Perdic.com
English Persian Dictionary - Beta version
پرسش ترجمه خود را ارسال نمایید
|
Help
|
About
|
Home
|
Forum / پرسش و پاسخ
|
+
Contribute
|
Users
Login | Sign up
Enter keyword here!
⌨
Tips
|
Translate!
✘ Close
✘ Close
Total search result: 185 (2 milliseconds)
ارسال یک معنی جدید
Menu
English
Persian
Menu
Maundy Thursday
U
پنجشنبه هفته عذاب ورنج عیسی
معنی که میخواستی رو پیدا نکردی؟ برو تو این صفحه تا از دیگرون کمک بگیری.
Other Matches
algolagnia
U
لذت بردن از درد ورنج
calvary
U
نام صلیب گاه حضرت عیسی نمایش صلیب کردن حضرت عیسی
thanksgiving day
U
چهارمین پنجشنبه ماه نوامبر
There is no pleasure without pain .
<proverb>
U
هیچ کامیابى و لذتى بدون درد ورنج وجود ندارد .
On Thursday it will be variably cloudy
[cloudy with sunny intervals]
.
U
پنجشنبه هوا بطور متغیر ابری و مدتی صاف خواهد بود.
weekends
U
اخر هفته تعطیل اخر هفته
weekend
U
اخر هفته تعطیل اخر هفته
Jesus
U
عیسی
star of bethlehem
U
عیسی
Christ
U
عیسی
crucifixes
U
صلیب عیسی
jesus christ
U
عیسی مسیح
Nativity
U
تولد عیسی
crucifix
U
صلیب عیسی
ascension
U
عروج عیسی به اسمان
Epiphany
U
فهور و تجلی عیسی
corpus christ
U
عید بدن عیسی
resurrection
U
قیام عیسی ازمردگان
peter
U
پطرس حواری عیسی
torments
U
عذاب
torturing
U
عذاب
tortures
U
عذاب
tortured
U
عذاب
torment
U
عذاب
tormented
U
عذاب
torture
U
عذاب
sufferings
U
عذاب
suffering
U
عذاب
suffring
U
عذاب
tormenting
U
عذاب
pax
U
لوحه تمثال عیسی ومریم
Yule
U
جشن میلاد عیسی مسیح
ihs
U
مخفف کلمه یونانی عیسی
Yuletide
U
ایام عید تولد عیسی
premillennialist
U
معتقدبظهور عیسی قبل از هزارسال
ascension day
U
روز عروج عیسی به اسمان
mariolatry
U
پرستش مریم مادر عیسی
premillenarian
U
معتقدبظهور عیسی قبل از هزارسال
adoptionist
U
معتقد به فرزند خواندگی عیسی
to be in torment
U
در عذاب بودن
bad conscience
U
عذاب وجدان
torturing
U
عذاب دادن
tormentors
U
عذاب دهنده
to suffer torments
U
در عذاب بودن
agonise
U
عذاب دادن
angel of hell
U
فرشته عذاب
self torment
U
عذاب نفس
tormentor
U
عذاب دهنده
use torture
U
عذاب دادن
lacerates
U
عذاب دادن
tormenting
U
عذاب دادن
agonized
U
عذاب دادن
tormented
U
عذاب دادن
torment
U
عذاب دادن
rankling
U
عذاب دادن
rankles
U
عذاب دادن
rankled
U
عذاب دادن
rankle
U
عذاب دادن
agonizes
U
عذاب دادن
agonize
U
عذاب دادن
agonising
U
عذاب دادن
agonises
U
عذاب دادن
agonised
U
عذاب دادن
lacerate
U
عذاب دادن
lacerating
U
عذاب دادن
torments
U
عذاب دادن
tortures
U
عذاب دادن
racked
U
عذاب دادن
rack
U
عذاب دادن
wracked
U
عذاب دادن
wracks
U
عذاب دادن
racks
U
عذاب دادن
tortured
U
عذاب دادن
torture
U
عذاب دادن
puts
U
عذاب دادن
grills
U
عذاب دادن
put
U
عذاب دادن
grill
U
عذاب دادن
grilling
U
عذاب دادن
putting
U
عذاب دادن
adoption
U
مربوط به قضیه پسر خواندگی عیسی
pieta
U
نقاشی یامجسمه مریم مادر عیسی
