Perdic.com
English Persian Dictionary - Beta version
پرسش ترجمه خود را ارسال نمایید
|
Help
|
About
|
Home
|
Forum / پرسش و پاسخ
|
+
Contribute
|
Users
Login | Sign up
Enter keyword here!
⌨
Tips
|
Translate!
✘ Close
✘ Close
Total search result: 213 (36 milliseconds)
ارسال یک معنی جدید
Menu
English
Persian
Menu
gin
U
پنبه را پاک کردن
gins
U
پنبه را پاک کردن
معنی که میخواستی رو پیدا نکردی؟ برو تو این صفحه تا از دیگرون کمک بگیری.
Search result with all words
willy
U
ماشین حلاجی پشم و پنبه حلاجی یا پاک کردن
uncork
U
چوب پنبه بطری را بر داشتن رها کردن
uncorked
U
چوب پنبه بطری را بر داشتن رها کردن
uncorking
U
چوب پنبه بطری را بر داشتن رها کردن
uncorks
U
چوب پنبه بطری را بر داشتن رها کردن
swab
U
پنبه برای پاک کردن زخم وگوش وغیره
swabs
U
پنبه برای پاک کردن زخم وگوش وغیره
scutch
U
پنبه زنی کردن پهن کردن
steeve
U
خفت کردن میلهای که نوک ان قلابی داردوبرای ازمایش محتویات عدل پنبه وامثال ان بکار میرود سیخک
swob
U
چوبی که برسران پنبه یا اسفنج پیچیده برای پاک کردن بکاربرن
waxing cork
U
چوب پنبه برای پولیش کردن اسکی
Other Matches
linter
U
ماشینی که پس از پاک کرن پنبه الیاف کوتاه چسبیده به تخم پنبه را میگیرد الیاف کوتاه پنبه که به تخم پنبه چسبیده است
asbestos
U
پنبه نسوز پنبه کوهی
cotton
U
پنبه
carder
U
پنبه زن
cotton yarn
U
نخ پنبه
collodion
U
پنبه
cottons
U
پنبه
paper tigers
U
پهلوان پنبه
cork
U
چوب پنبه
pods
U
قوزه پنبه
cotton wool
U
پنبه لایی
cotton wool
U
لایی پنبه
paper tiger
U
پهلوان پنبه
corks
U
چوب پنبه
bravado
U
پهلوان پنبه
pod
U
قوزه پنبه
card
U
پنبه زنی
cottonseed
U
تخم پنبه
bullied
U
پهلوان پنبه
cotton plant
U
بوته پنبه
bullies
U
پهلوان پنبه
bully
U
پهلوان پنبه
cottonseed
U
پنبه دانه
bobber
U
چوب پنبه
bullying
U
پهلوان پنبه
boll
[cotton gin]
غوزه پنبه
Egyptian cotton
U
پنبه مصری
cotton waste
U
ضایعات پنبه
cotton seed
U
تخم پنبه
cards
U
پنبه زنی
cotton plant
U
درخت پنبه
asbestos
U
پنبه کوهی
pyrocotton
U
پنبه باروتی
asbestos
U
پنبه نسوز
cotton plantation
U
پنبه زار
cotton plantation
U
پنبه کاری
cotton seed
U
پنبه دانه
pyrocellulose
U
پنبه باروتی
floated
U
چوب پنبه
earth flax
U
پنبه کوهی
absorbent cotton
U
پنبه هیدروفیل
miuntain flax
U
پنبه کوهی
miuntain flax
U
سنگ پنبه
oxide zine
U
پنبه روی
rock cork
U
پنبه کوهی
floers of zinc
U
پنبه روی
float
U
چوب پنبه
abiston
U
پنبه نسوز
abiston
U
پنبه کوهی
floats
U
چوب پنبه
feeding cloth
U
پنبه رسان
lint
U
ضایعات پنبه
stoppers
U
چوب پنبه
asbestus
U
پنبه کوهی
asbestus
U
پنبه نسوز
phellem
U
چوب پنبه
asbestus
U
سنگ پنبه
floss
U
پنبه ابریشمی
guncotton
U
باروت پنبه
nitro cotton
U
باروت پنبه
To cut ones head with cotton .
