپستانداران دریایی چاق شدن
suet U چربی سخت دور کلیه وکمر گوسفند
greasing U روغن زدن روغنکاری نمودن چربی گریس
lipoprotein U مواد پروتئینی که حاوی مقداری چربی باشند
greased U روغن زدن روغنکاری نمودن چربی گریس
lactoscope U شیرازما اسباب ازمایش پاکی یا چربی شیر
blubbers U چربی بالن وسایرپستانداران دریایی چاق شدن
grease U روغن زدن روغنکاری نمودن چربی گریس
myelin sheath U ماده سفید چربی که غلاف بعضی اعصاب رامیپوشاند
lipid U مواد چربی که شامل پیه وموم وفسفاتیدوسروبروزیدها میباشد
lipide U مواد چربی که شامل پیه وموم وفسفاتیدوسروبروزیدها میباشد
lipotropic U موادی که سبب دخول چربی در واکنشهای بدن میگردند
liederkranz U پنیر تند ودارای بوی تند
pope's eye U غدهای که در میان ران گوسفندکه چربی پیرامون انرا گرفته است
In the long run fatty food makes your arteries clog up. U در دراز مدت مواد غذایی پر چربی باعث گرفتگی رگها می شوند .
glycogenesis U تشکیل مواد قندی ازمولکولهای غیر نشاسته مانند پرتئین و چربی
gruyere cheese U پنیر سوراخ سوراخ سوئیسی
fat U چربی دار کردن فربه یا پرواری کردن
fattest U چربی دار کردن فربه یا پرواری کردن
fatter U چربی دار کردن فربه یا پرواری کردن
fats U چربی دار کردن فربه یا پرواری کردن
lanolin U لانولین [ماده چربی موجود در سطح الیاف پشم که در صورت شسته نشدن حالت انعطاف پذیری و درخشندگی به فرش های پشمی می بخشد.]
Recent search history Forum search
more | برای این معنی از دیگران سوال بپرسید. (Ask Question)
  Contact• | TermsPrivacy  © 2009 Perdic.com