Perdic.com
English Persian Dictionary - Beta version
پرسش ترجمه خود را ارسال نمایید
|
Help
|
About
|
Home
|
Forum / پرسش و پاسخ
|
+
Contribute
|
Users
Login | Sign up
Enter keyword here!
⌨
Tips
|
Translate!
✘ Close
✘ Close
Total search result: 201 (11 milliseconds)
ارسال یک معنی جدید
Menu
English
Persian
Menu
it is a in terms
U
پرازاصطلاحات است اصطلاعات فراوان دارد
معنی که میخواستی رو پیدا نکردی؟ برو تو این صفحه تا از دیگرون کمک بگیری.
Other Matches
he is f. of money
U
پول فراوان دارد
Perspex
U
خانوادهای از پلاستیکها که بعنوان شیشه یا پلاستیکهای شفاف و نوگذران در هواپیماکاربرد فراوان دارد
phenolic epoxy
U
خانوادهای از رزینها وچسبها که در مشتقات فنل کاربرد فراوان دارند و درهمه انها پلهای اکسیژن رابط رادیکالهای هیدروکربنی وجود دارد
easy money
U
پول فراوان ترکیب نرخ پایین بهره وموجودی فراوان اعتبار
scalar
U
متغیری که یک مقدارمجزا منتسب به خود دارد. یک مقدارمجزا پایه دارد. بردار دویا چند مقدارجهت دار دارد
plentiful
U
فراوان
prolific
U
فراوان
copious
U
فراوان
richly
U
فراوان
affluent
U
فراوان
oodles
U
فراوان
plentifully
U
فراوان
plenty
U
فراوان
redundantly
U
فراوان
redun dantly
U
فراوان
abundant
U
فراوان
an abundance of
U
فراوان
all out
U
فراوان
foison
U
فراوان
galore
U
فراوان
profuse
U
فراوان
in abundance
U
فراوان
exuberant
U
فراوان
excessive
U
فراوان
unsparing
U
فراوان
fulsome
U
فراوان
superabundant
U
فراوان
feracious
U
فراوان
oodlins
U
فراوان
in galore
U
فراوان
exuberantly
U
فراوان
rampant vegetation
U
گیاهان فراوان
very
U
چندان فراوان
abundantly
U
بطور فراوان
abounds
U
فراوان بودن
amply
U
بطور فراوان
infests
U
فراوان بودن در
abounding
U
فراوان بودن
infest
U
فراوان بودن در
infested
U
فراوان بودن در
abound
فراوان بودن
infesting
U
فراوان بودن در
teem
U
فراوان بودن
teemed
U
فراوان بودن
teeming
U
فراوان بودن
teems
U
فراوان بودن
superrabundant
U
زیاد فراوان
abounded
U
فراوان بودن
lots
U
بسیار فراوان
luxuriant vegetation
U
گیاهان فراوان
abundant element
U
عنصر فراوان
rife
U
فراوان عادی
foison
U
محصول فراوان
cretaceous
U
دارای گچ فراوان
overflowing
U
فراوان ریزش
bounteous
U
باسخاوت فراوان
abound in
U
فراوان داشتن
it smells of the lamp
U
با زحمت فراوان
ample
U
فراوان مفصل
abound with
U
فراوان داشتن
rampant
U
فراوان حکمفرما
feisty
U
فراوان چابک
f. money
U
پول فراوان
post haste
U
با شتاب فراوان
plenty of rain
U
باران فراوان
exuberate
U
فراوان بودن
in deepest sympathy
U
با دلسوزی بسیار فراوان
pervaded
U
فراوان یا شایع بودن
to have plenty of time
U
وقت فراوان داشتن
copiously
U
فراوان زیاد مفصلا
post haste
U
بسرعت شتاب فراوان
pervade
U
فراوان یا شایع بودن
superabound
U
زیاد فراوان بودن
pervades
U
فراوان یا شایع بودن
pervading
U
فراوان یا شایع بودن
here is bread in plenty
U
نان فراوان داریم
knock oneself out
<idiom>
U
باعث تلاش فراوان
luxuriance
U
شکوه وجلال فراوان
grow rife
U
فراوان یا متداول شدن
a copious choice of food and drink
U
غذا و نوشیدنی فراوان
shock head
U
دارای موی فراوان
. The car is gathering momentum.