<proverb>
U
با پنبه سر بریدن .
cash crops
U
پنبه وتنباکو
stopper
U
چوب پنبه
asbeston
U
پنبه نسوز
bung
U
چوب پنبه بشکه
basic crops
U
پنبه تنباکو و برنج
bungs
U
چوب پنبه بشکه
bunged
U
چوب پنبه بشکه
asbestine
U
مانند پنبه نسوز
ginning
U
پنبه پاک کنی
asbestos cement
U
سیمان پنبه نسوز
stopper
U
باچوب پنبه بستن
stoppers
U
باچوب پنبه بستن
maco
U
پنبه درجه یک مصری
batting
U
پنبه حلاجی شده
bunging
U
چوب پنبه بشکه
cotton cake
U
کنجاره پنبه دانه
cottonseed oil
U
روغن پنبه دانه
loggerhead
U
نوعی افت پنبه
mallow
U
پنیرک پنبه ایرانی
cotton-waste
U
آشغال و ضایعات پنبه
tampon
U
پنبه یا کهنه قاعدگی
cotton gin
U
ماشین پنبه پاک کن
pourpoint
U
لحاف پنبه دار
kapok
U
چوب پنبه سبک
cork borer
U
چوب پنبه سوراخ کن
cork oak
U
درخت چوب پنبه کش
corked
U
چوب پنبه دار
cotton-mills
U
کارخانه ریسندگی پنبه ای
asbestos cement
U
سیمان پنبه کوهی
mountain cork
U
یکجور پنبه کوهی
tampons
U
پنبه یا کهنه قاعدگی
comber
U
ماشین پنبه زنی
angola yarn
U
نوعی نخ مخلوط از پنبه و پشم
gin
U
ماشین پنبه پاک کنی
phellogen
U
لایه چوب پنبه ساز
subereous
U
از چوب پنبه گرفته شده
the cork went off with apop
U
چوب پنبه در رفته تپ صداکرد
asbestos mica
U
عایق پنبه نسوز و میکا
bundle
U
بقچه کلاف پشم یا پنبه
gins
U
ماشین پنبه پاک کنی
quilting
U
پنبه دار پارچه لحافی
seed wool
U
پنبه خام یاپاک نکرده
cotton grade
U
درجه پنبه بر اساس مرغوبیت
peasecod
U
جلونیم تنه پنبه دار
to bung up
U
با چوب پنبه
[یا متوقف کننده]
بستن
vegetable fiber
U
الیاف سلولزی
[مثل پنبه و کنف]
to bung
U
با چوب پنبه
[یا متوقف کننده]
بستن
corks
U
بافت چوب پنبه درخت بلوط
pyroxilin
U
یکجور باروت پنبه که در الکل اب میشود
cork
U
بافت چوب پنبه درخت بلوط
To pay no heed . To be inattentive .
U
پنبه درگوش گذاشتن ( بی توجه بودن )
cellulose
U
الیاف سلولز
[در پنبه کنف و غیره]
cloop
U
صدای کشیدن چوب پنبه ازشیشه
he undid what i had done
U
انچه من رشته بودم او پنبه کرد
mildew
U
کپک و قارچ بر روی الیاف پنبه
absorption
U
میزان جذب آب توسط پنبه یا پشم
pourpoint
U
لباس لایه داریا پنبه دار
suberin
U
ماده مومی یا چرب چوپ پنبه
snowsuit
U
لباس پنبه دار وزمستانی مخصوص بچه
kapok
U
الیاف ابریشمی درخت پنبه یادرخت ابریشم
willows
U
درخت بید دستگاه پنبه پاک کنی
natural fiber
U
الیاف طبیعی
[مثل پشم، پنبه و ابریشم]
willow
U
درخت بید دستگاه پنبه پاک کنی
gossypol
U
رنگدانه سمی پنبه دانه O 03H 03C
Milco
U
میلکو
[مرغوب ترین فرش رومانی با چله پنبه ای]
peascod
U
غلاف نخود جلو نیم تنه پنبه دار
cotton-wool yarn
U
نخ مخلوط از پشم و پنبه که در تار یا پود استفاده شود.
kamptulicon
U
یکجورفرش که ازقندران وچوب پنبه امیخته بهم درست میکنندو....است
distaff
U
فرموک
[وسیله ای برای رسیدن پشم و پنبه به روش سنتی و دستی]
drafting
U
[کشش کلاف های پشم یا پنبه بوسیله دست یا ماشین که آن را بصورت نوارهای باریک و نهایتا نخ در آورد.]
staple
U
[الیاف کوتاه مانند پنبه و پشم که طی مراحل نخ ریسی تبدیل به نخ مناسب جهت تار و پود فرش می گردند.]
