English Persian Dictionary - Beta version
 
پرسش ترجمه خود را ارسال نمایید
| Help | About |
 
Home | Forum / پرسش و پاسخ | + Contribute | Users
Login | Sign up  
     

Enter keyword here!
  Tips | Translate!
✘ Close
✘ Close
Total search result: 203 (3 milliseconds)
ارسال یک معنی جدید
Menu
English Persian Menu
hidden U پنهان کرده
معنی که میخواستی رو پیدا نکردی؟ برو تو این صفحه تا از دیگرون کمک بگیری.
Search result with all words
hidden U پنهان کرده شده پوشیده
hidden information U اطلاعات پنهان کرده
Other Matches
cover one's tracks <idiom> U پنهان کردن یا نگفتن اینکه شخصی کجا بوده (پنهان کاری کردن)
scarf joint U جایی که دو سر تیر رانیم ونیم کرده با هم جفت کرده باشند
burgers U تکهای گوشت سرخ کرده یاکباب کرده که برای تهیه ساندویچ بکارمیرود
burger U تکهای گوشت سرخ کرده یاکباب کرده که برای تهیه ساندویچ بکارمیرود
swiss steak U گوشت خرد کرده مخلوط با اردوچاشنی سرخ کرده
hits U داده بازیابی شده از حافظه پنهان و نه رسانه ذخیره سازی . برای بیان اینکه در زمان صرفه جویی شده و پنهان سازی مفید بوده است
hitting U داده بازیابی شده از حافظه پنهان و نه رسانه ذخیره سازی . برای بیان اینکه در زمان صرفه جویی شده و پنهان سازی مفید بوده است
hit U داده بازیابی شده از حافظه پنهان و نه رسانه ذخیره سازی . برای بیان اینکه در زمان صرفه جویی شده و پنهان سازی مفید بوده است
I have a tooth abscess. U دندانم ماده کرده ( چرک کرده )
cache memory U مدار منط قی که زمان ذخیره سازی داده در حافظه پنهان و نیز زمان دستیابی به داده در خافظه پنهان و زمان دستیابی به رسانه کند تر را مشخص میکند
caches U مدار منط قی که زمان ذخیره سازی داده در حافظه پنهان و نیز زمان دستیابی به داده در خافظه پنهان و زمان دستیابی به رسانه کند تر را مشخص میکند
cache U مدار منط قی که زمان ذخیره سازی داده در حافظه پنهان و نیز زمان دستیابی به داده در خافظه پنهان و زمان دستیابی به رسانه کند تر را مشخص میکند
best gold U تیری که نزدیک به نشان اصابت کرده تیری که نزدیک به مرکزهدف اصابت کرده باشد
ram cache U RA پنهان
perdu U پنهان
cryptical U پنهان
latent U پنهان
delitescent U پنهان
perdu or due U پنهان
perdue U پنهان
hugger mugger U پنهان
veiled U پنهان
hidden line U خط پنهان
cryptically U پنهان
cryptic U پنهان
benined the curtain U پنهان
occult U پنهان
abstruse U پنهان
jackes U پنهان
backdoor U پنهان
sweep under the rug <idiom> U پنهان کردن
dissimulate U پنهان کردن
dissimulated U پنهان کردن
dissimulates U پنهان کردن
dissimulating U پنهان کردن
hide U پنهان کردن
under cover <idiom> U پنهان شدن
furtive U پنهان نهانی
cover up <idiom> U پنهان کاربدواشتباه
secretion U پنهان سازی
cloaking U پنهان کردن
shadow U پنهان کردن
shadowed U پنهان کردن
shadowing U پنهان کردن
shadows U پنهان کردن
Just between you and me. . . U از شما چه پنهان …
disguised U پنهان کردن
disguise U پنهان کردن
lay low <idiom> U پنهان کردن
disguises U پنهان کردن
disguising U پنهان کردن
hide U پنهان شدن
cloaks U پنهان کردن
fudge U پنهان شدن
fudged U پنهان شدن
fudges U پنهان شدن
fudging U پنهان شدن
abscond U پنهان شدن
absconded U پنهان شدن
absconding U پنهان شدن
absconds U پنهان شدن
closet U پنهان کردن
closeted U پنهان کردن
closeting U پنهان کردن
closets U پنهان کردن
to be in hiding U پنهان ماندن
to lie hid U پنهان ماندن
to be in hiding U پنهان بودن
to absent oneself U پنهان شدن
cloak U پنهان کردن
hides U پنهان کردن
hides U پنهان شدن
booby-trap U پنهان تله
secrete U پنهان کردن
secreted U پنهان کردن
secretes U پنهان کردن
secreting U پنهان کردن
booby trap U پنهان تله
booby-trapped U پنهان تله
booby-trapping U پنهان تله
booby-traps U پنهان تله
to keep dark U پنهان ماندن
conceals U پنهان کردن
hidden file U فایل پنهان
i hid my self U را پنهان کردم
crypianalysis U پنهان کاری
encrypt U پنهان کردن
eloign U پنهان کردن
disguised unemployment U بیکاری پنهان
inapparent U ناپیدا پنهان
disguised underemployment U کم کاری پنهان
insconce U پنهان شدن
cache U پنهان کردن
cloaked U پنهان کردن
hideousness U پنهان بودن
hidden unemployment U بیکاری پنهان
hickok belt U پنهان شدن
concealment U پنهان بودن
caches U پنهان کردن
hidden codes U کدهای پنهان
hidden line removal U حذف خط پنهان
