English Persian Dictionary - Beta version
 
پرسش ترجمه خود را ارسال نمایید
| Help | About |
 
Home | Forum / پرسش و پاسخ | + Contribute | Users
Login | Sign up  
     

Enter keyword here!
  Tips | Translate!
✘ Close
✘ Close
Total search result: 140 (8 milliseconds)
ارسال یک معنی جدید
Menu
English Persian Menu
doctor-to-be U پزشک آینده
معنی که میخواستی رو پیدا نکردی؟ برو تو این صفحه تا از دیگرون کمک بگیری.
Other Matches
We don't know what the world will be like in 20 years, to say nothing of in 100 years. U ما نمی دانیم دنیا در ۲۰ سال آینده چه جور تغییر می کند چه برسد به ۱۰۰ سال آینده.
after mentioned U پس آینده
dead-end job U شغلی بی آینده
after ages ادوار آینده
sustainable <adj.> U آینده گرا
future-oriented <adj.> U آینده گرا
morrow [Old English] U فردا [ آینده]
for the future <adv.> U برای آینده
ex nunc U برای آینده
not now or ever U نه اکنون و نه در آینده
remote future U آینده دور
in the near future U در آینده نزدیک
fear of the future U وحشت از آینده
master physician U سر پزشک
interne U پزشک
medical man U پزشک
medical officer U سر پزشک
medical officer U پزشک
medic U پزشک
doc U پزشک
docs U پزشک
physicians U پزشک
practitioner U پزشک
practitioners U پزشک
physician U پزشک
aesculapian U پزشک
chiropodists U پزشک پا
chiropodist U پزشک پا
time will tell U در آینده معلوم می شود
in the long run <idiom> U آینده دور،درآخر
I am hopeful about the future. U درباره آینده امیدوارهستم
a rosy future U آینده امید بخشی
sustainable <adj.> U پایدار [نسبت به آینده]
future-oriented <adj.> U پایدار [نسبت به آینده]
oculist U چشم پزشک
a fake doctor U پزشک قلابی
farriers U دام پزشک
farrier U دام پزشک
surgeons U پزشک جراح
surgeon U پزشک جراح
family doctors U پزشک خانواده
oculists U چشم پزشک
psychopathist U پزشک دیوانگان
practitioner U دندان پزشک
practitioner U دام پزشک
family doctor U پزشک خانواده
practitioners U دام پزشک
mad doctor U پزشک دیوانگان
practitioners U دندان پزشک
alienist U پزشک دیوانگان
general practitioner U پزشک عمومی
medicine man U پزشک قبیله
medico U پزشک طبیب
physician in attendance U پزشک معالج
medical examiner U پزشک قانونی
ophthalmologist U چشم پزشک
medico legal examiner U پزشک قانونی
house physician U پزشک مقیم
neuropathist U پزشک اعصاب
doctor U پزشک دکتر
doctored U پزشک دکتر
aurist U پزشک گوش
certificate of a doctor U گواهی پزشک
doctor to the company U پزشک شرکت
doctors U پزشک دکتر
surgeon general U پزشک ارشد
doctoring U پزشک دکتر
to look forward expectantly to the future U با انتظار به آینده نگاه کردن
to mortgage one's future U خسارت زدن به آینده خود
Take no thought of the morrow. U نگران فردا [آینده] نباش.
lay analyst U روانکاو غیر پزشک
internist U پزشک امراض داخلی
syrinx U استاخ پزشک ایطالیایی
to take medical advice U با پزشک مشورت کردن
obstetrician U پزشک متخصص زایمان
iatrogenic illness U بیماری پزشک زاد
esculapian U وابسته به دارگونه طب پزشک
obstetricians U پزشک متخصص زایمان
psychiater U پزشک ناخوشی دماغی
pediatrician U پزشک متخصص اطفال
neuropsychiatrist U پزشک اعصاب و روان
physician in ordinary U پزشک رسمی یا همیشگی
medicaster U پزشک زبان باز
extern U کمک پزشک روزانه
general practitioner U پزشک بیماریهای عمومی
practician U پزشک دست در کار
lay up <idiom> U ذخیره کردن ،نگهداری برای آینده
to store up something U انباشتن چیزی برای استفاده در آینده
The future of the team is shrouded in uncertainty. U آینده این تیم بلاتکلیف است.
intern [American English] U انترن پزشک [مقیم بیمارستان]
first year resident [American English] U انترن پزشک [مقیم بیمارستان]
Foundation [junior] house officer [British English] U انترن پزشک [مقیم بیمارستان]
flight surgeon U افسر پزشک نیروی هوایی
interns U انترن پزشک مقیم بیمارستان
the doctor ordered an ointment U پزشک مرهم تجویز کرد