hank
U
طول مشخصی از نخ
[بطور مثال یک هنک یا کلاف الیاف پنبه معادل با هشتصد و چهل یارد یا هفتصد و پنجاه و شش متر می باشد.]
corkscrew rule
U
قاعده پیچ بطری بازکن قاعده چوب پنبه کش
ceiba
U
درخت گل ابریشم گرمسیری درخت پنبه هندی
corks
U
چوب پنبهای چوب پنبه گذاشتن
cork
U
چوب پنبهای چوب پنبه گذاشتن
Mercerization
U
مرسیزاسیون
[این عمل شیمیایی بر روی نخ های پنبه ای توسط مواد قلیائی و در محیط تحت فشار انجام گرفته تا علاوه بر افزایش استحکام نخ، حالتی درخشنده نیز به آن افزوده شود.]
dry rot
U
پوسیدگی
[خشک و فاسد شدن الیاف پنبه که در اثر رشد قارچ بر روی لیف بوجود می آید. فرش هایی که در جای رطوبتی یا گرم و شرجی قرار دارند بیشتر در معرض این آسیب دیدگی هستند.]
direct dyes
U
رنگینه های مستقیم
[که بدون نیاز به دندانه بصورت مستقیم با آب و الیاف پنبه، ابریشم و پشم ترکیب داده شده و رنگ های روشن و براقی را بوجود می آورد ولی در عین حال در برابر شستشو، پایداری خوبی ندارد.]
vat dyeing
U
رنگرزی خمی
[روشی جهت رنگرزی رنگینه هایی که براحتی در آب حل نمی شوند. الیاف رنگ شده به این طریق دارای مقاومت بالایی در مقابل شستشو و نور خورشید هستند و بیشتری برای پنبه و الیاف های سلولزی است.]
vase structure
U
بافت سه پوده گلدانی
[در بعضی از فرش های قرن دهم و یازدهم طرح های گلدانی را بصورت سه پوده می بافتند که دو پود آن پشمی و پود سوم پنبه یا ابریشم بوده است.]
Indo-persian rug
U
قالی هندی با طرح ایرانی
[اغلب دارای زمینه قرمز یا سبز بوده و از گل های کوچک، پیچک ها، پرندگان، حیوانات و طرح ابر بهره گرفته و دارای تارهای ابریشمی و پود پنبه ای است. به آن هندی-هراتی نیز می گویند.]
jute fiber
U
[الیاف کنف که از ساقه این گیاه تیه می شوند. در فرش های ماشینی از کنف بین تار و پود استفاده می شود و در بعضی از فرش های هندی و چینی آنرا با مخلوط پنبه در تار استفاده می کنند.]
to let somebody treat you like a doormat
<idiom>
U
با کسی خیلی بد رفتار کردن
[اصطلاح]
[ مثال تحقیر کردن بی محلی کردن قلدری کردن]
unmew
U
رها کردن ازاد کردن ول کردن مرخص کردن بخشودن صرف نظر کرن
discharge
U
اخراج کردن خالی کردن پیاده کردن بار ازاد کردن
discharges
U
اخراج کردن خالی کردن پیاده کردن بار ازاد کردن
countervial
U
خنثی کردن- برابری کردن با- جبران کردن- تلاقی کردن
capturing
U
اسیر کردن گرفتار کردن تصرف کردن دستگیر کردن
capture
U
اسیر کردن گرفتار کردن تصرف کردن دستگیر کردن
captures
U
اسیر کردن گرفتار کردن تصرف کردن دستگیر کردن
challengo
U
ادعا کردن دعوت کردن اعلام نشانی اسم عبور خواستن درخواست معرف کردن
verifying
U
مقایسه کردن با اصل پیام بررسی کردن ازمایش کردن از نظر صحت و دقت
verifies
U
مقایسه کردن با اصل پیام بررسی کردن ازمایش کردن از نظر صحت و دقت
verify
U
مقایسه کردن با اصل پیام بررسی کردن ازمایش کردن از نظر صحت و دقت
verified
U
مقایسه کردن با اصل پیام بررسی کردن ازمایش کردن از نظر صحت و دقت
shoots
U
جمع کردن پا وپرت کردن انها همراه باراست کردن سریع بدن
foster
U
تشویق کردن- حمایت کردن-پیشرفت دادن- تقویت کردن- به جلو بردن
shoot
U
جمع کردن پا وپرت کردن انها همراه باراست کردن سریع بدن
survey
U
براورد کردن نقشه برداری کردن از مساحی کردن پیمودن بازدید
