Perdic.com
English Persian Dictionary - Beta version
پرسش ترجمه خود را ارسال نمایید
|
Help
|
About
|
Home
|
Forum / پرسش و پاسخ
|
+
Contribute
|
Users
Login | Sign up
Enter keyword here!
⌨
Tips
|
Translate!
✘ Close
✘ Close
Total search result: 202 (9 milliseconds)
ارسال یک معنی جدید
Menu
English
Persian
Menu
coprocessor
U
پردازنده کمکی
معنی که میخواستی رو پیدا نکردی؟ برو تو این صفحه تا از دیگرون کمک بگیری.
Search result with all words
back end processor
U
پردازنده کمکی تک منظوره
Other Matches
processor
U
پردازنده مخصوص مثل پردازنده آرایهای یا عددی که میتواند برای بهبود کارایی با پردازنده اصلی کار کند
multiprocessor
U
عملیاتی که هر پردازنده در سیستم چند پردازنده با بخشی از یک یا چند پردازنده دیگر کار میکند
Overdrive
U
قطعه پردازنده که به عنوان جانشین قدرتمند برای پردازنده Intelاست
auxiliary storage
U
حافظه کمکی ذخیره سازی کمکی
mastered
U
کامپیوتر در سیستم چند پردازنده که سایر پردازنده ها و کارهای اختصاص داده شده را کنترل میکند
masters
U
کامپیوتر در سیستم چند پردازنده که سایر پردازنده ها و کارهای اختصاص داده شده را کنترل میکند
master
U
کامپیوتر در سیستم چند پردازنده که سایر پردازنده ها و کارهای اختصاص داده شده را کنترل میکند
slaving
U
پردازنده مخصوص که با پردازنده اصلی کنترل میشود
slaved
U
پردازنده مخصوص که با پردازنده اصلی کنترل میشود
slave
U
پردازنده مخصوص که با پردازنده اصلی کنترل میشود
slaves
U
پردازنده مخصوص که با پردازنده اصلی کنترل میشود
cpu
U
ساعت درونی پردازنده که سیگنال با قاعده را ایجاد میکند که برای کنترل عملیات و ارسال داده در پردازنده است
auxiliary
U
پردازنده جانبی مثل آرایه یا پردازنده عددی که میتواند با CPU اصلی کار کند تا سرعت اجرا را افزایش دهد
auxiliaries
U
پردازنده جانبی مثل آرایه یا پردازنده عددی که میتواند با CPU اصلی کار کند تا سرعت اجرا را افزایش دهد
coprocessor
U
پردازنده جانبی مخصوص مشابه آرایه یا پردازنده عددی که میتواند با CPU اصلی برای افزایش سرعت اجرا کار کند
auxiliary operation
U
عملیات کمکی عملکرد کمکی
SX
U
نوعی قطعه پردازنده که از پردازنده یا پایهای نشات گرفته است که تولید و خرید آن ارزانتر است
wait condition
U
1-وضعیت غیرفعال پردازنده که منتظر ورودی از وسیله جانبی است . 2-دستور خالی برای کاهش سرعت پردازنده تا حافظه یا رسانه جانبی کندتر به آن برسد
wait state
U
1-وضعیت غیرفعال پردازنده که منتظر ورودی از وسیله جانبی است . 2-دستور خالی برای کاهش سرعت پردازنده تا حافظه یا رسانه جانبی کندتر به آن برسد
ap
U
Processor Attached پردازنده الصاق شده پردازنده متصل شده
VL local bus
U
مین کنترل مستقیم از طریق باس اصلی روی پردازنده اصلی و برقراری ارسال داده خیلی سریع بین حافظه اصلی و کارت جانبی بدون استفاده از پردازنده
VL bus
U
مین کنترل مستقیم از طریق باس اصلی روی پردازنده اصلی و برقراری ارسال داده خیلی سریع بین حافظه اصلی و کارت جانبی بدون استفاده از پردازنده
auxiliary machinery
U
دستگاههای کمکی ماشینهای فرعی ماشینهای کمکی
level two cache
U
حافظه پنهان سریع که مناسب با تخته اصلی کامپیوتر است بجز کامپیوتر با پردازنده Pentium Pro که حافظه بخشی از طراحی قطعه پردازنده است
subsidiaries
U
کمکی
auxiliaries
U
کمکی
subsidiary
U
کمکی
ancillary
U
کمکی
supplementary
U
کمکی
auxiliary
U
کمکی
secondary
U
کمکی
sabot
U
خرج کمکی
auxiliary view
U
نمای کمکی
intermediate grid
U
شبکه کمکی
auxiliary target
U
نقطه کمکی
auxiliary target
U
هدف کمکی
operating supplies
U
مواد کمکی
accessory
U
لوازم کمکی
auxiliary ego
U
خود کمکی
auxiliaries
U
امدادی کمکی
auxiliary
U
امدادی کمکی
commutating pole
U
قطب کمکی
interpoles
U
قطبهای کمکی
communicating pole
U
قطب کمکی
by pass valve
U
شیر کمکی
boostes transformer
U
ترانسفورماتور کمکی
boostes pump
U
پمپ کمکی
booster pump
