Perdic.com
English Persian Dictionary - Beta version
پرسش ترجمه خود را ارسال نمایید
|
Help
|
About
|
Home
|
Forum / پرسش و پاسخ
|
+
Contribute
|
Users
Login | Sign up
Enter keyword here!
⌨
Tips
|
Translate!
✘ Close
✘ Close
Total search result: 201 (12 milliseconds)
ارسال یک معنی جدید
Menu
English
Persian
Menu
boat people
U
پناهندگانی که با قایق از کشور خود فرار کنند
معنی که میخواستی رو پیدا نکردی؟ برو تو این صفحه تا از دیگرون کمک بگیری.
Other Matches
customs union
U
مجموعهای از چند کشور که کالاهای یکدیگر را بدون حقوق وعوارض گمرکی وارد و صادرمی کنند
republics
U
حکومتی که در ان سمت رئیس کشور بالوراثه منتقل نمیشود و مدت ریاست کشور نیز غالب اوقات محدود است و انتخاب رئیس کشور از طریق مراجعه به اراء عمومی صورت می گیرد
republic
U
حکومتی که در ان سمت رئیس کشور بالوراثه منتقل نمیشود و مدت ریاست کشور نیز غالب اوقات محدود است و انتخاب رئیس کشور از طریق مراجعه به اراء عمومی صورت می گیرد
irredentism
U
نهضت استرداد منظور جنبشی است که هدف ان پیوستن قسمتی از اراضی مجاور یک کشورکه اهالی ان به زبان اهالی کشور منشاء نهضت صحبت می کنند به این مملکت باشد
canopy
U
روکش قایق کروکی قایق سرپوش قایق
canopies
U
روکش قایق کروکی قایق سرپوش قایق
to provoke somebody until a row breaks out
<idiom>
U
کسی را اینقدر اذیت کنند که شروع کنند به دعوی و پرخاش
lam
U
فرار کردن گریختن فرار
lamming
U
فرار کردن گریختن فرار
lams
U
فرار کردن گریختن فرار
multiprocessor
U
تعداد واحدهای پردازش که با هم یا جداگانه کار می کنند ولی یک فضای حافظه را اشتراکی استفاده می کنند
multiprocessing system
U
سیستمی که چندین واحد پردازنده به هم کار می کنند ولی یک فضای حافظه را اشتراکی استفاده می کنند
noncompatibility
U
دو یا چند سخت افزار که نمیتوانند داده رد و بدل کنند یا از وسیله جانبی یکسان استفاده کنند
When brothers quarrel, only fools believe.
<proverb>
U
برادران جنگ کنند ابلهان باور کنند.
modes
U
حالتی که در آن کامپیوتر به کاربران اجازه میدهد دستورات یا برنامه ها یا داده را وارد کنند و به سرعت پاسخ دریافت کنند
mode
U
حالتی که در آن کامپیوتر به کاربران اجازه میدهد دستورات یا برنامه ها یا داده را وارد کنند و به سرعت پاسخ دریافت کنند
Burundi
U
کشور بروندی در مرکز خاوری افریقا و شرق کشور زئیر
secession
U
تجزیه جدایی یک قسمت از خاک کشور و خروج ان از حاکمیت کشور منفصل منه
extradites
U
مقصرین را پس دادن مجرمین مقیم کشور بیگانه رابه کشور اصلیشان تسلیم کردن
extradited
U
مقصرین را پس دادن مجرمین مقیم کشور بیگانه رابه کشور اصلیشان تسلیم کردن
extradite
U
مقصرین را پس دادن مجرمین مقیم کشور بیگانه رابه کشور اصلیشان تسلیم کردن
extraditing
U
مقصرین را پس دادن مجرمین مقیم کشور بیگانه رابه کشور اصلیشان تسلیم کردن
provincialism
U
اعتقاد به لزوم عدم تمرکز دراداره کشور و تقسیم اختیارات و مسئولیتها بین ایالات ونواحی کشور
lubber's line
U
علامت روی قطبنمای قایق نشاندهنده قسمت جلو و عقب قایق
backwind
U
حرکت قایق در وضعی که باداثر نامساعد نسبت به بادبان قایق بعدی داشته باشد
collision detection
U
پروتکل ارتباطات شبکهای که مانع ارسال همزمان از دو منبع میشود به این ترتیب که باید صبر کنند و سپس ارسال کنند
innocent passage
U
مثل حالتی که دولتی قوای خود را جهت سوار کردن به کشتی از خاک کشور دیگری با رضایت ان کشور بدون حالت تهاجمی عبور دهد
deserts
U
کویر فرار کردن ترک پست کردن از خدمت فرار کردن
deserting
U
کویر فرار کردن ترک پست کردن از خدمت فرار کردن
desert
U
کویر فرار کردن ترک پست کردن از خدمت فرار کردن
letter of recall
U
نامهای است که رئیس یک کشور به رئیس کشور دیگرنوشته و از او تقاضای مرخص کردن سفیری را که کارش در مملکت مرسل الیه پایان یافته میکند
