English Persian Dictionary - Beta version
 
پرسش ترجمه خود را ارسال نمایید
| Help | About |
 
Home | Forum / پرسش و پاسخ | + Contribute | Users
Login | Sign up  
     

Enter keyword here!
  Tips | Translate!
✘ Close
✘ Close
Total search result: 202 (3 milliseconds)
ارسال یک معنی جدید
Menu
English Persian Menu
to keep secret U پنهان داشتن راز
معنی که میخواستی رو پیدا نکردی؟ برو تو این صفحه تا از دیگرون کمک بگیری.
Search result with all words
keep under one's hat <idiom> U پنهان نگاه داشتن
Other Matches
cover one's tracks <idiom> U پنهان کردن یا نگفتن اینکه شخصی کجا بوده (پنهان کاری کردن)
hitting U داده بازیابی شده از حافظه پنهان و نه رسانه ذخیره سازی . برای بیان اینکه در زمان صرفه جویی شده و پنهان سازی مفید بوده است
hits U داده بازیابی شده از حافظه پنهان و نه رسانه ذخیره سازی . برای بیان اینکه در زمان صرفه جویی شده و پنهان سازی مفید بوده است
hit U داده بازیابی شده از حافظه پنهان و نه رسانه ذخیره سازی . برای بیان اینکه در زمان صرفه جویی شده و پنهان سازی مفید بوده است
cache memory U مدار منط قی که زمان ذخیره سازی داده در حافظه پنهان و نیز زمان دستیابی به داده در خافظه پنهان و زمان دستیابی به رسانه کند تر را مشخص میکند
cache U مدار منط قی که زمان ذخیره سازی داده در حافظه پنهان و نیز زمان دستیابی به داده در خافظه پنهان و زمان دستیابی به رسانه کند تر را مشخص میکند
caches U مدار منط قی که زمان ذخیره سازی داده در حافظه پنهان و نیز زمان دستیابی به داده در خافظه پنهان و زمان دستیابی به رسانه کند تر را مشخص میکند
long U میل داشتن ارزوی چیزی را داشتن طولانی کردن
money to burn <idiom> U بیش ازاحتیاج ،داشتن،داشتن پول خیلی زیاد
longer U میل داشتن ارزوی چیزی را داشتن طولانی کردن
longed U میل داشتن ارزوی چیزی را داشتن طولانی کردن
longs U میل داشتن ارزوی چیزی را داشتن طولانی کردن
longest U میل داشتن ارزوی چیزی را داشتن طولانی کردن
long- U میل داشتن ارزوی چیزی را داشتن طولانی کردن
to keep down U زیرفرمان خودنگاه داشتن دراطاعت خود داشتن
to keep up U از افسرده شدن نگاه داشتن باذنگاه داشتن
occult U پنهان
hidden line U خط پنهان
jackes U پنهان
hugger mugger U پنهان
veiled U پنهان
abstruse U پنهان
cryptically U پنهان
cryptic U پنهان
perdu U پنهان
perdu or due U پنهان
perdue U پنهان
backdoor U پنهان
benined the curtain U پنهان
ram cache U RA پنهان
latent U پنهان
cryptical U پنهان
delitescent U پنهان
secretion U پنهان سازی
eloign U پنهان کردن
encrypt U پنهان کردن
cloaking U پنهان کردن
covers U پنهان کردن
coverings U پنهان کردن
cover U پنهان کردن
cryptography U پنهان شناسی
furtive U پنهان نهانی
caches U پنهان کردن
sweep under the rug <idiom> U پنهان کردن
cloaks U پنهان کردن
disguised unemployment U بیکاری پنهان
under cover <idiom> U پنهان شدن
disguised underemployment U کم کاری پنهان
surreptitious U پنهان محرمانه
obreption U پنهان روی
hideousness U پنهان بودن
hidden unemployment U بیکاری پنهان
hidden surface U سطح پنهان
hidden line removal U حذف خط پنهان
crypianalysis U پنهان کاری
hidden inflation U تورم پنهان
hidden file U فایل پنهان
hidden codes U کدهای پنهان
hickok belt U پنهان شدن
concealed U پنهان شده
concealable U پنهان کردنی
cover up <idiom> U پنهان کاربدواشتباه
booby-trapping U پنهان تله
inapparent U ناپیدا پنهان
codes U رمزهای پنهان
insconce U پنهان شدن
hidden U پنهان کرده
conceals U پنهان کردن
memory cache U حافظه پنهان
conceal U پنهان کردن
cache U پنهان کردن
lay low <idiom> U پنهان کردن
concealment U پنهان بودن
latescent U پنهان شونده
masks U پنهان کردن
i hid my self U را پنهان کردم
mask U پنهان کردن
Just between you and me. . . U از شما چه پنهان …
by end U قصد پنهان
cloaked U پنهان کردن
hides U پنهان شدن
dissimulating U پنهان کردن
shadow U پنهان کردن
to keep dark U پنهان ماندن
booby-traps U پنهان تله
secretes U پنهان کردن
to lie hid U پنهان ماندن
secreting U پنهان کردن
shadowing U پنهان کردن
shadows U پنهان کردن
dissimulates U پنهان کردن
