Perdic.com
English Persian Dictionary - Beta version
پرسش ترجمه خود را ارسال نمایید
|
Help
|
About
|
Home
|
Forum / پرسش و پاسخ
|
+
Contribute
|
Users
Login | Sign up
Enter keyword here!
⌨
Tips
|
Translate!
✘ Close
✘ Close
Total search result: 202 (11 milliseconds)
ارسال یک معنی جدید
Menu
English
Persian
Menu
repayment
U
پرداخت مجدد
repayments
U
پرداخت مجدد
معنی که میخواستی رو پیدا نکردی؟ برو تو این صفحه تا از دیگرون کمک بگیری.
Other Matches
charges
U
ایجاد مجدد بار در یک باتری که امکان شارژ مجدد دارد
charge
U
ایجاد مجدد بار در یک باتری که امکان شارژ مجدد دارد
re endorsement
U
پشت نویسی مجدد فهرنویسی مجدد
progress payment
U
پرداخت مبالغ قرارداد طبق پیشرفت کار پرداخت مرحلهای
matt
U
فلز یامس پرداخت نشده وناخالص تکمیل یا پرداخت مات وبی جلا
matte
U
فلز یامس پرداخت نشده وناخالص تکمیل یا پرداخت مات وبی جلا
regenerating
U
1-رسم مجدد تصویر روی صفحه نمایش تا قابل دیدن بماند. 2-دریافت سیگنال ها پردازش و رفع خطای آنها و پس ارسال مجدد آنها
regenerates
U
1-رسم مجدد تصویر روی صفحه نمایش تا قابل دیدن بماند. 2-دریافت سیگنال ها پردازش و رفع خطای آنها و پس ارسال مجدد آنها
regenerated
U
1-رسم مجدد تصویر روی صفحه نمایش تا قابل دیدن بماند. 2-دریافت سیگنال ها پردازش و رفع خطای آنها و پس ارسال مجدد آنها
regenerate
U
1-رسم مجدد تصویر روی صفحه نمایش تا قابل دیدن بماند. 2-دریافت سیگنال ها پردازش و رفع خطای آنها و پس ارسال مجدد آنها
interim financing
U
پرداخت اقساط به طور کوتاه مدت پرداخت بینابین
usance
U
مهلت پرداخت پرداخت مدت دار
sets of bill
U
نسخ ثانی و ثالث و ..... برات که در انها به اصل اشاره وذکر میشود که هریک تازمانی قابل پرداخت هستندکه دیگری پرداخت نشده باشد
stop order
U
دستور عدم پرداخت از طرف صادر کننده سند مالی به مرجع پرداخت کننده
droppage
U
کسری پرداخت کسر پرداخت
fates
U
پرداخت یا عدم پرداخت چک سرنوشت چک
fate
U
پرداخت یا عدم پرداخت چک سرنوشت چک
tax evasion
U
عدم پرداخت مالیات بصورت غیر قانونی فرار از پرداخت مالیات
due bill
U
در CL به این شکل تنظیم میشود : بدهی به اقای ..... مبلغ ..... است که عندالمطالبه پرداخت خواهد شد . تاریخ .... این سند بر خلاف برات و سفته به حواله کرد قابل پرداخت نیست
ransom
U
وجهی که جهت ازادکردن اسیر یا خریداری مدت زندان قابل خرید پرداخت شودوجهی که جهت احتراز ازتنبیهات جزایی از طرف مجرم و به جای تقبل ان تنبیهات پرداخت شود
ransoms
U
وجهی که جهت ازادکردن اسیر یا خریداری مدت زندان قابل خرید پرداخت شودوجهی که جهت احتراز ازتنبیهات جزایی از طرف مجرم و به جای تقبل ان تنبیهات پرداخت شود
carnet
U
اسنادی که در حمل بین المللی بکار برده میشود وموقع عبور محموله توسط کامیون از مرزهای متعددمحموله را از پرداخت حقوق گمرکی بین راه معاف می داردومحموله درمقصد باز وحقوق گمرکی مربوطه پرداخت می گردد
