English Persian Dictionary - Beta version
 
پرسش ترجمه خود را ارسال نمایید
| Help | About |
 
Home | Forum / پرسش و پاسخ | + Contribute | Users
Login | Sign up  
     

Enter keyword here!
  Tips | Translate!
✘ Close
✘ Close
Total search result: 203 (10 milliseconds)
ارسال یک معنی جدید
Menu
English Persian Menu
qualified endorsement U پشت نویسی مقید
restrictive indorsement U پشت نویسی مقید
معنی که میخواستی رو پیدا نکردی؟ برو تو این صفحه تا از دیگرون کمک بگیری.
Search result with all words
qualified indorsement U فهر نویسی مقید
Other Matches
pascal U زبان برنامه نویسی ساخت یافته سطح بالا که برای میکروها و آموزش برنامه نویسی به کار می رود
procedure U زبان برنامه نویسی سطح بالا که امکان برنامه نویسی تابعی را فراهم میکند
stenography U مختصر نویسی کوتاه نویسی
conditional U مقید
modal U مقید
pent U مقید
limiting U مقید
limited U مقید
bound up U مقید
particulars U مقید
bound U مقید
bounden U مقید
modals U مقید
modula U زمان برنامه نویسی سطح بالا مشتق شده از پاسکال که از روشهای برنامه نویسی تابعی و انتزاع داده استفاده میکند
structured programming U برنامه نویسی ساختار یافته برنامه نویسی ساختاری برنامه نویسی ساخت یافته
fetter U مقید کردن
fettered U مقید کردن
fettering U مقید کردن
binds U مقید کردن
fetters U مقید کردن
conditional U موکول مقید
plenaries U غیر مقید
plenary U غیر مقید
absolute U غیر مقید
bind U مقید کردن
qualified U مقید محدود
engaged column U ستون مقید
qualified power of attorney U وکالت مقید
qualified endorsement U فهرنویسی مقید
qualified confession U اقرار مقید
absolutes U غیر مقید
bind over U مقید کردن
conditionally U بطور مقید
peg down U مقید کردن
bonding U مقید کردن
condition U شرط مقید کردن
indenture U با سند مقید کردن
indenture U باسند مقید شدن
sub modo U مشروط یا مضیق یا مقید
forth U نوعی برنامه نویسی جهت استفاده در برنامه نویسی وفیفهای
formal U مقید به اداب ورسوم اداری
to pin somebody down on something U کسی را به چیزی مقید کردن
I always make a point of being on time . I always try to be punctual . U همیشه مقید هستم که سر وقت بیایم
I feel morally bound to … U از نظر اخلاقی خود را مقید می دانم که ...
She is very particular ( specific ) about her appearance . U درباره سرووضعش خیلی مقید است
He's a difficult man to pin down. U سخت است او [مرد] را مقید کرد.
c U رقمی در سیستم عدد نویسی مبنای شانزده که متنافر باعدد 21 در سیستم دهدهی است نام یک زبان برنامه نویسی سطح بالا که مناسب برای حل مسائل است
bearbaiting U نوعی تفریح که دران سگهارابجان خرس مقید درزنجیرمیاندازند
modular programming U برنامه نویسی پیمانهای برنامه نویسی واحدی
apl U یک زبان برنامه نویسی سطح بالا زبان برنامه نویسی رویه گرای سطح بالا برای محاسبات علمی و ریاضی
automatic programming U روندی که طی ان کامپیوتر به صورت خودکار برنامه مبدابه زبان برنامه نویسی را به برنامه مقصد به کد ماشین ترجمه میکند برنامه نویسی به صورت خودکار برنامه سازی خودکار
bound U خیز محدود کردن مقید کردن بستن
bind U گرفتار واسیر کردن مقید کردن
binds U گرفتار واسیر کردن مقید کردن
automatic coding U برنامه نویسی به صورت خودکار برنامه نویسی خودکار
to tie up U مقید کردن حبس کردن
chirography U خط نویسی
prescriptions U نسخه نویسی
synonymy U مترادف نویسی
prescription U نسخه نویسی
typing U ماشین نویسی
automatic writing U ناهشیار نویسی
lexicography U فرهنگ نویسی
enter U نام نویسی
countersigns U فهر نویسی
brachygraphy U تند نویسی
cryptography U رمز نویسی
brachygraphy U مختصر نویسی
shorthand U تند نویسی
shorthand U مختصر نویسی
commentation U تقریظ نویسی
rewrite U دوباره نویسی
codification U قانون نویسی
entered U نام نویسی
enters U نام نویسی
tachygraphy U تند نویسی
countersign U فهر نویسی
lexicography U لغت نویسی
countersigned U فهر نویسی
countersigning U فهر نویسی
annotations U فهر نویسی
annotations U حاشیه نویسی
endorsements U فهر نویسی
rewritten U دوباره نویسی
rewriting U دوباره نویسی
stenography U تند نویسی
