English Persian Dictionary - Beta version		  
پرسش ترجمه خود را ارسال نمایید
| Help | About |
 
Home | Forum / پرسش و پاسخ | + Contribute | Users
Login | Sign up  
     

Enter keyword here!
 ⌨ Tips | Translate!
✘ Close
✘ Close
Total search result: 172 (9 milliseconds)
ارسال یک معنی جدید
Menu
 English Persian Menu
woman doctor U پزشک زن حکیم خانم طبیبه
معنی که میخواستی رو پیدا نکردی؟ برو تو این صفحه تا از دیگرون کمک بگیری.
Other Matches
doctress U حکیم خانم
to go to this doctor and that U این حکیم وان حکیم کردن
schoolmarm U خانم معلم خانم دبیر
schoolma'am U خانم معلم خانم دبیر
mrs. gadabout U د دری خانم هرجایی خانم
headmistress U خانم مدیر خانم رئیس
headmistresses U خانم مدیر خانم رئیس
missy U دختر خانم خانم
medicine man U حکیم
moral philosopher U حکیم
wise U حکیم
wiser U حکیم
wisest U حکیم
prescribed by doctors U حکیم فرموده
natural philosopher U حکیم مادی
sage U بافراست حکیم
sagely U بافراست حکیم
doctor of d. U حکیم الهی
sages U بافراست حکیم
theologian U حکیم الهی خداشناس
theologians U حکیم الهی خداشناس
to consait the d. U پیش حکیم رفتن
Madonna U خانم من
lady U خانم
mistress U خانم
dames U خانم
ma'am U خانم
signora U خانم
madam U خانم
dame U خانم
missus U خانم
wife U خانم
ladies U خانم
madem U خانم
mademe U خانم
goodwife U خانم
donna U خانم
gentlewomen U خانم
dona U خانم
Madonnas U خانم من
missis U خانم
Mrs U خانم
mistresses U خانم
begum U خانم
gentlewoman U خانم
lady killer U خانم قرزن
ladykin U خانم کوچولو
missy U خانم کوچولو
senora U بانو خانم
head mistress U خانم مدیرمدرسه
gentlewomanlike U خانم وار
faille U روسری خانم ها
lady principal U خانم رئیس
head mistress U خانم رئیس
demoiselle U دختر خانم
housewives U خانم خانه
schoolmistresses U خانم رئیس
maid U خانم خدمتکار
knockout <idiom> U خانم زیبا
schoolmistress U خانم رئیس
princess U شاهزاده خانم
waitress U خانم پیشخدمت
princesses U شاهزاده خانم
housewife U خانم خانه
princesses U شاهدخت شاهزاده خانم
hand bag U کیف دستی خانم ها
electress U خانم انتخاب کننده
princess U شاهدخت شاهزاده خانم
princesse U شاهدخت شاهزاده خانم
senorita U دوشیزه دختر خانم
Economic expert [A person who is a member of the Advisory Council on the Assessment of Overall Economic Development in Germany] U حکیم اقتصادی [ کسی که عضو شورای کارشناسان برای سنجش توسعه کلی اقتصادی در آلمان است]
She is a perfect lady . She is a lady in the full sense of the word . U خانم به تمام معنی است
She is a very captivating lady . U خانم بسیار گیرایی است
cloche U کلاه تنگ وچسبان برای خانم ها
cloches U کلاه تنگ وچسبان برای خانم ها
princess U مثل شاهزاده خانم رفتار کردن
princesses U مثل شاهزاده خانم رفتار کردن
andromeda U شاهزاده خانم حبشهای که بوسیله پرسوس
princesse U مثل شاهزاده خانم رفتار کردن
doc U پزشک
docs U پزشک
master physician U سر پزشک
medical officer U سر پزشک
medical officer U پزشک
medical man U پزشک
physicians U پزشک
aesculapian U پزشک
practitioners U پزشک
chiropodist U پزشک پا
practitioner U پزشک
physician U پزشک
chiropodists U پزشک پا
medic U پزشک
interne U پزشک
family doctors U پزشک خانواده
farriers U دام پزشک
oculist U چشم پزشک