U
پمپ کمکی
booster magneto
U
دینام کمکی
interpole
U
قطب کمکی
artificial antenna
U
انتن کمکی
utilitu program
U
برنامه کمکی
user interface
U
میانجی کمکی
prony motor
U
موتور کمکی
auxiliary forces
U
قوای کمکی
back up frequency
U
فرکانس کمکی
auxiliary equipment
U
وسائل کمکی
auxiliary equipment
U
وسایل کمکی
auxiliary equipment
U
تجهیزات کمکی
auxiliary electrode
U
الکترود کمکی
auxiliary charger
U
شارژکننده کمکی
auxiliary base line
U
باز کمکی
artificial aids
U
وسایل کمکی
accommodator
U
کارگر کمکی
dummy antenna
U
انتن کمکی
split pole motor
U
موتور کمکی
slack variable
U
متغیر کمکی
auxiliary operatich
U
عمل کمکی
auxiliary operation
U
عمل کمکی
auxiliary memory
U
حافظه کمکی
auxiliary memory
U
حافظ کمکی
auxiliary rotor
U
رتور کمکی
auxiliary landing field
U
فرودگاه کمکی
auxiliary storage
U
انبار کمکی
auxiliary forces
U
نیروی کمکی
relieving arch
U
طاق کمکی
relieving tackle
U
تاکل کمکی
remedial measure
U
اندازه کمکی
reserve accumulator
U
انباره کمکی
auxiliary storage
U
انباره کمکی
downloading utility
U
برنامه کمکی استقرار
igniter pad
U
کیسه خرج کمکی
dozzle
U
مخزن کمکی تغذیه
astrocyteo
U
نوعی یاخته کمکی
afforce
U
نیروی کمکی فرستادن به
auxiliary power unit
U
واحد قدرت کمکی
commutating pole converter
U
تبدیل گر قطب کمکی
willed
U
فعل کمکی "خواهم "
auxiliary control surfaces
U
سطوح فرامین کمکی
backup utility
U
برنامه کمکی پشتیبان
auxiliary flight surfaces
U
سطوح پرواز کمکی
will
U
فعل کمکی "خواهم "
wills
U
فعل کمکی "خواهم "
accessory cells
یاخته های کمکی
aid
U
کمک وسایل کمکی
undelete utility
U
برنامه کمکی احیاء
table utility
U
برنامه کمکی جدولی
visual aids
U
ابزارهای کمکی دیداری
sabot
U
خرج موشکی کمکی
guiding
U
عضلات کمکی مجاور
interpole motor
U
موتور با قطب کمکی
aiding
U
کمک وسایل کمکی
kedge anchor
U
لنگر کمکی ناو
layshaft
U
محور دندانه کمکی
lee helm
U
سکان کمکی ناو
mace utilities
U
برنامه کمکی میس
pitman
U
عضو گروه کمکی
norton utilities
U
برنامههای کمکی نورتن
I can't help it.
<idiom>
U
من نمیتونم کمکی کنم.
aided
U
کمک وسایل کمکی
navigational grid
U
شبکه کمکی ناوبری
postprocessor
U
پس پردازنده
processor
U
پردازنده
I'm really not responsible for it.
<idiom>
U
من واقعا نمیتونم کمکی بکنم.
build-up
U
نیروی کمکی تقویت نیروها
outline utility
U
برنامه یا ویژگی کمکی اختصاری
I'm glad I could help.
U
خوشحالم که تونستم کمکی بکنم.
audiovisual aids
U
ابزارهای کمکی دیداری-شنیداری
build up
U
نیروی کمکی تقویت نیروها
document comparison utility
U
برنامه کمکی مقایسه مدارک
ingot feeder head
U
مخزن کمکی تغذیه شمش
build-ups
U
نیروی کمکی تقویت نیروها
file conversion utility
U
برنامه کمکی تبدیل فایل
file transfer utility
U
برنامه کمکی انتقال فایل
frapping lines
U
طناب تعادل کمکی ناو
communicating pole winding
U
سیم پیچی قطب کمکی
boot
U
پوشش کمکی روی سم اسب
vector processor
U
پردازنده برداری
coprocessor
U
کمک پردازنده
corprocessor
U
کمک پردازنده
mainframes
U
پردازنده مرکزی
data processor
U
پردازنده داده ها
attached processor
U
پردازنده الصاقی
processing unit
U
واحد پردازنده
microprocessor
U
ریز پردازنده
associative processor
U
پردازنده انجمنی
microprocessors
U
ریز پردازنده
mainframe
U
پردازنده مرکزی
preprocessor
U
پیش پردازنده
central processor
U
پردازنده مرکزی
parallel processor
U
پردازنده موازی
multiprocessor
U
چند پردازنده
communications processor
U
پردازنده مخابراتی
banderillero
U
عضو تیم کمکی گاوبازماموراستفاده از نیزه
file compression utility
U
برنامه کمکی فشرده کردن فایل
bowsight
U
وسیله کمکی هدفگیری وصل به کمان
screen saver utility
U
برنامه کمکی محافظ صفحه نمایش
My hands are tied.