U
اتوموبیل دارد دور بر می دارد
with much pains
U
با رنج فراوان با زحمات بسیار
luxuriated
U
فراوان شدن وفور یافتن
slather
U
مقدار فراوان بیش ازاندازه
luxuriate
U
فراوان شدن وفور یافتن
luxuriates
U
فراوان شدن وفور یافتن
labor rich country
U
کشور با نیروی کار فراوان
luxuriating
U
فراوان شدن وفور یافتن
overabound
U
بیش از اندازه فراوان بودن
overlabour
U
با رنج فراوان انجام دادن
overrefinement
U
تهذیب بسیار اراستگی فراوان
shock headed
U
انبوه گیسو دارای موی فراوان
Ferdowsi is held in the greatest respect.
U
فردوسی مورد احترام فراوان است
Joyedevivre
U
لذت فراوان زندگی
[ریشه فرانسوی]
wisha
U
برای بیان تعجب فراوان بکار میرود
it is of a wide distribution
U
در خیلی جاها پیدا میشود بسیار فراوان است
Vistory was dearly bought .
U
پیروزی بقیمت گرانی بدست آمد ( تلفات جانی فراوان )
Mahogany was once abundant
[prolific]
in the tropical forests.
U
یک موقعی چوب ماهون در جنگل های استوایی فراوان بود.
Walls have ears
<idiom>
U
دیوار موش دارد و موش گوش دارد
[اصطلاح]
jam session
U
اجرای اهنگهای طرب انگیز بوسیله ارکسترهای بزرگ و نوازندگان فراوان
labor theory of value
U
براساس این نظریه قیمتهای نسبی کالاها به مقادیر نسبی کارکه در تولید ان کالاهابکاررفته بستگی دارد بخش عمدهای از اقتصاد مارکس برپایه نظریه ارزش کارقرار دارد
open
U
تابعی که میتواند در تابع یا برنامه بزرگ بدون دستور فراوان درج شود
opened
U
تابعی که میتواند در تابع یا برنامه بزرگ بدون دستور فراوان درج شود
opens
U
تابعی که میتواند در تابع یا برنامه بزرگ بدون دستور فراوان درج شود
zero insertion force socket
[قطعه ای که ترمینال های اتصال متحرک دارد و امکان درج قطعه بدون اعمال نیرو دارد سپس اهرم کوچکی می چرخد تا با لبه های قطعه برخورد کند]
enclave economices
U
اقتصادهائی که عمدتا درکشورهای در حال توسعه وجود دارد در این اقتصادهاتعداد کمی مناطق پیشرفته ازنظر اقتصادی وجود دارد وبقیه مناطق که وسیعترند ازرشد و پیشرفت بسیار کمی برخوردار میباشند
walls here ears
U
دیوار موش دارد موش گوش دارد
heavy fighting is in progress
U
دارد
are there any remarks?
U
دارد
there is a time for everything
U
دارد
he is ill with fever
U
تب دارد
he has worms
U
دارد
has
U
دارد
he has a rage for money
U
دارد
chains
U
دارد.
chain
U
دارد.
hast
U
او دارد
there is a rumour that
U
شهرت دارد که
leek d;
[,vjvi ;i fv'ihd \ik ,
U
بزرگ دارد
viruses
U
وجود دارد
There is a knack in it .
U
یک فنی دارد
it is usual with him
U
عادت دارد
it is sufficiently stamped
U
کسرتمبر دارد
walls have ears
U
گوش دارد
the probability is
U
احتمال دارد
figure on
<idiom>
U
بستگی دارد به
what hurt is there in that
U
چه زیانی دارد
multungulate
U
که بیش از دو سم دارد
it depends
[on]
U
بستگی دارد
[به]
he is 0 years old
U
او ده سال دارد
He has a day off.