MMU
U
مدارهای منط قی الکترونیکی که سیگنالهای تنظیم حافظه تولید می کنند و تط بیق آدرس حافظه مجازی به محلهای حافظه فیزیکی را کنترل می کنند. MMU در قطعه پردازنده مجتمع شده است
CSMA CD
U
پروتکل ارتباط شبکهای که مانع ارسال همزمان دو منبع میشود به این ترتیب که باید صبر کنند و در زمان مناسب ارسال کنند برای ارسال داده در اینترنت به کار می رود
tacking
U
سمت حرکت قایق نسبت به باد پیشروی قایق در سمت معین
tacks
U
سمت حرکت قایق نسبت به باد پیشروی قایق در سمت معین
tacked
U
سمت حرکت قایق نسبت به باد پیشروی قایق در سمت معین
tack
U
سمت حرکت قایق نسبت به باد پیشروی قایق در سمت معین
nonaligned
U
کشور غیر متعهد از نظرسیاسی کشور غیر وابسته
companding
U
دو فرآیندی که داده را پیش از ارسال یا ذخیره فشرده می کنند و سپس داده فشرده را به صورت اولیه ذخیره می کنند
boat space
U
فضای بار موجود در قایق محوطه بار قایق
showboat
U
قایق دارای صحنه نمایش نمایش در قایق
country cover diagram
U
دیاگرام نشان دهنده اجرای عکاسی هوایی در هر کشور دیاگرام پوشش عکاسی هوایی در سطح کشور
volatile
U
فرار
loup
U
فرار
subtile
U
فرار
scape
U
فرار
mercurial
U
فرار
drive
U
فرار گل زن
drives
U
فرار گل زن
bridge escape
U
فرار از پل
breakaway
U
فرار
leg bail
U
فرار
escapement
U
فرار
transgressor
U
فرار و
evasive
U
فرار
escaped
U
فرار
escape
U
فرار
escapes
U
فرار
escaping
U
فرار
to take flight
U
فرار
defection
U
فرار
escaped
U
گریز فرار
flyaway
U
فرار فراری
hot money
U
پول فرار
escapologist
U
اهل فرار
escapes
U
فرار کردن
postern
U
راه فرار
fugitive
U
ناپایدار فرار
fugitives
U
ناپایدار فرار
escape
U
گریز فرار
escapes
U
فرار از خاک
escapes
U
گریز فرار
getaways
U
گریز فرار
getaway
U
گریز فرار
escaped
U
فرار کردن
escapism
U
فلسفه فرار
escape
U
فرار کردن
luft
U
خانه فرار
escapologists
U
اهل فرار
guy
U
فرار گریز
guys
U
فرار گریز
escape
U
فرار از خاک
loup
U
فرار کردن
scudding
U
فرار از باد
nonvolatile
U
غیر فرار
escaped
U
فرار از خاک
absconded
U
فرار کردن
absconding
U
فرار کردن
flees
U
فرار کردن
fleeing
U
فرار کردن
flee
U
فرار کردن
absconds
U
فرار کردن
escapable
U
فرار کردنی
escape hatch
U
دریچه فرار
I made good my escape .
U
موفق به فرار شد
centrifugal
U
فرار از مرکز
scarper
U
فرار کردن
scarpered
U
فرار کردن
get away
<idiom>
U
فرار کردن
scarpering
U
فرار کردن
scarpers
U
فرار کردن
capital flight
U
فرار سرمایه
abscond
U
فرار کردن
escape mechanism
U
وسیله فرار
escape trunk
U
دهلیز فرار
flight of capital
U
فرار سرمایه
fugitively
U
بطور فرار
fugitiveness
U
تمایل به فرار
desertion
U
فرار از خدمت
desertion
U
فرار بیوفایی
get away
U
فرار برو
escaping
U
فرار از خاک
fled
U
فرار کرده
escaping
U
گریز فرار
escape velocity
U
سرعت فرار
escaping
U
فرار کردن
to run away
U
فرار کردن
skedaddle
U
فرار کردن
volatile file
U
فایل فرار
skip of the mat
U
فرار از تشک
volatile storage
U
انباره فرار
volatile storage
U
حافظه فرار
jailbreak
U
فرار از زندان
jailbreaks
U
فرار از زندان
volatility product
U
فراورده فرار
trailing edge
U
لبه فرار
scape of molecules
U
فرار ملکول ها
brain drain
U
فرار مغزها
to run off
U
فرار کردن
to run away
U
فرار کردن
scape
U
فرار کردن
volatile compound
U
ترکیب فرار
volatile file
U
پرونده فرار
scape
U
وسیله فرار
volatile memory
U
حافظه فرار
to elope
U
فرار کردن
bolt-holes
U
راه فرار
bolt-hole
U
راه فرار
tax evasion
U
فرار از مالیات
volatility product
U
محصول فرار
eloped
U
گریختن فرار کردن
eloped
U
فرار کردن با معشوق
elope
U
گریختن فرار کردن
bleed
U
فرار کردن یک سیال
To beak jail .
