Perdic.com
English Persian Dictionary - Beta version
پرسش ترجمه خود را ارسال نمایید
|
Help
|
About
|
Home
|
Forum / پرسش و پاسخ
|
+
Contribute
|
Users
Login | Sign up
Enter keyword here!
⌨
Tips
|
Translate!
✘ Close
✘ Close
Total search result: 205 (11 milliseconds)
ارسال یک معنی جدید
Menu
English
Persian
Menu
payment by instalments
U
پرداخت به اقساط
معنی که میخواستی رو پیدا نکردی؟ برو تو این صفحه تا از دیگرون کمک بگیری.
Search result with all words
hire purchase
U
کرایه چیزی به این ترتیب که کرایه کننده با پرداخت یک عده اقساط مالک ان شی بشود
amortization
U
پرداخت بدهی به اقساط مساوی
interim financing
U
پرداخت اقساط به طور کوتاه مدت پرداخت بینابین
paying off
[clearing off]
[repayment]
U
بازپرداخت
[پرداخت کامل اقساط]
Other Matches
in parts
U
به اقساط
on the installment plan
[American English]
U
به اقساط
by instalment
U
به اقساط
pay by instalments
U
اقساط پرداختی
recoupment
U
اقساط هزینه
yearly instalmernts
U
اقساط سالیانه
instalment of rent
U
اقساط مال الاجاره
class e allotment
U
کسورات اقساط ماهیانه
progress payment
U
پرداخت مبالغ قرارداد طبق پیشرفت کار پرداخت مرحلهای
matte
U
فلز یامس پرداخت نشده وناخالص تکمیل یا پرداخت مات وبی جلا
matt
U
فلز یامس پرداخت نشده وناخالص تکمیل یا پرداخت مات وبی جلا
usance
U
مهلت پرداخت پرداخت مدت دار
sets of bill
U
نسخ ثانی و ثالث و ..... برات که در انها به اصل اشاره وذکر میشود که هریک تازمانی قابل پرداخت هستندکه دیگری پرداخت نشده باشد
stop order
U
دستور عدم پرداخت از طرف صادر کننده سند مالی به مرجع پرداخت کننده
fates
U
پرداخت یا عدم پرداخت چک سرنوشت چک
fate
U
پرداخت یا عدم پرداخت چک سرنوشت چک
droppage
U
کسری پرداخت کسر پرداخت
tax evasion
U
عدم پرداخت مالیات بصورت غیر قانونی فرار از پرداخت مالیات
ransom
U
وجهی که جهت ازادکردن اسیر یا خریداری مدت زندان قابل خرید پرداخت شودوجهی که جهت احتراز ازتنبیهات جزایی از طرف مجرم و به جای تقبل ان تنبیهات پرداخت شود
due bill
U
در CL به این شکل تنظیم میشود : بدهی به اقای ..... مبلغ ..... است که عندالمطالبه پرداخت خواهد شد . تاریخ .... این سند بر خلاف برات و سفته به حواله کرد قابل پرداخت نیست
ransoms
U
وجهی که جهت ازادکردن اسیر یا خریداری مدت زندان قابل خرید پرداخت شودوجهی که جهت احتراز ازتنبیهات جزایی از طرف مجرم و به جای تقبل ان تنبیهات پرداخت شود
carnet
U
اسنادی که در حمل بین المللی بکار برده میشود وموقع عبور محموله توسط کامیون از مرزهای متعددمحموله را از پرداخت حقوق گمرکی بین راه معاف می داردومحموله درمقصد باز وحقوق گمرکی مربوطه پرداخت می گردد
claim for indemnification
U
ادعای تضمین خسارت مطالبه پرداخت خسارت مطالبه پرداخت غرامت
ability to pay principle of taxation
U
اصل توانائی پرداخت مالیات برپایه این اصل مالیات بایدمتناسب با توانائی پرداخت مالیات دهنده وضع شود
subscribe
U
تعهد یا تعهد پرداخت کردن در پرداخت مبلغی شرکت کردن موافقت کردن با
subscribing
U
تعهد یا تعهد پرداخت کردن در پرداخت مبلغی شرکت کردن موافقت کردن با
subscribes
U
تعهد یا تعهد پرداخت کردن در پرداخت مبلغی شرکت کردن موافقت کردن با
subscribed
U
تعهد یا تعهد پرداخت کردن در پرداخت مبلغی شرکت کردن موافقت کردن با
dividend warrant
U
چک پرداخت سود سهام اجازه پرداخت سود سهام
pay
U
پرداخت
polishes
U
پرداخت
trim
U
پرداخت
discharges
U
پرداخت
glazes
U
پرداخت
discharge
U
پرداخت
paying
U
پرداخت
refunding
U
پس پرداخت
refunded
U
پس پرداخت
refund
U
پس پرداخت
discharging
U
پرداخت
disbursement
U
پرداخت
expenditure
U
پرداخت
finishes
U
پرداخت
pt
U
پرداخت
finish
U
پرداخت
glaze
U
پرداخت
remitment
U
پرداخت
refunds
U
پس پرداخت
payment
U
پرداخت
pays
U
پرداخت
settlement
U
پرداخت
settlements
U
پرداخت
payments
U
پرداخت
polish
U
پرداخت
glosser
U
پرداخت گر
lustreer
U
پرداخت
burnisher
U
پرداخت گر
outlay
U
پرداخت
refinishing
U
پرداخت
renderings
U
پرداخت
rendering
U
پرداخت
bleaching
U
پرداخت
defrayal
U
پرداخت
making good
U
پرداخت
furbisher
U
پرداخت گر
finishing touches
U
پرداخت
finishing
U
پرداخت