claim for indemnification
U
ادعای تضمین خسارت مطالبه پرداخت خسارت مطالبه پرداخت غرامت
ability to pay principle of taxation
U
اصل توانائی پرداخت مالیات برپایه این اصل مالیات بایدمتناسب با توانائی پرداخت مالیات دهنده وضع شود
subscribe
U
تعهد یا تعهد پرداخت کردن در پرداخت مبلغی شرکت کردن موافقت کردن با
subscribed
U
تعهد یا تعهد پرداخت کردن در پرداخت مبلغی شرکت کردن موافقت کردن با
subscribes
U
تعهد یا تعهد پرداخت کردن در پرداخت مبلغی شرکت کردن موافقت کردن با
subscribing
U
تعهد یا تعهد پرداخت کردن در پرداخت مبلغی شرکت کردن موافقت کردن با
renewed
U
مجدد
furthers
U
مجدد
second
U
مجدد
seconded
U
مجدد
seconds
U
مجدد
reflorescence
U
مجدد
seconding
U
مجدد
further
U
مجدد
further on
U
مجدد
furthermore
U
مجدد
furthered
U
مجدد
furthering
U
مجدد
dividend warrant
U
چک پرداخت سود سهام اجازه پرداخت سود سهام
redraws
U
رسم مجدد
redrew
U
رسم مجدد
reconveyance
U
اعاده مجدد
repaint
U
رسم مجدد
reconviction
U
محکومیت مجدد
recoupment
U
کسب مجدد
crossecheck
U
مقابله مجدد
reloaded
U
پر کردن مجدد
reloading
U
بارکردن مجدد
after shrinkage
U
انقباض مجدد
reloading
U
پر کردن مجدد
re claim
U
تقاضای مجدد
reload
U
پر کردن مجدد
reloaded
U
بارکردن مجدد
reload
U
بارکردن مجدد
reeducation
U
تربیت مجدد
redrawn
U
رسم مجدد
redrawing
U
رسم مجدد
regenerated
U
تولید مجدد
reapparition
U
فهور مجدد
regenerate
U
تولید مجدد
recaption
U
توقیف مجدد
rearrangements
U
ترتیب مجدد
rearrangement
U
ترتیب مجدد
recompile
U
کامپایل مجدد
regenerates
U
تولید مجدد
reallocation
U
تخصیص مجدد
redraw
U
رسم مجدد
rehearsals
U
تکرار مجدد
re establishment
U
تاسیس مجدد
reconversion
U
گرایش مجدد
reorganizes
U
تشکیلات مجدد
reactivation
U
فعالیت مجدد
rehearsal
U
تکرار مجدد
regenerating
U
تولید مجدد
resurgence
U
طغیان مجدد
reloads
U
پر کردن مجدد
reexport
U
صادرات مجدد
re-examination
U
بازپرسی مجدد
re attachment
U
توقیف مجدد
re examination
U
بازپرسی مجدد
remarriages
U
ازدواج مجدد
reorganizing
U
سازماندهی مجدد
reorganizing
U
تشکیلات مجدد
rededication
U
تقدیم مجدد
rededication
U
اهدا مجدد
redirection
U
راهنمایی مجدد
restoration
U
استقرار مجدد
reebtry
U
ورود مجدد
reentrance
U
دخول مجدد
reenlistment
U
سربازگیری مجدد
reebtry
U
تملک مجدد
reebtry
U
دخول مجدد
reformat
U
فرمت مجدد
regelation
U
انجماد مجدد
regeneracy
U
تولید مجدد
retaken
U
گرفتن مجدد
remarriage
U
ازدواج مجدد
reorganizes
U
سازماندهی مجدد
revaluation
U
ارزیابی مجدد
revaluation
U
بهاگذاری مجدد
retrials
U
محاکمه مجدد
retrials
U
ازمایش مجدد
retrial
U
محاکمه مجدد
retrial
U
ازمایش مجدد