macarize
U
اقوال عیسی که در طی ان " خوشابحال "ذکر شده
tribulations
U
ازمایش سخت عذاب
lugs
U
عذاب دادن بزورکشیدن
conscience-stricken
U
گرفتار عذاب وجدان
lugging
U
عذاب دادن بزورکشیدن
tribulation
U
ازمایش سخت عذاب
lugged
U
عذاب دادن بزورکشیدن
lug
U
عذاب دادن بزورکشیدن
crucifixions
U
تصویر عیسی بر بالای صلیب مصلوب ساختن
last supper
U
اخرین شام حضرت عیسی باحواریون خود
invination
U
امیختگی خون عیسی در بادهای که در عشاربانی مینوشند
paternoster
U
دعای ربانی یا دعایی که عیسی تعلیم داده
crucifixion
U
تصویر عیسی بر بالای صلیب مصلوب ساختن
arianism
U
اعتقاد باینکه عیسی باهمه پاکی و تقدس
paternosters
U
دعای ربانی یا دعایی که عیسی تعلیم داده
Doom
U
[نمایش تصویری از آخرین قضاوت عیسی مسیح در کلیسا]
gospel
U
یکی از چهارکتابی که تاریخچه زندگی عیسی را شرح داده
premillennial
U
وابسته بظهور ثانوی عیسی قبل از هزار سال
paulian
U
عضو تیرهای از نصاراکه بخدابودن عیسی عقیده نداشتند
adoptionism
U
اعتقادبه اینکه عیسی فرزندخوانده خدا است نه پسرحقیقی او
gospels
U
یکی از چهارکتابی که تاریخچه زندگی عیسی را شرح داده
week
U
هفته
a week
U
یک هفته
weeks
U
هفته
per week
U
هر هفته
weeklies
U
هفته به هفته
weekly
U
هفته به هفته
whitmonday
U
روز بعد از عید نزول روح القدس بر رسولان عیسی
nestorianism
U
عقیده نسطوریان اعتقاد باینکه عیسی دو ذات جداگانه داشت
to morrow week
U
از فردا یک هفته
triweekly
U
هر سه هفته یکبار
week end
U
اخر هفته
A whole week
U
یک هفته تمام
eight day
U
هفته کوک
fair market
U
هفته بازار
for a week
U
برای یک هفته
f.service
U
نمازمعمولی هفته
inside of a week
U
کمتر از یک هفته
this d. a week
U
یک هفته از امروز
midweek
U
میان هفته
running days
U
ایام هفته
inside of a week
U
در یک هفته کمتر
last week
U
هفته گذشته
weekday
U
روز هفته
next week
U
هفته گذشته
weekdays
U
روز هفته
passion week
U
هفته مصیبت
hebdomad
U
هفت هفته
apocrypha
U
کتاب مشکوکی که راجع بزندگی عیسی ودین مسیح نوشته شده
Jesuits
U
عضو فرقه مذهبی بنام انجمن عیسی که بوسیله لایولا تاسیس شد
Jesuit
U
عضو فرقه مذهبی بنام انجمن عیسی که بوسیله لایولا تاسیس شد
Jehovah's Witnesses
U
دستهای از مسیحیان که بحکومت خداوند و به بازگشت عیسی پس از هزار سال دیگراعتقاددارند
nrxt monday
U
دوشنبه این هفته
week day
U
روز معمولی هفته
Weekend
U
تعطیلات آخر هفته
one anxious week of waiting
U
یک هفته انتظار با نگرانی
feria
U
یکی از ایام هفته
I will be staying a few days
U
من میخواهم یک هفته بمانم.
penance
U
تحمل عذاب جسمی برای بخشوده شدن گناه
capacitor
U
تا دو هفته نیرو فراهم کند.
embryo
U
جنین کمتر از هشت هفته
to borrow for ... weeks
U
برای ... هفته قرض گرفتن
embryos
U
جنین کمتر از هشت هفته
at least four times a week
U
کم کمش چهار بار در هفته
write me every week
U
هر هفته برای من نامه بنویسید
ferial
U
مربوط بمیان هفته عیدی
We stayed at the seaside for one week .