U
او مرخصی دارد.
the reason is manifold
U
چنددلیل دارد
the reason is two fold
U
دودلیل دارد
our library is well stocked
U
خوبی دارد
not a patch on
U
چه دخلی دارد
There is something wrong with the ...
... عیب دارد.
what matter?
U
چه اهمیت دارد
what the odds
U
چه اهمیت دارد
Windows GDI
U
بیتی دارد
I owe him a dept of gratitude.
U
حق بگردنم دارد
god is
U
خداوجود دارد
he is fifty
U
تمام دارد
he has a maggot in his head
U
وسواس دارد
But one leg to the fowl.
<proverb>
U
مرغ یک پا دارد .
Buttonhole
U
کتی که در دو طرف دکمه دارد
he has a spite against me
U
بامن لج دارد
he speaks to the purpose
U
قصدی دارد
he tops .0 metres
U
یک مترونیم قد دارد
he has an a. to grind
U
مقصود دارد
he has an axe to grind
U
غرض دارد
it has sides
U
سه پهلو دارد
virus
U
وجود دارد
that word is obsolescent
U
ان واژه کم کم دارد مهجور
the cat has nine lives
U
سگ هفت جان دارد
the party is led by him
U
او بر ان حزب ریاست دارد
The kettel is boiling.
U
قوری دارد می جوشد
He takes my advice. He listens to me.
U
از من حرف شنوایی دارد
He is distantly related to us .
U
نسبت دوری با ما دارد
basses
U
کسی که صدای بم دارد
He writes a legible ( beautiful ) hand .
U
خط خوانایی ( قشنگه ) دارد
bass
U
کسی که صدای بم دارد
He has influential contacts everywhere.
U
همه جا دست دارد
Does it matter if I dont come ?
U
اشکالی دارد اگرنیایم ؟
well and good
U
باشد چه ضرر دارد
what does it meant
U
یعنی چه چه معنی دارد
the work is in full swing
U
کاربخوبی جریان دارد
to bring grist to the mill
U
نان دراب دارد
there removred revolution
U
شورشی که شهرت دارد
what is that to you
U
به شما جه دخلی دارد
what is wrong with that?
U
مگراین چه عیبی دارد
the switch is on
U
برق جریان دارد
backs
U
که یک باتری پشتیبان دارد
back
U
که یک باتری پشتیبان دارد
that bridge has openings
U
ان پل سه چشمه یا دهانه دارد
tea is preferable to water
U
چایی بر اب ترجیح دارد
he keeps my a
U
حساب مراونگه می دارد
he must needs go
U
بیخوداصرار دارد برفتن
he has much merit
U
خیلی قابلیت دارد
in all like
U
احتمال کلی دارد
it askes for attention
U
توجه لازم دارد
bigamist
U
زنی که دوشوهر دارد
It is much sought after
خیلی طالب دارد.
it is of frequent
U
خیلی مورد دارد
he is rightly named
U
اسم بامسمائی دارد
he is in the know
U
اطلاع ویژه دارد
double decker
U
هرچیزیکه دو لایه دارد
and there an end.
U
و پایان وجود دارد.
delectus
U
برای ترجمه دارد
he bears out his name
U
اسم بامسمایی دارد
he has a loose tongue
U
دهان لقی دارد
he has much merit
U
بسیار شایستگی دارد
he insists on going
U
اصرار دارد برفتن
he is in a hurry to go
U
عجله دارد برفتن
it is particularly difficult
U
یک اشکال بخصوصی دارد
it is particularly difficult
U
یک دشواری ویژه دارد
batteries
U
که یک باتری پشتیبان دارد
rubrician
U
کتاب نماز دارد
lengths
U
خط با طول جر حرف دارد
length
U
خط با طول جر حرف دارد
Recent search history
Forum search
more
|
برای این معنی از دیگران سوال بپرسید. (Ask Question)
✘ Close
Contact
|
Terms
|
Privacy
© 2009 Perdic.com