English Persian Dictionary - Beta version
 
پرسش ترجمه خود را ارسال نمایید
| Help | About |
 
Home | Forum / پرسش و پاسخ | + Contribute | Users
Login | Sign up  
     

Enter keyword here!
  Tips | Translate!
✘ Close
✘ Close
Total search result: 201 (11 milliseconds)
ارسال یک معنی جدید
Menu
English Persian Menu
thermoplastics U پلیمرهای ساختگی که میتوان انها را به دفعات نرم کرده وبه شکل دیگری دراورد
معنی که میخواستی رو پیدا نکردی؟ برو تو این صفحه تا از دیگرون کمک بگیری.
Other Matches
thermosetting plastics U پلیمرهای ساختگی که در اثرگرما بصورت شیمیایی وبازگشت ناپذیر تغییر میکند
anti servo tab U بالچه قابل تنظیم متصل به لبه فرار سکان که در جهت سطوح اصلی فرامین عمل کرده و درنتیجه از حساسیت انها میکاهد
forward U ارسال پیام پست الکترونیکی که از کاربر دیگری دریافت کرده اید
forwarded U ارسال پیام پست الکترونیکی که از کاربر دیگری دریافت کرده اید
transponder U تقویت کننده مستمر روی یک ماهواره که سیگنالها را ازیک ایستگاه زمینی دریافت کرده و انها را به ایستگاه گیرنده منعکس میکند
he made a p or post of money U پول هنگفتی دراورد
harrod domar equation U دیگری دومار از امریکا که درزمینه تحلیلهای فرایند رشدکار کرده اند گرفته شده است .
sets of bill U نسخ ثانی و ثالث و ..... برات که در انها به اصل اشاره وذکر میشود که هریک تازمانی قابل پرداخت هستندکه دیگری پرداخت نشده باشد
phenolics U خانوادهای از پلیمرهای مصنوعی
notobranchiate U در باب ماهیانی گفته میشود که نفس کش انها در روی پشت انها است
shipment by instalments U حمل به دفعات
partial shipment U حمل به دفعات
registration number U تعداد دفعات ثبت تیر
cycled U تعداد دفعات تکرار یک حلقه
registration numbers U تعداد دفعات ثبت تیر
cycles U تعداد دفعات تکرار یک حلقه
cycle U تعداد دفعات تکرار یک حلقه
scarf joint U جایی که دو سر تیر رانیم ونیم کرده با هم جفت کرده باشند
burger U تکهای گوشت سرخ کرده یاکباب کرده که برای تهیه ساندویچ بکارمیرود
burgers U تکهای گوشت سرخ کرده یاکباب کرده که برای تهیه ساندویچ بکارمیرود
swiss steak U گوشت خرد کرده مخلوط با اردوچاشنی سرخ کرده
loops U ثباتی که حاوی تعداد دفعات تکرار حلقه است
looped U ثباتی که حاوی تعداد دفعات تکرار حلقه است
loop U ثباتی که حاوی تعداد دفعات تکرار حلقه است
I have a tooth abscess. U دندانم ماده کرده ( چرک کرده )
Can count on the fingers of one hand <idiom> U رخ دادن اتفاقی به تعداد انگشتان دست [اتفاق نادر و به دفعات محدود]
subrogate U بجای دیگری تعهداتی بعهده گرفتن جانشین دیگری کردن
recode U کد کردن برنامهای که برای سیستم دیگری کد شده باشد , به طوری که دیگری هم کار کند
letter U نوشته ارسالی از کسی به دیگری یا از کامپیوتر به دیگری برای اطلاع رسانی یا ارسال دستور یا..
letters U نوشته ارسالی از کسی به دیگری یا از کامپیوتر به دیگری برای اطلاع رسانی یا ارسال دستور یا..