U
از زندان فرار کردن
elope
U
فرار کردن با معشوق
bleeds
U
فرار کردن یک سیال
shoo
U
باکیش فرار دادن
fly
U
گریختن از فرار کردن از
shoos
U
باکیش فرار دادن
skulks
U
از زیرمسئولیت فرار کردن
skulking
U
از زیرمسئولیت فرار کردن
skulked
U
از زیرمسئولیت فرار کردن
skulk
U
از زیرمسئولیت فرار کردن
shooing
U
باکیش فرار دادن
eloping
U
گریختن فرار کردن
eloping
U
فرار کردن با معشوق
shooed
U
باکیش فرار دادن
elopes
U
گریختن فرار کردن
elopes
U
فرار کردن با معشوق
He ran away from scool .
U
از مدرسه فرار کرد
volatile oils
U
روغنهای فرار یا بخارشدنی
flight square
U
خانه فرار شطرنج
tax loopholes
U
روزنههای فرار مالیاتی
blockages
U
راه فرار را بستن
nonvolatile storage
U
حافظه غیر فرار
breach of prison
U
جرم فرار از زندان
blockage
U
راه فرار را بستن
give out
<idiom>
U
اجازه فرار دادن
turn tail
<idiom>
U
فرار از خطر یا مشکل
tax evasion
U
فرار از پرداخت مالیات
They escaped under cover of darkness.
U
درتاریکی شب فرار کردند
give someone the slip
<idiom>
U
از کسی فرار کردن
kicked
U
فرار ناگهانی درپایان مسابقه دو
to overrun one's creditors
U
از دست بستانکاران فرار کردن
To block the escape routes.
U
راههای فرار را مسدود کردن
kicking
U
فرار ناگهانی درپایان مسابقه دو
transaction in order
U
معامله به قصد فرار از دین
malingering
U
تعارض به منظور فرار ازخدمت
kick
U
فرار ناگهانی درپایان مسابقه دو
preconcert
U
قبلا فرار ومدار گذاردن
To turn tail . To show a clean pair of heels .
U
فرار را بر قرار ترجیح دادن
kicks
U
فرار ناگهانی درپایان مسابقه دو
photonegative
U
فرار کننده ودوشونده از نور
skirl
U
بسرعت باد فرار کردن
bolted
U
فرار یا منحرف شدن اسب ازمسیر
bolt
U
فرار یا منحرف شدن اسب ازمسیر
make a run for it
<idiom>
U
برای نجات جان فرار کردن
escape
U
فرار ازخدمت یا دشمن نجات پیداکردن
Tell me hpw you escaped.
U
برایم بگه چطور فرار کردی
bolts
U
فرار یا منحرف شدن اسب ازمسیر
escapes
U
فرار ازخدمت یا دشمن نجات پیداکردن
zapp flap
U
شکل ابتدائی فلپهای لبه فرار
bolting
U
فرار یا منحرف شدن اسب ازمسیر
escaping
U
فرار ازخدمت یا دشمن نجات پیداکردن
Tell me how you escaped?
U
بگو ببینم چطور فرار کردی ؟
escaped
U
فرار ازخدمت یا دشمن نجات پیداکردن
draft dodger
U
کسی که از خدمت زیر پرچم فرار میکند
escapades
U
فرار و اختقا از ترس توقیف جفتک زنی
to escape with nothing more than/just a fright
U
از دست چیزی فقط با وحشت فرار کردن
Recent search history
Forum search
more
|
برای این معنی از دیگران سوال بپرسید. (Ask Question)
✘ Close
Contact
|
Terms
|
Privacy
© 2009 Perdic.com