English Persian Dictionary - Beta version
 
پرسش ترجمه خود را ارسال نمایید
| Help | About |
 
Home | Forum / پرسش و پاسخ | + Contribute | Users
Login | Sign up  
     

Enter keyword here!
  Tips | Translate!
✘ Close
✘ Close
Total search result: 191 (10 milliseconds)
ارسال یک معنی جدید
Menu
English Persian Menu
sponsor U پدر یا مادر تعمیدی
sponsoring U پدر یا مادر تعمیدی
sponsors U پدر یا مادر تعمیدی
godparent U پدر یا مادر تعمیدی
godparents U پدر یا مادر تعمیدی
معنی که میخواستی رو پیدا نکردی؟ برو تو این صفحه تا از دیگرون کمک بگیری.
Search result with all words
godmother U مادر تعمیدی
godmothers U مادر تعمیدی
sponor U پد ریا مادر تعمیدی
Other Matches
silver cord U محبت مادر وفرزندی همبستگی مادر وفرزند
foremother U مادر مادر بزرگ
godchildren U بچه تعمیدی
godson U پسر تعمیدی
godchild U بچه تعمیدی
godparents U والدین تعمیدی
godsons U پسر تعمیدی
godparent U والدین تعمیدی
godson U مرد تعمیدی
godsons U مرد تعمیدی
god child U بچه تعمیدی
godfathers U پدر تعمیدی
godfather U پدر تعمیدی
goddauhgter U دختر تعمیدی
god daughter U دختر تعمیدی
mamma U مادر
mater U مادر
matricide U مادر کش
matriarch U مادر
mother in low U مادر زن
mother in law U مادر زن
mother liquor U مادر اب
stepmothers U مادر
stepmother U مادر
mother liquid U مادر اب
parenticide U مادر کش
mother U مادر
mother-in-law U مادر زن
mothering U مادر
motherless U بی مادر
mothers U مادر
matricidal U مادر کش
mothered U مادر
mama U مادر
mamas U مادر
mammas U مادر
moms U مادر
mum U مادر
mothers-in-law U مادر زن
mums U مادر
matriarchs U مادر
mom U مادر
grand uncle U عموی مادر
grand uncle U دایی مادر
matronymic U مادر نامی
home port U پایگاه مادر
grannie U مادر بزرگ
grandame U مادر بزرگ
moon calf U خل مادر زاد
head well U مادر چاه
matricide U مادر کشی
chart base U چارت مادر
grand mother U مادر بزرگ
mother in low U مادر شوهر
mother liquer U باز مادر
uniparental U از یک پدر و مادر
Mother's Day U روز مادر
thetis U مادر اشیل
paternal grandmother U مادر بزرگ
parent ship U کشتی مادر
virgin mary U مادر عسیی
mother substitute U جانشین مادر
mother surrogate U جانشین مادر
motherlike U مادر وار
original map U نقشه مادر
parant body U جسم مادر
parent chain U زنجیر مادر
parent company U شرکت مادر
motherlands U مادر میهن
parricides U مادر کشی
grannies U مادر بزرگ
mother figures U مادر- نماد
grandmothers U مادر بزرگ
tendering U کشتی مادر
trunk U مادر سیم
trunks U مادر سیم
motherland U مادر میهن
mothered U مادر ننه
congenital U مادر زادی
stepfather U شوهر مادر
stepfathers U شوهر مادر
metropolitan U مادر شهری
granny U مادر بزرگ
grandmother U مادر بزرگ
orphaned U بی پدر و مادر
grandmas U مادر بزرگ
mothers-in-law U مادر شوهر
metropolises U مادر شهر
mother U مادر ننه
metropolis U مادر شهر
mothering U مادر ننه
orphans U بی پدر و مادر
mothers U مادر ننه
sultana U زن یا مادر یا دخترسلطان
sultanas U زن یا مادر یا دخترسلطان
sultaness U زن یا مادر یا دخترسلطان
main line U نهر مادر
main lines U نهر مادر
parricide U مادر کشی
dame fortune U مادر روزگار
collecting tank U مخزن مادر
base map U نقشه مادر
control map U نقشه مادر
bed rock U سنگ مادر
parent U پدر یا مادر
congenitally U ازشکم مادر
by birth U ازشکم مادر
mother figure U مادر- نماد
mother-in-law U مادر شوهر
grandma U مادر بزرگ
orphan U بی پدر و مادر
foster mother U مادر رضاعی
tender U کشتی مادر
tendered U کشتی مادر
tenderest U کشتی مادر
grans U مخفف مادر بزرگ
homeland U سرزمین پدر و مادر
home U سرزمین پدر و مادر
mother in law U مادر شوهر نامادری
matriarchy U مادر سالاری شه مادری
matriarchies U مادر سالاری شه مادری
