Perdic.com
English Persian Dictionary - Beta version
پرسش ترجمه خود را ارسال نمایید
|
Help
|
About
|
Home
|
Forum / پرسش و پاسخ
|
+
Contribute
|
Users
Login | Sign up
Enter keyword here!
⌨
Tips
|
Translate!
✘ Close
✘ Close
Total search result: 204 (22 milliseconds)
ارسال یک معنی جدید
Menu
English
Persian
Menu
r. ofanyone's chattles
U
پس دادن کالای کسی
معنی که میخواستی رو پیدا نکردی؟ برو تو این صفحه تا از دیگرون کمک بگیری.
Search result with all words
lead time
U
مدت زمان بین دادن سفارش و دریافت کالای مربوطه
preferentialism
U
اصول دادن امتیازات به برخی کشورها نسبت به حقوق گمرکی کالای انها
to t. a cusomer for goods
U
کالای نسیه به مشتری دادن توگلایاردوی اعتباعجنس به مشتری دادن
Other Matches
labeled cargo
U
کالای برچسب دار کالای علامت داری که معمولا خطرناک است
bear
U
کسی که اعتقاد به تنزل قیمت کالای خود دارد وبه همین دلیل سعی میکندکه کالای را از طریق واسطه و با تعیین اجل برای تحویل بفروشد
bears
U
کسی که اعتقاد به تنزل قیمت کالای خود دارد وبه همین دلیل سعی میکندکه کالای را از طریق واسطه و با تعیین اجل برای تحویل بفروشد
giffen good
U
نوعی کالای پست که اثر درامدی ان بزرگتر ازاثر جانشینی بوده و تقاضا بابالا رفتن قیمت افزایش مییابدمنحنی تقاضا در مورد کالای گیفن صعودی است
giffen good
U
کالای گیفن
bonded good
U
کالای گمرکی
naval stores
U
کالای دریایی
general cargo
U
کالای معمولی
frustrated cargo
U
کالای متروکه
frustrated cargo
U
کالای سرگردان
free good
U
کالای رایگان
business goods
U
کالای تولیدی
contraband
U
کالای قاچاق
class i property
U
کالای طبقه 1
goods afloat
U
کالای در راه
goods in pledge
U
کالای گروی
stapled
U
کالای عمده
stapling
U
کالای عمده
luxury good
U
کالای لوکس
labeled cargo
U
کالای ویژه
knit goods
U
کالای کش بافت
inferior good
U
کالای پست
merchandise
U
کالای تجارتی
consumer goods
U
کالای مصرفی
in wards
U
کالای رسیده
flotsam
U
کالای اب اورده
contraband
U
کالای غیرمجاز
class ii property
U
کالای طبقه 2
dead stock
U
کالای بنجل
consumer's goods
U
کالای مصرفی
consumer brand
U
کالای پر مصرف
consigned inventory
U
کالای امانی
import
U
کالای وارده
imported
U
کالای رسیده
importing
U
کالای وارده
importing
U
کالای رسیده
imported
U
کالای وارده
shipment
[American]
U
کالای ارسالی
consignment
U
کالای ارسالی
delivery
U
کالای ارسالی
jetsam
U
کالای اب اورد
final goods
U
کالای نهائی
fakement
U
کالای قلب
end item
U
کالای ضروری
economic good
U
کالای اقتصادی
easy commodity
U
کالای نا مرغوب
import
U
کالای رسیده
staple
U
کالای عمده
rip-off
U
کالای قلابی
the goods in question
U
کالای موردبحث
limited editions
U
کالای محدود
commodities
U
کالای مصرفی
scaron
U
کالای کمیاب
consignments
U
کالای امانی
stolen goods
U
کالای مسروقه
commodity
U
کالای مصرفی
rip-offs
U
کالای قلابی
consignment
U
کالای امانی
smuggled merchandise
U
کالای قاچاق
Contraband goods.
U
کالای قا چاق
normal good
U
کالای معمولی
purpose made
U
کالای سفارشی
normal good
U
کالای عادی
wage good
U
کالای مزدی
smuggled goods
U
کالای قاچاق
shoddy
U
کالای تقلبی
limited edition
U
کالای محدود
shipments
U
کالای در حال حمل
dead stock
U
کالای بدون خریدان
perishable
U
کالای سریع الفساد
consignment
U
محموله کالای ارسالی
we d. in silks
U
ما کالای ابریشمی میفروشیم
we ran out of these goods
U
این کالای ما تمام شد
consignment
U
کالای امانت فروش
the free list
U
صورت کالای بی گمرک
velveting
U
کالای مخملی مخمل
standards
U
کالای جانشین رزمی
secondary item
U
کالای تدارکاتی فرعی
finished product
U
کالای اماده فروش
wreckage
U
کالای بازیافتی از کشتی و.....