doctors U پزشک دکتر
surgeons U پزشک جراح
doctor U پزشک دکتر
surgeon U پزشک جراح
doctoring U پزشک دکتر
doctored U پزشک دکتر
farrier U دام پزشک
practitioners U دام پزشک
practitioners U دندان پزشک
doctor-to-be U پزشک آینده
a fake doctor U پزشک قلابی
oculists U چشم پزشک
practitioner U دندان پزشک
practitioner U دام پزشک
surgeon general U پزشک ارشد
ophthalmologist U چشم پزشک
aurist U پزشک گوش
physician in attendance U پزشک معالج
certificate of a doctor U گواهی پزشک
medicine man U پزشک قبیله
medico legal examiner U پزشک قانونی
neuropathist U پزشک اعصاب
alienist U پزشک دیوانگان
medico U پزشک طبیب
medical examiner U پزشک قانونی
general practitioner U پزشک عمومی
house physician U پزشک مقیم
family doctor U پزشک خانواده
psychopathist U پزشک دیوانگان
mad doctor U پزشک دیوانگان
doctor to the company U پزشک شرکت
internist U پزشک امراض داخلی
iatrogenic illness U بیماری پزشک زاد
medicaster U پزشک زبان باز
esculapian U وابسته به دارگونه طب پزشک
extern U کمک پزشک روزانه
neuropsychiatrist U پزشک اعصاب و روان
general practitioner U پزشک بیماریهای عمومی
to take medical advice U با پزشک مشورت کردن
psychiater U پزشک ناخوشی دماغی
practician U پزشک دست در کار
physician in ordinary U پزشک رسمی یا همیشگی
obstetricians U پزشک متخصص زایمان
obstetrician U پزشک متخصص زایمان
pediatrician U پزشک متخصص اطفال
syrinx U استاخ پزشک ایطالیایی
lay analyst U روانکاو غیر پزشک
Foundation [junior] house officer [British English] U انترن پزشک [مقیم بیمارستان]
interning U انترن پزشک مقیم بیمارستان
intern U انترن پزشک مقیم بیمارستان
interns U انترن پزشک مقیم بیمارستان
the doctor ordered an ointment U پزشک مرهم تجویز کرد
intern [American English] U انترن پزشک [مقیم بیمارستان]
anesthetist U پزشک متخصص بیهوشی و بی حسی
eustachian U پیداشده توسط پزشک ایتالیایی
flight surgeon U افسر پزشک نیروی هوایی
first year resident [American English] U انترن پزشک [مقیم بیمارستان]
Call a doctor quickly. فورا پزشک خبر کنید.
attendance of a doctor U حضور پزشک روی رینگ بوکس
accoucheur U پزشک متخصص قابلگی وبیماریهای زنان
to take the pill [to be on the pill] [to go on the pill] U قرص خوردن [طبق دستور از پزشک]
He's not suited for a doctor. U او [مرد] برای یک پزشک مناسب نیست.
veterinarians U پزشک حیوانات در ارتش دامپزشک رشته دامپزشکی
residency U اقامت پزشک در بیمارستان برای کسب تخصص
unless otherwise prescibed [by the doctor] U مگر اینکه [پزشک] نسخه دیگری نوشته
There is one physician for every 260 inhabitants. U برای هر ۲۶۰ ساکن یک پزشک وجود دارد.
veterinarian U پزشک حیوانات در ارتش دامپزشک رشته دامپزشکی
surgeon general U رئیس قسمت پزشکی ارتش افسر پزشک
take medical a U به پزشک مراجعه کنید باطبیب مشورت نمایید
The doctous fee was tacked on to the hospital bI'll . U حق ویزیت پزشک را کشیدند روی صورتحساب بیمارستان
pathologist U پزشک ویژه گیر اسیب شناسی اسیب شناس
pathologists U پزشک ویژه گیر اسیب شناسی اسیب شناس
to take medical advice U دستوراز پزشک گرفتن دستورطبی گرفتن
your good ladies U خانم شما یا زن شما
Recent search history Forum search
more | برای این معنی از دیگران سوال بپرسید. (Ask Question)
  Contact• | Terms |• Privacy  © 2009 Perdic.com