to pass one's word for another U از طرف دیگری قول دادن ضمانت دیگری را کردن
as much as possible U هرچه میتوان
one may say U میتوان گفت
piracy U چاپ کردن تالیف دیگری بدون اجازه تقلید غیر قانونی اثر دیگری privateer
presumedly U بجرات میتوان گفت
it is safe to say U بخوبی میتوان گفت
may U ممکن است میتوان
sure enough U میتوان یقین کردکه
penny bank U بانکی که تا یک پنی هم میتوان در ان گذاشت
can one pass it with safety? U ایا میتوان بیخطر ازانجاگذرنمود
the best thatone can do U بهترین کاری که میتوان کرد
it can safely be said that... U بدون ترس از اشتباه میتوان گفت که
he is something of a musician U تا اندازهای میتوان اوراموسیقی دان شمرد
it may be presumed that U احتمال قوی میرود که میتوان فرض که
milch cow U کسیکه باسانی میتوان پول از او در اورد
penny worth U انچه برابر یک پنی میتوان خرید
refresh rate U تعداد دفعات در ثانیه که یک تصویر بر روی CRT بایدمجددا" ترسیم شود تا چشمک نزند میزان دوباره سازی
extensiontable U میزی که میتوان دوطرف انراکشیدوقسمتی درمیان ان گذاشت
rocking stone U سنگ بزرگی که باندک زوری میتوان انراغلتانید
demand deposit U سپرده بانکی که بدون چک میتوان برداشت کرد
it is safe to say U بدون ترس ازاشتباه یا اغراق گویی میتوان گفت
reversible propeller U ملخی که میتوان گام تیغههای انرا معکوس کرد
clevis pin U پینی که یک طرف ان رزوه شده و میتوان به ان مهره بست
that fruit packs easily U ان میوه را باسانی میتوان توی فرف یا حلبی ریخت
passing lane U فاصله بین دو یار که میتوان از انجا توپ را پاس داد
dowsing rod U چوبی که برخی برانندکه بوسیله ان میتوان باب یافلزات زیرزمین پ
variable sweep U ایرفویلی که چنان لوله شده که میتوان زاویه سویپ ان راتغییر داد
intuitionalism U عقیده به اینکه برخی حقایق را میتوان مستقیما وبدون استدلال دریافت
hyperfocal distance U نزدیک ترین فاصلهای که ازانجا میتوان عکس برداری واضح وروشن نمود
free float U مدت زمانی که یک فعالیت را میتوان به تعویق انداخت بدون اینکه در سایرفعالیتها اثر کند
controllable twist U تیغه رتورهلیکوپتر که میتوان زاویه برخورد انرا درحال پرواز از ریشه تا نوک تغییرداد
ground adjustable propeller ملخی که گام آنرا تنها ازخارج و روی زمین میتوان تغییر داد و نه در حال پرواز
ersatz U ساختگی
make believe U ساختگی
make-believe U ساختگی
colourable U ساختگی
sham U ساختگی
affected U ساختگی
spurious U ساختگی
whopper U ساختگی
counterfeit U ساختگی
counterfeited U ساختگی
counterfeits U ساختگی
shams U ساختگی
colorable U ساختگی
fictitious U ساختگی
artificial U ساختگی
mocked U ساختگی
phoney U ساختگی
bogus U ساختگی
phoneys U ساختگی
mocking U ساختگی
factitious U ساختگی
mocks U ساختگی
whoppers U ساختگی
synthetic U ساختگی
made up U ساختگی
dummy U ساختگی
forged U ساختگی
fictional U ساختگی
counterfeiting U ساختگی
imitation U ساختگی
mock U ساختگی
dummies U ساختگی
imitations U ساختگی
made-up U ساختگی
phonies U ساختگی
pinchbeck U زر ساختگی
wigs U گیس ساختگی
pseudoproblem U مساله ساختگی
wig U گیس ساختگی
false U ساختگی نادرست
synthetic rubber U لاستیک ساختگی
peg-legs U پای ساختگی
peg-leg U پای ساختگی
namby U ساختگی و بی مغز
faggot vote U رای ساختگی
quack U دروغی ساختگی
dummy argument U نشانوند ساختگی
fabricated language U زبان ساختگی
factitious disorder U اختلال ساختگی
dummies U ادم ساختگی
factitiousness U ساختگی بودن
fagot vote U رای ساختگی
dummy U مصنوعی ساختگی
artificial intelligence U هوش ساختگی
dummy U ادمک ساختگی
dummy U ادم ساختگی
dummy instruction U دستورالعمل ساختگی
dummies U ادمک ساختگی
dummy module U رویه ساختگی
dummy module U برنامه ساختگی