dissimulated U پنهان کردن
dissimulate U پنهان کردن
disguise U پنهان کردن
disguised U پنهان کردن
hide U پنهان کردن
hide U پنهان شدن
secrete U پنهان کردن
secreted U پنهان کردن
hides U پنهان کردن
burrows U پنهان شدن
booby trap U پنهان تله
burrowing U پنهان شدن
booby-trap U پنهان تله
burrowed U پنهان شدن
burrow U پنهان شدن
booby-trapped U پنهان تله
disguises U پنهان کردن
disguising U پنهان کردن
fudged U پنهان شدن
fudges U پنهان شدن
fudging U پنهان شدن
to absent oneself U پنهان شدن
absconds U پنهان شدن
shadowed U پنهان کردن
absconded U پنهان شدن
closet U پنهان کردن
hidden objects U اشیاء پنهان
absconding U پنهان شدن
cloak U پنهان کردن
abscond U پنهان شدن
closets U پنهان کردن
to be in hiding U پنهان بودن
closeting U پنهان کردن
closeted U پنهان کردن
fudge U پنهان شدن
to be in hiding U پنهان ماندن
abhors U بیم داشتن از ترس داشتن از
abhorred U بیم داشتن از ترس داشتن از
hope U انتظار داشتن ارزو داشتن
abhorring U بیم داشتن از ترس داشتن از
hoped U انتظار داشتن ارزو داشتن
meanest U مقصود داشتن هدف داشتن
hopes U انتظار داشتن ارزو داشتن
proffered U تقدیم داشتن عرضه داشتن
hoping U انتظار داشتن ارزو داشتن
meaner U مقصود داشتن هدف داشتن
to have by heart U ازحفظ داشتن درسینه داشتن
mean U مقصود داشتن هدف داشتن
proffer U تقدیم داشتن عرضه داشتن
proffering U تقدیم داشتن عرضه داشتن
differing U اختلاف داشتن تفاوت داشتن
resides U اقامت داشتن مسکن داشتن
proffers U تقدیم داشتن عرضه داشتن
differs U اختلاف داشتن تفاوت داشتن
resided U اقامت داشتن مسکن داشتن
reside U اقامت داشتن مسکن داشتن
differed U اختلاف داشتن تفاوت داشتن
differ U اختلاف داشتن تفاوت داشتن
cost U قیمت داشتن ارزش داشتن
darkle U در تاریکی پنهان شدن
embed U درزمین پنهان کردن
they took refuge in a cave U در غاری پنهان شدند
secretive U سری پنهان کار
concealment U پنهان کردن پوشاندن
embeds U درزمین پنهان کردن
veil U مستوریا پنهان کردن
to lie or keep close U پنهان بردن یاماندن
occult U از نظر پنهان کردن
booby-traps U با پنهان تله مجهزکردن
murder will out U خون نا حق پنهان نمینماند
booby-trap U با پنهان تله مجهزکردن
pockets U درجیب پنهان کردن
booby-trapped U با پنهان تله مجهزکردن
let it all hang out <idiom> U پنهان نکردن چیزی
latent electronic image U تصویر الکتریکی پنهان
veils U مستوریا پنهان کردن
booby-trapping U با پنهان تله مجهزکردن
hidden information U اطلاعات پنهان کرده
obstructor U پوشاننده پنهان کننده
occultly U بطور پوشیده یا پنهان
pocket U درجیب پنهان کردن
ironies U مسخره پنهان سازی
irony U مسخره پنهان سازی
inconcealable U غیرقابل پنهان کردن
the criminals' lair U پنهان گاه جنایتکاران
booby trap U با پنهان تله مجهزکردن
hidden U پنهان کرده شده پوشیده
software encryption U پنهان کردن نرم افزاری
to ballot for U بارای پنهان انتخاب کردن
camouflage U پنهان کردن وسایل جنگی
mask U ماسک زدن پنهان کردن
hickok belt U مخفی شدن پنهان کردن
becloud U زیر ابر پنهان کردن
To do something on the sly (in secret). U کاری را پنهان انجام دادن
masks U ماسک زدن پنهان کردن
camouflaging U پنهان کردن وسایل جنگی
camouflaged U پنهان کردن وسایل جنگی
camouflages U پنهان کردن وسایل جنگی
ensconced U پنهان شدن خودرادرجان پناه جادادن
ensconce U پنهان شدن خودرادرجان پناه جادادن
gloss over <idiom> U پنهان کردن ،خوب جلوه دادن
right out <idiom> U به شکلی که هیچ چیز پنهان نباشد
ensconcing U پنهان شدن خودرادرجان پناه جادادن
ensconces U پنهان شدن خودرادرجان پناه جادادن
to go underground U خود را پنهان کردن [از اولیاء امور]
to go into hiding U خود را پنهان کردن [از اولیاء امور]
to hide one's head U ازشرمساری پنهان شدن پناه بردن
He tried to conceal the facts. U سعی داشت حقیقت را پنهان کند
I stayed in concealment until the danger passed. U خودم را پنهان کردم با خطر گذشت
Recent search history Forum search
more | برای این معنی از دیگران سوال بپرسید. (Ask Question)
  Contact• | TermsPrivacy  © 2009 Perdic.com