lustre
U
صیقل پرداخت
renditions
U
پرداخت تحویل
rendition
U
پرداخت تحویل
deferred payment
U
پرداخت معوق
prest
U
پیش پرداخت
prepayment
U
پیش پرداخت
earnest money
U
پیش پرداخت
outstanding
U
پرداخت نشده
remittances
U
پرداخت تادیه
finisher
U
پرداخت کننده
final payment
U
پرداخت نهایی
pre paid
U
پیش پرداخت
pre payment
U
پیش پرداخت
burnishing
U
پرداخت کاری
outstandingly
U
پرداخت نشده
deferred payment
U
پرداخت اتی
diamond polishing
U
پرداخت الماسی
finishes
U
پرداخت کار
remittable
U
قابل پرداخت
dishonour
U
خودداری از پرداخت
dishonouring
U
خودداری از پرداخت
remittal
U
گذشت پرداخت
dishonoured
U
خودداری از پرداخت
remitter
U
پرداخت کننده
settlement terms
U
شرایط پرداخت
dishonors
U
خودداری از پرداخت
smoothing plane
U
رنده پرداخت
dishonoring
U
خودداری از پرداخت
spot cash
U
پرداخت نقدی
reimbursable
U
قابل پرداخت
dishonours
U
خودداری از پرداخت
finish
U
پرداخت کار
progress payments
U
پرداخت تدریجی
prompt payment
U
پرداخت فوری
scours
U
پرداخت کردن
scoured
U
پرداخت کردن
scour
U
پرداخت کردن
tumbles
U
پرداخت کردن
tumbled
U
پرداخت کردن
tumble
U
پرداخت کردن
punctual payment
U
پرداخت در سر وعده
remittance
U
پرداخت تادیه
advance payment
U
پیش پرداخت
back freigt
U
پرداخت کرایه
payee
U
پرداخت شونده
bilk
U
گذاشتن از پرداخت
part payment
U
پرداخت اقساطی
overpayment
U
پرداخت اضافی
on account payment
U
پیش پرداخت
by payment
U
از طریق پرداخت
non payment
U
عدم پرداخت
monthly payment
U
پرداخت ماهانه
demand for payment
U
تقاضای پرداخت
money back
U
تضمین پرداخت
payees
U
پرداخت شونده
payable on demand
U
پرداخت عندالمطالبه
advice note
U
دستورپیش پرداخت
payer
U
پرداخت کننده
payable at sight
U
پرداخت دیداری
annual payment
U
پرداخت سالیانه
pay off
U
پرداخت کردن
average payment
U
پرداخت متوسط
payment in advance
U
پیش پرداخت
paid
U
پرداخت شده
period of grace
U
مهلت پرداخت
planish
U
پرداخت کردن
planishing tool
U
ابزار پرداخت
lump sum payment
U
پرداخت یکجا
lump sum payment
U
پرداخت نقدی
interim financing
U
پرداخت موقت
payment by installments
U
پرداخت قسطی
installment payment
U
پرداخت قسطی
d. note
U
درخواست پرداخت
indemnification
U
پرداخت غرامت
date of maturity
U
موعد پرداخت
subscription
U
تعهد پرداخت
subscriptions
U
تعهد پرداخت
casual payment
U
پیش پرداخت
payment in due cource
U
پرداخت به موقع
payment in full
U
پرداخت تمام
unpaid
U
پرداخت نشده
payment in full
U
پرداخت کامل
payment in kind
U
پرداخت غیرنقدی
imprest
U
پیش پرداخت
payment in kind
U
پرداخت جنسی
payment stopped
U
توقف پرداخت
payment terms
U
شرایط پرداخت
payor
U
پرداخت کننده
date of payment
U
موعد پرداخت
settlement
U
تصفیه پرداخت
cash dispensers
U
پرداخت مینماید
cash dispenser
U
پرداخت مینماید
liquidation
U
پرداخت بدهی
repayment
U
پرداخت مجدد
non-payment
U
عدم پرداخت
satin
U
جلا پرداخت
payable
U
قابل پرداخت
paymasters
U
مامور پرداخت
polish
U
پرداخت کردن
polishes
U
پرداخت کردن
settlement
U
تسویه پرداخت
repayments
U
پرداخت مجدد
pays
U
پرداخت کردن
pays
U
وابسته به پرداخت
paying
U
پرداخت کردن
paying
U
وابسته به پرداخت
pay
U
پرداخت کردن
pay
U
وابسته به پرداخت
deposit
U
پیش پرداخت
shear
U
پرداخت فرش
payroll
U
سیاهه پرداخت
a bradent
U
وسیله پرداخت
paymaster
U
مامور پرداخت
money orders
U
دستور پرداخت
finishing
U
پرداخت کاری
advance
U
پیش پرداخت
money order
U
دستور پرداخت
down payments
U
پیش پرداخت
down payment
U
پیش پرداخت
advancing
U
پیش پرداخت
advances
U
پیش پرداخت
advance
پیش پرداخت
deposits
U
پیش پرداخت
never-never
U
پرداخت قسطی
disbursing
U
پرداخت خرج
disbursing
U
پرداخت کردن
burnish
U
پرداخت کردن
burnishes
U
پرداخت کردن
installments
U
پرداخت قسطی
furbishing
U
پرداخت کردن
disburses
U
پرداخت کردن
disburses
U
پرداخت خرج
disburse
U
پرداخت خرج
Recent search history
Forum search
more
|
برای این معنی از دیگران سوال بپرسید. (Ask Question)
✘ Close
Contact
|
Terms
|
Privacy
© 2009 Perdic.com