U
یک هفته کنا ردریا ماندیم
Within the next few weeks .
U
درعرض چند هفته آیند ؟
passion week
U
هفته پیش از رستاخیز مسیح
bank holiday
U
روزهای هفته که بانکها تعطیل هستند
weekender
U
کسیکه به تعطیل اخر هفته میرود
foetus
U
جنین بیش از هشت هفته حمل
foetuses
U
جنین بیش از هشت هفته حمل
semiweekly
U
رخ دهنده دومرتبه در هفته نیم هفتگی
sempiternal
U
رخ دهنده دومرتبه در هفته نیم هفتگی
I had my car broken into last week.
U
هفته پیش از ماشینم دزدی کردند.
Every day of the week but Sundays.
U
همه روز هفته غیر از یکشنبه ها
per
U
برای هر ساعت یا روز یا هفته یا سال
She comes here at least once a week .
U
دست کم هفته ای یکبار اینجا می آید
fetuses
U
جنین بیش از هشت هفته حمل
What is the price per week?
U
قیمت برای یک هفته چقدر است؟
What's the charge per week?
U
اجاره آن برای یک هفته چقدر است؟
to transubstantiate
U
تغییر دادن ماده
[نان و شراب مربوط به عشاربانی]
به بدن و خون عیسی مسیح
[دین]
I'm really looking forward to the weekend.
U
من مشتاقانه منتظر تعطیلات آخر هفته هستم.
Trade ( business ) is slack this week .
U
این هفته بازار ( تجارت ) کساد است
They must give not less than 2 weeks' notice.
U
آنها باید این را کم کمش دو هفته قبلش آگاهی بدهند.
transubstantiation
U
اعتقادباینکه نان وشراب مصرفی درایین عشای ربانی مسیحیان هنگام ورود ببدن شخص تبدیل بجسم وخون عیسی میگردد
Tune in next week for another episode of 'Happy Hour'.
U
هفته آینده کانال
[تلویزیون]
را برای قسمت دیگری از
{ساعت شادی}
تنظیم کنید.
I worked ten hours a day this week and my boss bit my head off for not doing my share of the work!
U
من این هفته روزی ده ساعت کار کردم، اما رئیسم بخاطر کم کاری توبیخم کرد!
Thank goodness
U
خدا را شکر امروز جمعه است!
[چونکه شنبه و یکشنبه آخر هفته کار نمی کنند]
Thank God it's Friday!
[TGIF]
U
خدا را شکر امروز جمعه است!
[چونکه شنبه و یکشنبه آخر هفته کار نمی کنند]
Can you watch the dog for us this weekend?
U
آیا شماها می توانید آخر این هفته مواظب این سگ باشید؟
feria
U
کلیسای کاتولیک و کلیسای انگلیس روزهای عادی هفته
apprenticeships
U
دوره کاراموزی در CL به هر نوع کاراموزی اطلاق میشود که ماجورنبوده یا اجرت ان از دو پاونددر هفته تجاوز نکند
apprenticeship
U
دوره کاراموزی در CL به هر نوع کاراموزی اطلاق میشود که ماجورنبوده یا اجرت ان از دو پاونددر هفته تجاوز نکند
groundhog day
U
روز دوم فوریه که بعقیده عوام اگرافتابی باشدنشانه انستکه اززمستان شش هفته مانده است و اگر ابری باشد نشانه اوایل بهار استwoodchuck
fair
U
بازار مکاره هفته بازار عادلانه
fairest
U
بازار مکاره هفته بازار عادلانه
semimonthly
U
دوهفته یکبار نشریه دو هفته یکبار
fairs
U
بازار مکاره هفته بازار عادلانه
fairer
U
بازار مکاره هفته بازار عادلانه
Please allow for at least two weeks' notice
[to do something]
[for something]
[prior to something]
.
U
درخواست می شود که لطفا دو هفته برای پیشگیری
[کار]
اعطاء کنید
[تا ما ]
[برای چیزی]
[قبل از چیزی]
.
Recent search history
Forum search
more
|
برای این معنی از دیگران سوال بپرسید. (Ask Question)
✘ Close
Contact
|
Terms
|
Privacy
© 2009 Perdic.com