English Persian Dictionary - Beta version
 
پرسش ترجمه خود را ارسال نمایید
| Help | About |
 
Home | Forum / پرسش و پاسخ | + Contribute | Users
Login | Sign up  
     

Enter keyword here!
  Tips | Translate!
✘ Close
✘ Close
Total search result: 201 (10 milliseconds)
ارسال یک معنی جدید
Menu
English Persian Menu
liquidated damages U پرداختن جریمه جهت فسخ قرارداد
معنی که میخواستی رو پیدا نکردی؟ برو تو این صفحه تا از دیگرون کمک بگیری.
Other Matches
finable U جریمه دار محکوم بدادن جریمه سزاوارجریمه
negotiated contract U قرارداد بدون استعلام بها قرارداد پیش تنظیم
escalation U مادهای در قرارداد که براساس ان قیمتهای قرارداد تعدیل میگردد
parol contract U قرارداد کتبی امضا نشده قرارداد شفاهی
contra preferentum rule U درصورت گنگ بودن متن قرارداد بنحوی تعبیر میگرددکه حداقل منافع نویسنده قرارداد را دربر داشته باشد
rapallo treaty U قرارداد یا معاهده راپالو قرارداد دوستی منعقده بین دولتین المان و شوروی به سال 2291 در محل راپالوواقع در ایتالیا
phantom order U قرارداد تولید وسایل نظامی درزمان جنگ قرارداد تبدیل کارخانههای شخصی به کارخانجات نظامی
cost contract U قرارداد مربوط به پرداخت هزینه ها قرارداد هزینه
practises U پرداختن
take to U پرداختن
shell out U پرداختن
practise U پرداختن
to brush up U پرداختن
pay U پرداختن
fork out <idiom> U پرداختن
paying U پرداختن
aby U پرداختن
abye U پرداختن
pays U پرداختن
kick over <idiom> U پرداختن
to fork over U پرداختن
pony up <idiom> U پرداختن
foot the bill <idiom> U پرداختن
disbursing U پرداختن
defrays U پرداختن
disbursed U پرداختن
defraying U پرداختن
defrayed U پرداختن
defray U پرداختن
cough up U پرداختن
imburse U پرداختن
disburses U پرداختن
practice U پرداختن
practising U پرداختن
practicing U پرداختن
meets U پرداختن
meet U پرداختن
disburse U پرداختن
recompensing U غرامت پرداختن
to make a part [ial] payment U یک قسط را پرداختن
recompensed U غرامت پرداختن
foot U پرداختن مخارج
recompenses U غرامت پرداختن
To get on with a job. U بکاری پرداختن
puts U بفعالیت پرداختن
put U بفعالیت پرداختن
pay at tenor U در سررسید پرداختن
activate U بفعالیت پرداختن
activating U به فعالیت پرداختن
activates U به فعالیت پرداختن
activated U به فعالیت پرداختن
activate U به فعالیت پرداختن
indemnify U غرامت پرداختن
get down to work U بکار پرداختن
nailed U به موقع پرداختن
putting U بفعالیت پرداختن
pipe up U به سخن پرداختن
nail U به موقع پرداختن
prepay U قبلا پرداختن
To pay money. To make a payment. U پول پرداختن
turn to U بکار پرداختن
recompense U غرامت پرداختن
to pay in a U پیشکشی پرداختن
indemnity U غرامت پرداختن
indemnities U غرامت پرداختن
to pay on account [American English] U یک قسط را پرداختن
nails U به موقع پرداختن
acquit U پرداختن و تصفیه کردن
loosest U سبکبار کردن پرداختن
proceed U اقدام کردن پرداختن به
proceeded U اقدام کردن پرداختن به
acquits U پرداختن و تصفیه کردن
acquitting U پرداختن و تصفیه کردن
layaway plan <idiom> U قرض راکم کم پرداختن
to pay up U تمام و کمال پرداختن
loose U سبکبار کردن پرداختن
looser U سبکبار کردن پرداختن
to pay off U تمام و کمال پرداختن
poney U پرداختن خلاصه اخبار
pay up U تمام وکمال پرداختن
pony U پرداختن خلاصه اخبار
ponies U پرداختن خلاصه اخبار
to pore [over; on] U به مطالعه دقیق پرداختن
pay off something U چیزی را قسطی پرداختن
pore U بمطالعه دقیق پرداختن
pores U بمطالعه دقیق پرداختن
forfeiting U جریمه
forfeited U جریمه
forfeit U جریمه
forfeits U جریمه
forfeiture U جریمه
amercement U جریمه
sconce U جریمه
response cost U جریمه