shipment
U
کالای در حال حمل
shipment
[American]
U
کالای ارسال شده
consignment
U
کالای ارسال شده
delivery
U
کالای ارسال شده
swag
U
کالای دزدیده شده
stock in trade
U
موجودی کالای مغازه
standard
U
کالای جانشین رزمی
pilefered shipment
U
کالای حراج شده
perishable
U
کالای فاسد شونده
importable
U
کالای قابل واردکردن
inbound cargo
U
کالای تخلیه نشده
to make a market of
U
با کالای دیگرمعاوضه کردن
commercial loading
U
بارگیری کالای تجارتی
opportunity cost
U
هزینههای کالای تولیدی
inwards
U
واردات کالای رسیده
commodity market
U
بازار کالای مصرفی
perishable
U
کالای فاسد شدنی
consignee
U
گیرنده کالای ارسالی
permit goods coveredby
U
کالای موضوع پروانه
scrap-heap
U
انبار کالای قراضه
ban item
U
کالای ممنوع الورود
consignments
U
محموله کالای ارسالی
scrap heap
U
انبار کالای قراضه
consignments
U
کالای امانت فروش
staple goods
U
کالای بسیار ضروری
exported
U
بیرون بردن کالای صادره
ship ton
U
وزن کالای ارسالی با کشتی به تن
export
U
بیرون بردن کالای صادره
common goods
U
کالای مورد نیاز عموم
shipments
U
کالای حمل شده باکشتی
wares
U
کالای فروشی پرهیز کردن از
ware
U
کالای فروشی پرهیز کردن از
contract shipment number
U
شماره بارنامه کالای ارسالی
finish stock
U
موجودی کالای ساخته شده
shipment
U
کالای حمل شده باکشتی
roll out
U
معرفی یک کالای تجارتی به بازار
jettisons
U
بدریا ریزی کالای کشتی
stockists
U
فرد یا شرکتی که کالای خاصی را
bulk cargo
U
کالای بسته بندی نشده
jettisoned
U
بدریا ریزی کالای کشتی
ocean manifest
U
بارنامه حمل کالای دریایی
jettison
U
بدریا ریزی کالای کشتی
jettisoning
U
بدریا ریزی کالای کشتی
stockist
U
فرد یا شرکتی که کالای خاصی را
merchandies
U
معامله کردن کالای تجارتی
exporting
U
بیرون بردن کالای صادره
found shipment
U
کالای بدون بارنامه یا رسید
pilefered shipment
U
کالای فرسوده حراج شده
I have nothing to declare.
کالای گمرکی همراه ندارم.
complete substitution
U
وقتی یک کالاجای کالای دیگر را بگیرد
inbound cargo
U
کالای پیاده نشده از کشتی یاهواپیما
Do you have nothing to declare?
U
آیا کالای گمرکی همراه دارید؟
bulk carriers
U
کشتی که کالای فله حمل مینماید
exclusion principle
U
درانصورت کالا یک کالای غیر عمومی
to take inventory
U
صورت سالیانه از کالای موجودی برداشتن
sea borne goods
U
کالای حمل شده بوسیله دریا
joint product offer
U
فروش یک کالا همراه با کالای دیگر
fixed supply
U
ذخیره معین کالای فاسد شدنی
wreckage piece
U
تکه کالای بازیافتی از کشتی و غیره
stolen goods
U
مال دزدی کالای دزدیده شده
bulk carrier
U
کشتی که کالای فله حمل مینماید
reducing
U
تحویل دادن کاهش دادن تنزل دادن تقلیل دادن
reduces
U
تحویل دادن کاهش دادن تنزل دادن تقلیل دادن
reduce
U
تحویل دادن کاهش دادن تنزل دادن تقلیل دادن
stapled
U
کالای اصلی بازارمصنوعات مهم واصلی یک محل
stapling
U
کالای اصلی بازارمصنوعات مهم واصلی یک محل
spot sale
U
فروش نقدی وتحویل فوری کالای موردمعامله
cost of sales
U
قیمت تمام شده کالای فروش رفته
obligated stocks
U
کالای تضمین شده یا تعهدشده از نظر تدارک
general stores
U
فروشگاههایی که کالای متفرقه را میفروشند فروشگاه عمومی
staple
U
کالای اصلی بازارمصنوعات مهم واصلی یک محل
durable goods
U
کالای بادوام یا فاسد نشدنی کالاهای دیرپای
efficiency point
U
حد مطلوبیت کالای تولید شده با حداقل هزینه
dock warrant
U
سند مالکیت کالای موجود در انبار لنگرگاه
bulk carriers
U
وسیله حملی که کالای فله حمل میکند
bulk carrier
U
وسیله حملی که کالای فله حمل میکند
shipment
U
ارسال کالا باکشتی کالای ارسالی با کشتی
tie in sales
U
فروش یک کلا به شرط خریدن یک کالای دیگر