dummy stimuli U محرکهای ساختگی
demureness U ازرم ساختگی
dummy variable U متغیر ساختگی
dummies U مصنوعی ساختگی
factitious U ساختگی مصنوعی
fleuret U گل ساختگی کوچک
quacking U دروغی ساختگی
fictive U ساختگی افسانهای
quacks U دروغی ساختگی
make-up U داستان ساختگی
contrived scarcity U کمیابی ساختگی
compose sequence U دخشه ساختگی
compose sequence U ترتیب ساختگی
quacked U دروغی ساختگی
made U مصنوع ساختگی
fictitiousness U ساختگی بودن
fly book U قوطی مگس ساختگی
secundine artem U بطور ساختگی یا مصنوعی
ruise U شایعات داستان ساختگی
demurely U با ازرم باوقاروشرم ساختگی
artificiality U مصنوعی یا ساختگی بودن
phony U حقه باز ساختگی
mim U باوقار ساختگی کمرو
curcumin U رنگ نارنجی ساختگی
false U ساختگی غیر واقعی
sham marriage U عروسی ساختگی یا دروغی
artificially U بطور مصنوعی یا ساختگی
venetian pearl U مروارید ساختگی توپر
dummy argument U ارگومان یا نشانوند ساختگی
padding U کلمات یارکوردهای ساختگی
non-event U رویداد ملامت انگیز یا ساختگی
non-events U رویداد ملامت انگیز یا ساختگی
computed price U قیمت ساختگی معادل administeredprice
apocryphal U دارای اعتبار مشکوک ساختگی
pretendedly U بطور ساختگی یا بخود بسته
make up U ساختمان یاحالت داستان ساختگی
wheatstone bridge U مداری متشکل از مقاومتهای معلوم و مجهول که توسط ان میتوان مقاومت مجهول رادقیقا اندازه گیری کرد
we must see what can be done U به ببینم چه میتوان کرد بایددید چه میشود کرد
countersignature U امضای پس ازامضای دیگری تصدیق امضای دیگری
pseuds U پیشوند بمعنی "کاذب " و " ساختگی " و "دروغ "
pseud U پیشوند بمعنی "کاذب " و " ساختگی " و "دروغ "
kill devil U طعمه ساختگی که دراب چرخ میخورد
artifici tooth U دندان مصنوعی یا ساختگی یاعملی یا دستی
to put on frills U سیمای ساختگی بخود دادن بادکردن
pseudo U پیشوند بمعنی " کاذب " و "ساختگی " و " دروغ "
those U انها
they U انها
yond U انها
price as natural ice U یخ ساختگی بهمان بهای یخ طبیعی فروخته میشد
bionic U وابسته به کار گذاشتن اعضای ساختگی در بدن
many of them U بسیاری از انها
most of them U بیشتر انها
the most that i can do U بیشتر انها
who are they? U انها کی هستند
one of them U یکی از انها
best gold U تیری که نزدیک به نشان اصابت کرده تیری که نزدیک به مرکزهدف اصابت کرده باشد
many of them U عده زیادی از انها
he rolled them by U سواره از پهلوی انها رد شد
neither of them know U هیچکدام از انها نمیدانند
i saw none of them U هیچکدام از انها را ندیدم
to pass muster U در بازدیدارتش و مانند انها
mathematical school U مکتبی که مسائل اقتصادی را از دیدگاه ریاضی مورد تجزیه و تحلیل قرار میدهد از جمله اقتصاددانان این مکتب میتوان از استانلی جونز و لئون والراس نام برد
they are of a doubtful paterni U اصل انها معلوم نیست
they are cured by nature U طبیعت انها را درمان میکند
it is a pity of them U دل ادم برای انها میسوزد
logroll U غلتاندن الوار وانداختن انها به اب
pepo U کدو و خیار ومانند انها
they came to a rupture U میانه انها بهم خورد
extends U بازشدن صفها از هم یا بازکردن انها
podiatry U دانش ناخوشیهای پاودرمان انها
i alone bear the brunt of it U خدمت انها بر من واجب می اید
curtesy U زوج از انها ارث می برد
extending U بازشدن صفها از هم یا بازکردن انها
extend U بازشدن صفها از هم یا بازکردن انها
they were badly officered U افسران انها خوب نبودند
brass bands U ادوات انها از برنج باشد
brass band U ادوات انها از برنج باشد
corrective maintenance U جداسازی وتصحیح خرابی ها پس ازوقوع انها
Recent search history Forum search
more | برای این معنی از دیگران سوال بپرسید. (Ask Question)
  Contact• | TermsPrivacy  © 2009 Perdic.com