rewrites U دوباره نویسی
endorsements U پشت نویسی
callings U خوش نویسی
calligraphy U خوش نویسی
enlistment U نام نویسی
endorsement U پشت نویسی
annotation U فهر نویسی
annotation U حاشیه نویسی
report writer U گزارش نویسی
coding U برنامه نویسی
subscription U پذیره نویسی
subscriptions U پذیره نویسی
rewrote U دوباره نویسی
allegorization U تمثیل نویسی
endorsement U فهر نویسی
acceeptance U قبولی نویسی
enlistments U نام نویسی
precipitousness work U خلاصه نویسی
mirror writing U وارونه نویسی
palingraphia U وارونه نویسی
grandiloquence U قلنبه نویسی
pindaric U مغلق نویسی
graphorrhea U بی ربط نویسی
programming U برنامه نویسی
leetter writing U کاغذ نویسی
mythography U افسانه نویسی
microprogramming U ریزبرنامه نویسی
listing U اسم نویسی
listings U اسم نویسی
letter paper U کاغذ نویسی
registration U نام نویسی
laconism U کوته نویسی
laconicism U کوته نویسی
macrography U درشت نویسی
microcoding U ریزبرنامه نویسی
indorsement U فهر نویسی
listings U فهرست نویسی
orthography U درست نویسی
conveyancing U قباله نویسی
note paper U کاغذ نویسی
listing U فهرست نویسی
prosaism U مبتذل نویسی
prolixity U دراز نویسی
duplication U دونسخه نویسی
dramaturgy U فن درام نویسی
prosaism U نثر نویسی
enrollment U اسم نویسی
dactyliography U نگین نویسی
applicant U داوطلب نام نویسی
mathematical programming U برنامه نویسی ریاضی
macroprogramming U درشت برنامه نویسی
lexicographical U مربوط به لغت نویسی
logic programming U برنامه نویسی منطقی
linear programming U برنامه نویسی خطی
endorsements U فهر نویسی جیرو
microcoding device U دستگاه ریزبرنامه نویسی
micrograph U الت ریز نویسی
prospectus U آگهی پذیره نویسی
modular programming U برنامه نویسی پیمانهای
optimm programming U برنامه نویسی بهینه
optimum coding U برنامه نویسی بهینه
longhand U دستینه تمام نویسی
optimum programming U برنامه نویسی بهینه
number system U سیستم عدد نویسی
paragrahia U ناخوشی غلط نویسی
absolute code U برنامه نویسی مطلق
endorsement U فهر نویسی جیرو
numeric coding U برنامه نویسی عددی
microprograming U ریز برنامه نویسی
one for one U زبان برنامه نویسی
defensive programming U برنامه نویسی تدافعی
enroll U اسم نویسی کردن
programming librarian U بایگان برنامه نویسی
by acceptance U از طریق قبولی نویسی
functional programming U برنامه نویسی تابعی
programming language U زبان برنامه نویسی
programming aids U کمک برنامه نویسی
programming aids U ادوات برنامه نویسی
purism U لفظ قلم نویسی
program language U زبان برنامه نویسی
chief programmer U سازمان برنامه نویسی
endorsement in full U فهر نویسی کامل
conventional programming U برنامه نویسی قراردادی
concurrent programming U برنامه نویسی همزمان
computer programming U برنامه نویسی کامپیوتری
digraphic substitution U رمز نویسی عددی
coding form U فرم برنامه نویسی
coding form U ورقه برنامه نویسی
programming team U تیم برنامه نویسی
programming statement U حکم برنامه نویسی
dynamic programming U برنامه نویسی پویا
reenlistment U تجدید نام نویسی
relative coding U برنامه نویسی نسبی
graphic arts U هنر خط نویسی و طراحی
absolute coding U برنامه نویسی مطلق
interlineation U در میان سطر نویسی
itemization U جزء بجزء نویسی
verbosity U دراز نویسی پرگویی
land sturm U نام نویسی همگانی
lexical U وابسته به فرهنگ نویسی
leetter writing U نامه نویسی انشا
modular coding U برنامه نویسی پیمانهای
lexicographic order U ترتیب لغت نویسی
interlinear U دارای میان نویسی
acceptance duty U الزام به قبولی نویسی
automatic coing U برنامه نویسی خودکار
reprogramming U برنامه نویسی مجدد
application programming U برنامه نویسی کاربردی
restrictive indorsement U فهر نویسی مشروط
impanel U نام نویسی کردن
indorsation U پشت نویسی کردن
indorse U پشت نویسی کردن
indorse U فهر نویسی کردن
annotation symbol U علامت حاشیه نویسی
Recent search history Forum search
more | برای این معنی از دیگران سوال بپرسید. (Ask Question)
  Contact• | TermsPrivacy  © 2009 Perdic.com