cover U پنهان کردن
coverings U پنهان کردن
covers U پنهان کردن
codes U رمزهای پنهان
hidden objects U اشیاء پنهان
hidden surface U سطح پنهان
hidden inflation U تورم پنهان
cryptography U پنهان شناسی
burrowing U پنهان شدن
burrowed U پنهان شدن
latescent U پنهان شونده
memory cache U حافظه پنهان
burrow U پنهان شدن
surreptitious U پنهان محرمانه
conceal U پنهان کردن
obreption U پنهان روی
burrows U پنهان شدن
by end U قصد پنهان
concealed U پنهان شده
mask U پنهان کردن
concealable U پنهان کردنی
masks U پنهان کردن
they took refuge in a cave U در غاری پنهان شدند
to lie or keep close U پنهان بردن یاماندن
booby-traps U با پنهان تله مجهزکردن
booby-trapped U با پنهان تله مجهزکردن
darkle U در تاریکی پنهان شدن
to keep secret U پنهان داشتن راز
occult U از نظر پنهان کردن
booby-trapping U با پنهان تله مجهزکردن
booby-trap U با پنهان تله مجهزکردن
booby trap U با پنهان تله مجهزکردن
irony U مسخره پنهان سازی
concealment U پنهان کردن پوشاندن
pockets U درجیب پنهان کردن
pocket U درجیب پنهان کردن
latent electronic image U تصویر الکتریکی پنهان
murder will out U خون نا حق پنهان نمینماند
keep under one's hat <idiom> U پنهان نگاه داشتن
let it all hang out <idiom> U پنهان نکردن چیزی
occultly U بطور پوشیده یا پنهان
ironies U مسخره پنهان سازی
secretive U سری پنهان کار
obstructor U پوشاننده پنهان کننده
the criminals' lair U پنهان گاه جنایتکاران
veils U مستوریا پنهان کردن
veil U مستوریا پنهان کردن
embeds U درزمین پنهان کردن
embed U درزمین پنهان کردن
inconcealable U غیرقابل پنهان کردن
camouflage U پنهان کردن وسایل جنگی
camouflaging U پنهان کردن وسایل جنگی
becloud U زیر ابر پنهان کردن
software encryption U پنهان کردن نرم افزاری
hickok belt U مخفی شدن پنهان کردن
camouflaged U پنهان کردن وسایل جنگی
to ballot for U بارای پنهان انتخاب کردن
camouflages U پنهان کردن وسایل جنگی
mask U ماسک زدن پنهان کردن
To do something on the sly (in secret). U کاری را پنهان انجام دادن
masks U ماسک زدن پنهان کردن
to go into hiding U خود را پنهان کردن [از اولیاء امور]
to go underground U خود را پنهان کردن [از اولیاء امور]
gloss over <idiom> U پنهان کردن ،خوب جلوه دادن
I stayed in concealment until the danger passed. U خودم را پنهان کردم با خطر گذشت
He tried to conceal the facts. U سعی داشت حقیقت را پنهان کند
right out <idiom> U به شکلی که هیچ چیز پنهان نباشد
ensconcing U پنهان شدن خودرادرجان پناه جادادن
ensconces U پنهان شدن خودرادرجان پناه جادادن
ensconced U پنهان شدن خودرادرجان پناه جادادن
to hide one's head U ازشرمساری پنهان شدن پناه بردن
ensconce U پنهان شدن خودرادرجان پناه جادادن
cache U فایل کردن یا قرار دادن در حافظه پنهان
caches U فایل کردن یا قرار دادن در حافظه پنهان
cache memory U فایل کردن یا قرار دادن در حافظه پنهان
hidden U فرمول ریاضی که خط وط پنهان را از تصویر دو بعدی شی D پاک میکند
conceal U پنهان کردن یا نشان ندادن اطلاعات یا گرافیک به کاربر
stalking horse U اسب یا چیزی شبیه به ان که شکارچی در پشت ان پنهان است
conceals U پنهان کردن یا نشان ندادن اطلاعات یا گرافیک به کاربر
There is more to it than meets the eye. U ارزش [و یا حقایق] پنهان در مورد چیزی وجود دارد.
oubiette U زندان پنهان که در بالای ان یک روزنه هست و بس سیاه چال
reveal U نمایش اطلاعاتی که پنهان شده بودند پس ازاینکه شرط برقرار شد
stoaway U کسیکه خودرادرکشتی پنهان میکندکه پول از او نگیرندتاکشتی راه بیفتد
revealed U نمایش اطلاعاتی که پنهان شده بودند پس ازاینکه شرط برقرار شد
reveals U نمایش اطلاعاتی که پنهان شده بودند پس ازاینکه شرط برقرار شد
retention U زمانی که تصویرتلویزیون پس ازنمایش دادن پنهان میشود,.به علت فسفرمقاوم
pompeian U وابسته به شهر ایتالیایی که زیر خاکسترهای اتش نشانی پنهان است
bran pie U فرف بزرگ پراز سبوس که اسباب بازیهایی درمیان ان پنهان می کنند
turgid <adj.> U پف کرده
tumid <adj.> U پف کرده
puffy <adj.> U پف کرده
puffed out <adj.> U پف کرده
beastby U کرده
bloat U پف کرده
puffed <adj.> U پف کرده
soufflTs U پف کرده
gelid U یخ کرده
bouffant U پف کرده
souffles U پف کرده
Recent search history Forum search
more | برای این معنی از دیگران سوال بپرسید. (Ask Question)
  Contact• | TermsPrivacy  © 2009 Perdic.com