matricide U قاتل مادر مادرکش
materfamilas U مادر خانواده کدبانو
alcmene U نام مادر هرکول
virgin birth U از مادر باکره بدنیاامدن
birthmarks U خال مادر زادی
birthmark U خال مادر زادی
A nany who has more sympathy than the real mother. <adj.> U داءیه دلسوز تر از مادر
half-caste U فرنگی پدروهندی مادر
jujitsu U مادر ورزشهای رزمی
gran U مخفف مادر بزرگ
fuckers U مادر سگها [اصطلاح رکیک]
dipshits U مادر قحبه ها [اصطلاح رکیک]
assholes U مادر قحبه ها [اصطلاح رکیک]
twats U مادر قحبه ها [اصطلاح رکیک]
arseholes U مادر سگها [اصطلاح رکیک]
twats U مادر سگها [اصطلاح رکیک]
assholes U مادر سگها [اصطلاح رکیک]
dipshits U مادر سگها [اصطلاح رکیک]
motherfuckers U مادر سگها [اصطلاح رکیک]
motherfuckers U مادر قحبه ها [اصطلاح رکیک]
fuckers U مادر قحبه ها [اصطلاح رکیک]
arseholes U مادر قحبه ها [اصطلاح رکیک]
mariolatry U پرستش مریم مادر عیسی
matronymic U اسم مشتق ازطرف مادر
grandurncle U عمو یا دایی پدر و مادر
A mothers love for her children. U عشق مادر نسبت به فرزندانش
matrolinous U پارهای ازصفات و مشخصات از مادر
grandmothers U مثل مادر بزرگ رفتار کردن
grandmother U مثل مادر بزرگ رفتار کردن
Want is the mother of industry. <proverb> U خواستن ,مادر صنعت و سازندگى است .
parricide U قاتل پدر یا مادر یا خویشان نزدیک
Our grandmother wears the trousers ( breeches , pants ) in our family . U مادر بزرگمان مرد خانواده است
Grandmother is a dear old thing . U مادر بزرگ خیلی نازومامانی است
He is of noble birth. U آدم پدر و مادر داری است
parricides U قاتل پدر یا مادر یا خویشان نزدیک
electra complex U حب دختر نسبت به پدر و بغض از مادر
pieta U نقاشی یامجسمه مریم مادر عیسی
fosterage U گرفتن مادر رضاعی دایه گیری
periapsis U نزدیکترین نقطه مدار به جسم اولیه یا مادر
godmother U نام گذار بچه مادر خوانده روحانی
parricidal U خائن نسبت به پدر و مادر یا میهن یاپادشاه
cesarean U زایمان از راه پاره کردن شکم مادر
godmothers U نام گذار بچه مادر خوانده روحانی
hologynic U منحصرا از مادر ارث برده بصورت صفت مغلوب
arranged marriage U ازدواجی که در آن پدر و مادر برایانتخابهمسر فرزندشان تصمیم میگیرند
Guilt for poorly behaved children usually lies with the parents. U بد رفتاری کودکان معمولا اشتباه از پدر و مادر است.
lift-off U جدا شدن یک هواپیما یا هررسانگر دیگر از زمین یا ازرسانگر مادر
In the nature of things, young people often rebel against their parents. U طبعا جوانان اغلب با پدر و مادر خود سرکشی می کنند. .
latchkey child [کودکی که معمولا در خانه بخاطر مشغله پدر مادر تنها است]
Creches U [جایی که از بچه ها مراقبت میشود هنگامی که پدر و مادر بیرون یا سر کار رفته اند]
latchkey kid [colloquial] U [بچه ای که برای مدت زمانی از روز بخاطر مشغله کاری پدر و مادر در خانه تنهاست.]
latchkey child [بچه ای که برای مدت زمانی از روز بخاطر مشغله کاری پدر و مادر در خانه تنهاست.]
My grandparents are six feet under. <idiom> U پدر بزرگ و مادر بزرگ من فوت و به خاک سپرده شده اند.
My curfew is at 11. U من ساعت ۱۱ باید خانه باشم. [چونکه پدر و مادر اجازه نمی دهند از آن ساعت به بعد]
fossil U آدم پیر [پدر بزرگ ] [مادر بزرگ]
museum piece U آدم پیر [پدر بزرگ ] [مادر بزرگ]
parent U یکان سازمانی یکان مادر یا اصلی
parent company U شرکت مادر شرکت مرکزی
grandam U مادر بزرگ ننه بزرگ
grandparents U پدر بزرگ یا مادر بزرگ
grandparent U پدر بزرگ یا مادر بزرگ
Mother-daughter boteh design U طرح بته جقه مادر و بچه [این طرح در فرش های قشقایی، خمسه و بعضی دیگر از طرح ها به چشم می خورد و شامل یک بته جقه بزرگ و یک بته کوچک در دل یکدیگر است.]
Recent search history Forum search
more | برای این معنی از دیگران سوال بپرسید. (Ask Question)
  Contact• | TermsPrivacy  © 2009 Perdic.com