to temper
[metal or glass]
U
آب دادن
[سخت کردن]
[آبدیده کردن]
[بازپخت کردن]
[فلز یا شیشه]
surveyed
U
براورد کردن نقشه برداری کردن از مساحی کردن پیمودن بازدید
orienting
U
جهت یابی کردن بجهت معینی راهنمایی کردن میزان کردن
orient
U
جهت یابی کردن بجهت معینی راهنمایی کردن میزان کردن
orients
U
جهت یابی کردن بجهت معینی راهنمایی کردن میزان کردن
cross examination
U
تحقیق چندجانبه بازپرسی کردن روبرو کردن شواهد استنطاق کردن
surveys
U
براورد کردن نقشه برداری کردن از مساحی کردن پیمودن بازدید
assigns
U
مامور کردن محول کردن واگذار کردن سهمیه دادن
buck up
U
پیشرفت کردن روحیه کسی را درک کردن تهییج کردن
concentrate
U
غلیظ کردن متمرکز شدن اشباع کردن سیر کردن
tae
U
پرش کردن با پا دفاع کردن و با پا ضربه زدن و خرد کردن
calk
U
بتونه کاری کردن زیرپوش سازی کردن مسدود کردن
assigning
U
مامور کردن محول کردن واگذار کردن سهمیه دادن
served
U
نخ پیچی توزیع کردن تقسیم کردن خدمت نظام کردن
assign
U
مامور کردن محول کردن واگذار کردن سهمیه دادن
concentrates
U
غلیظ کردن متمرکز شدن اشباع کردن سیر کردن
to inform on
[against]
somebody
U
کسی را لو دادن
[فاش کردن]
[چغلی کردن]
[خبرچینی کردن]
serves
U
نخ پیچی توزیع کردن تقسیم کردن خدمت نظام کردن
concentrating
U
غلیظ کردن متمرکز شدن اشباع کردن سیر کردن
assigned
U
مامور کردن محول کردن واگذار کردن سهمیه دادن
serve
U
نخ پیچی توزیع کردن تقسیم کردن خدمت نظام کردن
to appeal
[to]
U
درخواستن
[رجوع کردن به]
[التماس کردن]
[استیناف کردن در دادگاه]
soft-pedalled
U
رکاب تخفیف صدا وسیله خفه کردن صدا بارکاب پایی صدا را خفه کردن در سخن امساک کردن مبهم کردن
soft-pedals
U
رکاب تخفیف صدا وسیله خفه کردن صدا بارکاب پایی صدا را خفه کردن در سخن امساک کردن مبهم کردن
soft-pedalling
U
رکاب تخفیف صدا وسیله خفه کردن صدا بارکاب پایی صدا را خفه کردن در سخن امساک کردن مبهم کردن
soft-pedaled
U
رکاب تخفیف صدا وسیله خفه کردن صدا بارکاب پایی صدا را خفه کردن در سخن امساک کردن مبهم کردن
soft pedal
U
رکاب تخفیف صدا وسیله خفه کردن صدا بارکاب پایی صدا را خفه کردن در سخن امساک کردن مبهم کردن
soft-pedaling
U
رکاب تخفیف صدا وسیله خفه کردن صدا بارکاب پایی صدا را خفه کردن در سخن امساک کردن مبهم کردن
soft-pedal
U
رکاب تخفیف صدا وسیله خفه کردن صدا بارکاب پایی صدا را خفه کردن در سخن امساک کردن مبهم کردن
withstands
U
مقاومت کردن با ایستادگی کردن در برابر تحمل کردن
timed
U
تعیین کردن تنظیم کردن زمان بندی کردن
infringe
U
تخلف کردن تجاوز کردن تجاور یا تخطی کردن
to use effort
U
کوشش کردن بذل مساعی کردن سعی کردن
sterilised
U
گندزدایی و ضد عفونی کردن خنثی کردن بی اثر کردن
preach
U
وعظ کردن سخنرانی مذهبی کردن نصیحت کردن
cross
U
تقاطع کردن برخورد کردن قطع کردن یک مسیر
crosser
U
تقاطع کردن برخورد کردن قطع کردن یک مسیر
withstanding
U
مقاومت کردن با ایستادگی کردن در برابر تحمل کردن
woo
U
افهار عشق کردن با عشقبازی کردن با خواستگاری کردن
Recent search history
Forum search
more
|
برای این معنی از دیگران سوال بپرسید. (Ask Question)
✘ Close
Contact
|
Terms
|
Privacy
© 2009 Perdic.com