English Persian Dictionary - Beta version
 
پرسش ترجمه خود را ارسال نمایید
| Help | About |
 
Home | Forum / پرسش و پاسخ | + Contribute | Users
Login | Sign up  
     

Enter keyword here!
  Tips | Translate!
✘ Close
✘ Close
Total search result: 68 (6 milliseconds)
ارسال یک معنی جدید
Menu
English Persian Menu
voluntary savings U پس اندازهای اختیاری
معنی که میخواستی رو پیدا نکردی؟ برو تو این صفحه تا از دیگرون کمک بگیری.
Other Matches
option dealer U واسطه معاملات اختیاری دلال معاملات اختیاری
in a way U تا اندازهای
somewise U تا اندازهای
in a sense U تا اندازهای
in amanner U تا اندازهای
in somewise U تا اندازهای
part way U تا اندازهای
insomuch U به اندازهای که
somedeal U تا اندازهای
coldish U تا اندازهای سرد
rawish U تا اندازهای خام
flattish U تا اندازهای پهن
something U تا اندازهای قدری
whitish U تا اندازهای سفید
palish U تا اندازهای رنگ پریده
metric U اندازهای استاندارد یامعیارمتری متری
i kind of liked it U من تا اندازهای انرا دوست داشتم
he is something of a musician U تا اندازهای میتوان اوراموسیقی دان شمرد
not give someone the time of day <idiom> U تنفر به اندازهای که از دیدن آنها چشم پوشی کنید
opera bouffe U اپرای خنده دار که تا اندازهای مسخره امیز باشد
ell U نام اندازهای که در انگلیس نزدیک 511 سانتیمتر است
voluntary U اختیاری
freewill U اختیاری
facultative U اختیاری
optional U اختیاری
arbitrary U اختیاری
involuntariness U بی اختیاری
arbitary U اختیاری
free will U اختیاری
discretional U اختیاری
platinum metal U ترکیب نیکل و روی و مس که تا اندازهای خواص پلاتین راپیدا میکند
optional feature U خصیصه اختیاری
optional conciliation U مصالحه اختیاری
perseveation U تکرارغیر اختیاری
voluntary assignment U واگذاری اختیاری
soft hyphen U خط تیره اختیاری
voluntary partnership U شرکت اختیاری
urinary incontinence U بی اختیاری ادرار
voluntary exercise U حرکات اختیاری
optional consumption U مصرف اختیاری
option dealing U معاملات اختیاری
incontinence U ناپرهیزکاری بی اختیاری
options U خصیصه اختیاری
option U خصیصه اختیاری
optional U حرکات اختیاری
frees U اختیاری مختار
freeing U اختیاری مختار
enuresis U بی اختیاری ادرار
freed U اختیاری مختار
encopresis U بی اختیاری دفع
incontinency U ناپرهیزکاری بی اختیاری
free U اختیاری مختار
short clothes U جامه کوتاه که به بچهای که تا اندازهای بزرگ شده بپوشانندچون نیم تنه
short coats U جامه کوتاه که به بچهای که تا اندازهای بزرگ شده بپوشانند چون نیم تنه
retirement U عقب نشینی اختیاری
ultimate factor of safety U ضریب اطمینان اختیاری
discretionary fiscal policy U سیاست مالی اختیاری
voluntary conveyance U انتقال اختیاری بلاعوض
proctorize U زیر انضیاط در اوردن اختیاری داری کردن بر
disengagement U جدا شدن ازدشمن عقب نشینی اختیاری قطع تماس با دشمن
rigging position U وضعیت هواپیما که دران محورعرضی و یک محورطولی اختیاری در یک صفحه افقی قرار دارند
sample size U بیتی استفاده میشود. بدست آوردن اندازهای از سیگنال که برای تامین اطلاعات درباره سیگنال به کار می رود
full power U اختیاری است که دولتی به نماینده خود به طور موقتی میدهد تا درمورد بخصوصی مذاکره و اخذتصمیم کند
stock watering U سهام تاسیسات گرانقیمتی رابا قیمت اختیاری در بورس فروختن که مالا" به تقلیل قیمت سایر سهام منتهی شود
constructive notice U ابلاغ اختیاری در CL ابلاغی که به وکیل شخص بشود قانونی یااعتباری نامیده میشود و درمقابل ان " ابلاغ رسمی یاواقعی " قرار دارد و ان ابلاغی است که به خود شخص بشود
withdrawals U عملیات عقب نشینی اختیاری عقب نشینی
withdrawal U عملیات عقب نشینی اختیاری عقب نشینی
Recent search history Forum search
more | برای این معنی از دیگران سوال بپرسید. (Ask Question)
  Contact• | TermsPrivacy  © 2009 Perdic.com