<idiom>
U
نمی توانم
[کاری]
کمکی بکنم.
psw
U
کلمه وضعیت پردازنده
processor
U
پردازنده جانبی مخصوص
math coprocessor
U
کمک پردازنده ریاضی
i/o processor
U
پردازنده ورودی و خروجی
effective
U
خروجی میانگین پردازنده
numeric coprocessor
U
کمک پردازنده عددی
weitek coprocessor
U
کمک پردازنده ویتک
data communications processor
U
پردازنده ارتباطات داده ها
mips
U
اندازه سرعت پردازنده
pickup man
U
اسب سوار کمکی به گاوسواربرای پیاده شدن او
baby siphon
U
سیفون کمکی که در هوابند ابی بکار میرود
drum sorting
U
مرتب کردن با حافظه کمکی استوانهای مغناطیسی
commenting
U
نکات کمکی در برنامه برای راهنمایی کاربر
helps
U
کلید تابع F برای نمایش اطلاعات کمکی
comment
U
نکات کمکی در برنامه برای راهنمایی کاربر
commented
U
نکات کمکی در برنامه برای راهنمایی کاربر
helps
U
کلید مخصوص برای نمایش اطلاعات کمکی . 2-
helped
U
کلید تابع F برای نمایش اطلاعات کمکی
help
U
کلید تابع F برای نمایش اطلاعات کمکی
helped
U
کلید مخصوص برای نمایش اطلاعات کمکی . 2-
help
U
کلید مخصوص برای نمایش اطلاعات کمکی . 2-
air traffic control radar system
U
راداری کمکی در سیستم کنترلی ترافیک هوایی
numeric coprossor socket
[پریز کمک پردازنده عددی]
commoners
U
تواتع کمکی که توسط هر برنامهای قابل استفاده است
blitz
U
حمله کمکی به مدافع برای گرفتن گوی ازحریف
context sensitive help key
U
کلید فهور مطالب کمکی درمورد مسئله معین
common
U
تواتع کمکی که توسط هر برنامهای قابل استفاده است
commonest
U
تواتع کمکی که توسط هر برنامهای قابل استفاده است
blitzing
U
حمله کمکی به مدافع برای گرفتن گوی ازحریف
blitzed
U
حمله کمکی به مدافع برای گرفتن گوی ازحریف
heading select feature
U
عرشه کمکی برای انتخاب سمت حرکت هواپیما
blitzes
U
حمله کمکی به مدافع برای گرفتن گوی ازحریف
augmentation
U
افزایش نیروی جلوبرنده باوسایل کمکی از جمله پس سوز
interface
U
و به عنوان پردازنده واسط عمل میکند
interfaces
U
و به عنوان پردازنده واسط عمل میکند
interleaving
U
پردازندهای که با بخشهای پردازنده کار میکند
functioned
U
مشخصه مخصوصی در کامپیوتر یا پردازنده لغت
numbers
U
پردازنده خاص برای محاسبات سریع
number
U
پردازنده خاص برای محاسبات سریع
functions
U
مشخصه مخصوصی در کامپیوتر یا پردازنده لغت
function
U
مشخصه مخصوصی در کامپیوتر یا پردازنده لغت
stick bridge
U
پل دراز چوبی و فلزی کمکی برای رسیدن به گوی بیلیارد
compound helicopter
U
هلی کوپتری که مجهز به سیستم جلو برنده کمکی است
transaction trailing
U
ایجاد یک فایل کمکی برای پی گیری به روز دراوردن تمام فایلها
All of which doesn't really help us very much in our day-to-day lives.
U
تمامی این موارد به زندگی روزانه ما واقعا کمکی نمی کند.
pit board
U
تخته برای دادن اطلاعات لازم به راننده معین در گروه کمکی
masters
U
سیستمی که هر پردازنده آن اصلی و مخصوص یک کار است
attentions
U
سیگنال وقفه که نیاز به توجه پردازنده دارد
attentions
U
کلیدی در ترمینال که به پردازنده سیگنال وقفه می فرستد
PowerPC
U
پردازنده با کارایی بالای RISC سافت Motorola
multitasking
U
همزمان بدون کم کردن سرعت اجرای پردازنده
multi tasking
U
همزمان بدون کم کردن سرعت اجرای پردازنده
Recent search history
Forum search
more
|
برای این معنی از دیگران سوال بپرسید. (Ask Question)
✘ Close
Contact
|
Terms
|
Privacy
© 2009 Perdic.com