deck department
U
قسمت اداره امور باربری و کالای ناوگان
shipments
U
ارسال کالا باکشتی کالای ارسالی با کشتی
back order
U
قسمتی از کالای مشتری که به علتی تحویل نشده
standards
U
اقلام قابل قبول برای جانشینی کالای نظامی
wreck
U
کالای بازیافتی از کشتی یاماشین شکسته یا خانه ویران
wrecking
U
کالای بازیافتی از کشتی یاماشین شکسته یا خانه ویران
standards
U
اقلام مورد نیازی که جانشین کالای نظامی می شوند
standard
U
اقلام قابل قبول برای جانشینی کالای نظامی
end item
U
وسیله عمده دستگاه کامل کالای مورد نیاز
standard
U
اقلام مورد نیازی که جانشین کالای نظامی می شوند
wrecks
U
کالای بازیافتی از کشتی یاماشین شکسته یا خانه ویران
gold export point
U
قیمت کالای خارجی با ارزخریداری شده خودداری میکند
launched
U
جاانداختن کالا در بازار عرضه نمودن کالای جدید دربازار
launch
U
جاانداختن کالا در بازار عرضه نمودن کالای جدید دربازار
launches
U
جاانداختن کالا در بازار عرضه نمودن کالای جدید دربازار
tie in
U
فروش جنسی بشرط انکه مشتری کالای دیگری را هم بخرد
launching
U
جاانداختن کالا در بازار عرضه نمودن کالای جدید دربازار
tie-in
U
فروش جنسی بشرط انکه مشتری کالای دیگری را هم بخرد
tie-ins
U
فروش جنسی بشرط انکه مشتری کالای دیگری را هم بخرد
caveat venditor
U
یعنی فروشنده مسئول معایب کالای فروخته شده میباشد
jumble shop
U
دکانی که خرده ریز و کالای گوناگون ارزان و نیمدار دران میفروشند
break up value
U
قیمتی که برای رهایی از کالای متروکه یا ازمد افتاده تعیین میشود
slot machine
U
ماشین خودکاری که پول درسوراخ ان انداخته و کالای مطلوب را تحویل میگیرند
salvaging
U
نجات کشتی از خطر یا حقوقی که بابت ان گرفته میشود کالای بازیافتی
income velocity
U
دفعاتی که پول برای خرید کالای کامل جدیدی خرج شود
salvage
U
نجات کشتی از خطر یا حقوقی که بابت ان گرفته میشود کالای بازیافتی
slot machines
U
ماشین خودکاری که پول درسوراخ ان انداخته و کالای مطلوب را تحویل میگیرند
panopticon
U
نمایشگاه کالای گوناگون اسبابی که دوربین و ریزبین هردودران جمع میشود
salvaged
U
نجات کشتی از خطر یا حقوقی که بابت ان گرفته میشود کالای بازیافتی
salvages
U
نجات کشتی از خطر یا حقوقی که بابت ان گرفته میشود کالای بازیافتی
buyer's over
U
حالتی در بازار که پس ازفروش تمام کالا هنور کالای مربوطه مورد نقاضا میباشد
particular lien
U
حق حبس مخصوص حق حبسی است برای فروشنده یا سازنده کالای بخصوص نسبت به ان کالا
owelty
U
سرانه نقدی که شریکی برای برابر شدن کالای تقسیم شده به دیگری میدهد
delivered at frontier
U
یکی ازقراردادهای اینکوترمز که دران فروشنده کالای موردمعامله را در مرز تعیین شده تحویل میدهد
captain a protest
U
افهار نامه صادره از طرف مقامات بندر در مورد شرح کالای خسارت دیده یا تخلیه نشده
cross elasticity of demand
U
درصدتغییر تقاضای یک کالا نسبت به درصد تغییر قیمت کالای دیگر فرمول کشش متقاطع عبارت است از :
consenting
U
اجازه دادن رضایت دادن و پذیرفتن در مورد کارانجام شده و یا رضایت دادن به اینکه کاری انجام بشود
consent
U
اجازه دادن رضایت دادن و پذیرفتن در مورد کارانجام شده و یا رضایت دادن به اینکه کاری انجام بشود
consents
U
اجازه دادن رضایت دادن و پذیرفتن در مورد کارانجام شده و یا رضایت دادن به اینکه کاری انجام بشود
consented
U
اجازه دادن رضایت دادن و پذیرفتن در مورد کارانجام شده و یا رضایت دادن به اینکه کاری انجام بشود
marine express
U
کالای سریع الحرکت از راه دری_ا سیستم حمل و نقل سریع دریایی
current standard cost
U
مقیاس سنجش قیمت کالای تولیدی یا مواد اولیه با قیمت پایه است
Recent search history
Forum search
more
|
برای این معنی از دیگران سوال بپرسید. (Ask Question)
✘ Close
Contact
|
Terms
|
Privacy
© 2009 Perdic.com