mulct U جریمه
penalties U جریمه
penalty U جریمه
fined U جریمه
finest U جریمه
fine U جریمه
insolvent U فاقد توانایی پرداختن دیون
pick up the tab <idiom> U صورت حساب کسی را پرداختن
to pay off a debt [mortgage] U بدهی [رهنی] را قسطی پرداختن
penalising U جریمه کردن
penalizing U جریمه کردن
penalises U جریمه کردن
pecuniary U جریمه دار
penalizes U جریمه کردن
finest U جریمه کردن
penalize U جریمه کردن
fined U جریمه کردن
penalised U جریمه کردن
forfeiting U جریمه دادن
forfeited U جریمه کردن
mulct U جریمه دادن
forfeited U جریمه دادن
liable to fine U مشمول جریمه
forfeit U جریمه دادن
demurrage U جریمه تاخیر
finable U جریمه بردار
forfeitable U مستوجب جریمه
penalized U جریمه کردن
forfeiting U جریمه کردن
amerceable U قابل جریمه
fine U جریمه کردن
forfeit U جریمه کردن
backwardation U جریمه دیرکرد
they mulcted him U او را جریمه کردند
forfoitable U جریمه بردار
penalty U تاوان جریمه
forfeits U جریمه کردن
penalties U تاوان جریمه
sconce U جریمه کردن
surtax U جریمه مالیاتی
forfeits U جریمه دادن
treat someone <idiom> U پول کسی را پرداختن ،دعوت کردن
to get down to business U به کار اصلی پرداختن [اصطلاح روزمره]
activates U فعال کردن بفعالیت پرداختن بکارانداختن
activating U فعال کردن بفعالیت پرداختن بکارانداختن
activated U فعال کردن بفعالیت پرداختن بکارانداختن
to compound U قسطی پرداختن [کمتراز بهای اصلی]
assessed U جریمه کردن ارزیابی
surcharges U بعنوان جریمه گرفتن
misconduct penalty U جریمه 01 دقیقه اخراج
assessing U جریمه کردن ارزیابی
assess U جریمه کردن ارزیابی
mulct U عیب جریمه کردن
part [ial] payment of a fine U پرداخت قسمتی از جریمه
penalty clause U ماده یا بند جریمه
surcharge U بعنوان جریمه گرفتن
penalty clauses U ماده یا بند جریمه
assesses U جریمه کردن ارزیابی
scot ant lot U جریمه یامالیات دسته جمعی
sanctions U مجوز جریمه ضمانت اجرا
surcharges U مبلغ جریمه نرخ اضافی
forfeiting U بطور جریمه یاتاوان گرفتن
finest U جریمه گرفتن از صاف کردن
sanctioned U مجوز جریمه ضمانت اجرا
sanction U مجوز جریمه ضمانت اجرا
fined U جریمه گرفتن از صاف کردن
forfeits U بطور جریمه یاتاوان گرفتن
forfeit U بطور جریمه یاتاوان گرفتن
fine U جریمه گرفتن از صاف کردن
forfeited U بطور جریمه یاتاوان گرفتن
sanctioning U مجوز جریمه ضمانت اجرا
surcharge U مبلغ جریمه نرخ اضافی
to forfeit something U چیزی را بعنوان جریمه از دست دادن
to lose something U چیزی را بعنوان جریمه از دست دادن
to get off lightly U بدون جریمه سنگین رها یافتن
to get off easy U بدون جریمه سنگین رها یافتن
to get off cheaply U بدون جریمه سنگین رها یافتن
to lose something U مال کسی را بعنوان جریمه ضبط کردن
I went scot - free . U خیلی مفت دررفتم ( بدون جریمه یا تنبیه)
to forfeit something U مال کسی را بعنوان جریمه ضبط کردن
court of record U در CL فقط اینگونه محاکم حق صدور حکم جریمه و زندان را دارند
deed U قرارداد
contract U قرارداد
mise U قرارداد
convenant U قرارداد
deed of covenant U قرارداد
defoult U قرارداد
defaulted U قرارداد
defaults U قرارداد
protocol U قرارداد
protocols U قرارداد
default U قرارداد
treaties U قرارداد
defaulting U قرارداد
agreements U قرارداد
agreement U قرارداد
conventions U قرارداد
convention U قرارداد
act U قرارداد
acted U قرارداد
pact U قرارداد
pacts U قرارداد
treaty U قرارداد
deeds U قرارداد
contract U :قرارداد
special agreement U قرارداد ویژه
Recent search history Forum search
Search history is off. Activate
more | برای این معنی از دیگران سوال بپرسید. (Ask Question)
  Contact• | TermsPrivacy  © 2009 Perdic.com