readjustments
U
سازگاری مجدد
readjustment
U
سازگاری مجدد
reorganised
U
تشکیلات مجدد
reorganised
U
سازماندهی مجدد
reorganises
U
تشکیلات مجدد
recrystallization
U
تبلور مجدد
reorganized
U
سازماندهی مجدد
reorganized
U
تشکیلات مجدد
reorganize
U
سازماندهی مجدد
reorganize
U
تشکیلات مجدد
reorganising
U
سازماندهی مجدد
reorganising
U
تشکیلات مجدد
reorganises
U
سازماندهی مجدد
reloads
U
بارکردن مجدد
reshipment
U
حمل مجدد
retread process
U
تعمیر مجدد
revisited
U
ملاقات مجدد
revisiting
U
ملاقات مجدد
revisits
U
ملاقات مجدد
comeback
U
دستیابی مجدد
comebacks
U
دستیابی مجدد
reissue
U
چاپ مجدد
reissued
U
چاپ مجدد
re-ran
U
نمایش مجدد
retransmission
U
ارسال مجدد
retransmission
U
مخابره مجدد
recreations
U
خلق مجدد
resorption
U
مکیدن مجدد
recreation
U
خلق مجدد
restart
U
شروع مجدد
resupply
U
اماد مجدد
resurvey
U
بررسی مجدد
reconditioning
U
تعمیر مجدد
revisit
U
ملاقات مجدد
re-run
U
نمایش مجدد
re-running
U
نمایش مجدد
replenished
U
پرکردن مجدد
replenish
U
تدارک مجدد
replenish
U
پرکردن مجدد
subdivisions
U
تقسیم مجدد
subdivision
U
تقسیم مجدد
remands
U
بازداشت مجدد
remanding
U
بازداشت مجدد
remanded
U
بازداشت مجدد
remand
U
بازداشت مجدد
replenished
U
تدارک مجدد
replenishes
U
پرکردن مجدد
re-runs
U
نمایش مجدد
reissues
U
چاپ مجدد
retake
U
گرفتن مجدد
retakes
U
گرفتن مجدد
retaking
U
گرفتن مجدد
reissuing
U
چاپ مجدد
replenishing
U
تدارک مجدد
replenishing
U
پرکردن مجدد
replenishes
U
تدارک مجدد
re-election
U
انتخاب مجدد
renascence
U
زندگی مجدد
redistribution
U
توزیع مجدد
reproduction
U
تولید مجدد
reporduce
U
تولید مجدد
restatement
U
بیان مجدد
rallied
U
اجتماع مجدد
rallies
U
اجتماع مجدد
rally
U
اجتماع مجدد
reorganization
U
سازماندهی مجدد
restatements
U
بیان مجدد
reorganization
U
تشکیلات مجدد
recurrence
U
رویدادن مجدد
recurrences
U
رویدادن مجدد
remotion
U
حرکت مجدد
reinforcement
U
وضع مجدد
re election
U
انتخاب مجدد
reoccur
U
فهور مجدد
renegotiation
U
مذاکره مجدد
reproductions
U
تولید مجدد
recounts
U
شمارش مجدد
resale
U
فروس مجدد
reassurance
U
اطمینان مجدد
rerun
U
اجرای مجدد
reassurances
U
اطمینان مجدد
reinfection
U
عفونت مجدد
reinsurance
U
بیمه مجدد
recounting
U
شمارش مجدد
republication
U
انتشار مجدد
reinterpretation
U
تفسیر مجدد
reintegration
U
استقرار مجدد
resale
U
حراج مجدد
reversion
U
ترجمه مجدد
recount
U
شمارش مجدد
recounted
U
شمارش مجدد
reboot
U
راه اندازی مجدد
redo
U
شروع مجدد از ابتدا
redoes
U
شروع مجدد از ابتدا
Recent search history
Forum search
more
|
برای این معنی از دیگران سوال بپرسید. (Ask Question)
✘ Close
Contact
|
Terms
|
Privacy
© 2009 Perdic.com