eustachian U پیداشده توسط پزشک ایتالیایی
woman doctor U پزشک زن حکیم خانم طبیبه
anesthetist U پزشک متخصص بیهوشی و بی حسی
interning U انترن پزشک مقیم بیمارستان
Call a doctor quickly. فورا پزشک خبر کنید.
intern U انترن پزشک مقیم بیمارستان
project U پیش بینی مشخصات آینده یک مجموعه داده
The subsidy will be phased out next year. U یارانه دولتی در سال آینده به پایان می رسد.
To save ( provide ) for a rainy day . To prepare for an emergency . U فکرروز مبادا را کردن ( آینده نگه بودن )
projected U پیش بینی مشخصات آینده یک مجموعه داده
projects U پیش بینی مشخصات آینده یک مجموعه داده
He's not suited for a doctor. U او [مرد] برای یک پزشک مناسب نیست.
to take the pill [to be on the pill] [to go on the pill] U قرص خوردن [طبق دستور از پزشک]
accoucheur U پزشک متخصص قابلگی وبیماریهای زنان
attendance of a doctor U حضور پزشک روی رینگ بوکس
One of these fin days . U انشاء الله یکی از این روزها ( قول آینده )
prospect [of something] U آینده نگری [چشم انداز] [پیش بینی] چیزی
She resolved to give him a wide berth in future. [She decided to steer clear of him in future.] U او [زن] تصمیم گرفت در آینده ازاو [مرد] دوری کند.
I wonder what lies in store for me in the future. U من دوست داشتم بدانم که برای من در آینده چه پیش می آید.
There's a question mark [hanging] over the day-care clinic's future. [A big question mark hangs over the day-care clinic's future.] U آینده درمانگاه مراقبت روزانه [کاملا] نامشخص است.
The doctous fee was tacked on to the hospital bI'll . U حق ویزیت پزشک را کشیدند روی صورتحساب بیمارستان
residency U اقامت پزشک در بیمارستان برای کسب تخصص
unless otherwise prescibed [by the doctor] U مگر اینکه [پزشک] نسخه دیگری نوشته
There is one physician for every 260 inhabitants. U برای هر ۲۶۰ ساکن یک پزشک وجود دارد.
take medical a U به پزشک مراجعه کنید باطبیب مشورت نمایید
veterinarian U پزشک حیوانات در ارتش دامپزشک رشته دامپزشکی
veterinarians U پزشک حیوانات در ارتش دامپزشک رشته دامپزشکی
surgeon general U رئیس قسمت پزشکی ارتش افسر پزشک
This must not happen in future at any cost. U در آینده این موضوع به هیچ شرطی نباید پیش بیاید.
Any reform of the pension law must be left to the future. U هر اصلاح قانون بازنشستگی باید به آینده باقی گذاشته شود.
Any reform of the insurance law must be left to the future. U هر اصلاح قانون بیمه باید به آینده باقی گذاشته شود.
This is important, not only today, but also and especially for the future. U این، نه تنها امروز، بلکه به ویژه برای آینده هم مهم است.
opens U برنامه طراحی شده که امکان گستردگی در آینده و تغییرات آسان را فراهم میکند
These talks are crucial [critical] to the future of the peace process. U این مذاکرات برای آینده روند صلح بسیار مهم [حیاتی] هستند.
opened U برنامه طراحی شده که امکان گستردگی در آینده و تغییرات آسان را فراهم میکند
open U برنامه طراحی شده که امکان گستردگی در آینده و تغییرات آسان را فراهم میکند
archive U فایلی که حاوی داده قدیمی است ولی برای مراجعه در آینده نگهداری میشود
Tune in next week for another episode of 'Happy Hour'. U هفته آینده کانال [تلویزیون] را برای قسمت دیگری از {ساعت شادی} تنظیم کنید.
It must be left to the future to repeat the study under better controlled conditions U این را باید به آینده باقی گذاشت که پژوهش را در شرایط کنترل شده بهتر تکرار کرد.
upward compatible U طراحی شده برای سازگاری با مدلهای موجود یا مدلهای آینده که هنوز اختراع نشده اند
upwards compatible U طراحی شده برای سازگاری با مدلهای موجود یا مدلهای آینده که هنوز اختراع نشده اند
pathologist U پزشک ویژه گیر اسیب شناسی اسیب شناس
pathologists U پزشک ویژه گیر اسیب شناسی اسیب شناس
to take medical advice U دستوراز پزشک گرفتن دستورطبی گرفتن
Recent search history Forum search
more | برای این معنی از دیگران سوال بپرسید. (Ask Question)
  Contact• | TermsPrivacy  © 2009 Perdic.com