Perdic.com
English Persian Dictionary - Beta version
پرسش ترجمه خود را ارسال نمایید
|
Help
|
About
|
Home
|
Forum / پرسش و پاسخ
|
+
Contribute
|
Users
Login | Sign up
Enter keyword here!
⌨
Tips
|
Translate!
✘ Close
✘ Close
Total search result: 226 (24 milliseconds)
ارسال یک معنی جدید
Menu
English
Persian
Menu
depression
U
پایین دادن
depressions
U
پایین دادن
degrade
U
پایین دادن
degrades
U
پایین دادن
معنی که میخواستی رو پیدا نکردی؟ برو تو این صفحه تا از دیگرون کمک بگیری.
Search result with all words
drag
U
حرکت دادن mouse هنگام پایین نگهداشتن دکمه برای حرکت دادن یک تصویر یا نشانه روی صفحه
dragged
U
حرکت دادن mouse هنگام پایین نگهداشتن دکمه برای حرکت دادن یک تصویر یا نشانه روی صفحه
drags
U
حرکت دادن mouse هنگام پایین نگهداشتن دکمه برای حرکت دادن یک تصویر یا نشانه روی صفحه
depress
U
پایین دادن لوله پایین اوردن
depresses
U
پایین دادن لوله پایین اوردن
lower
U
: پایین اوردن تخفیف دادن
lower
U
پایین دادن لوله
lowered
U
: پایین اوردن تخفیف دادن
lowered
U
پایین دادن لوله
lowering
U
: پایین اوردن تخفیف دادن
lowering
U
پایین دادن لوله
lowers
U
: پایین اوردن تخفیف دادن
lowers
U
پایین دادن لوله
scroll
U
حرکت دادن متن نمایش داده شده به صورت عمودی بالا یا پایین صفحه نمایش یک پیکسل یا خط در واحد زمان
scrolls
U
حرکت دادن متن نمایش داده شده به صورت عمودی بالا یا پایین صفحه نمایش یک پیکسل یا خط در واحد زمان
cold work
U
عملیات شکل دادن و چکش کاری فلزات در حالت سرد ودر دماهای پایین
give way
U
ضعف نشان دادن پایین امدن
pull down
U
پایین اوردن تخفیف دادن
to pole any thing up or down
U
چیزیرا سوی بالایا پایین هل دادن
to push down
U
سوی پایین زور دادن
to push down
U
بطرف پایین هل دادن یا پرت کردن
to put down
U
پایین قرار دادن
Other Matches
downhaul
U
پایین کشیدن رشته پایین کشنده
down
U
سوی پایین بطرف پایین
vertically
U
از بالا به پایین یا حرکت بالا و پایین در زاویه راست افق
reduces
U
تحویل دادن کاهش دادن تنزل دادن تقلیل دادن
reduce
U
تحویل دادن کاهش دادن تنزل دادن تقلیل دادن
reducing
U
تحویل دادن کاهش دادن تنزل دادن تقلیل دادن
neath or neath
U
پایین تر
subteen
U
پایین تر از سن 31
hypogenous
U
پایین رو
thereinafter
[archaic or formal]
<adv.>
U
در پایین
submiss
U
پایین
neath or neath
U
پایین
lower limit
U
حد پایین
further down
U
پایین تر
flat
U
پایین
tailwater
U
پایین اب
subatmospheric
U
پایین تر از جو
low level
U
پایین
shortest
U
پایین تر
shorter
U
پایین تر
short
U
پایین تر
infara
U
پایین تر
lower
U
پایین
infara
U
پایین
below
U
پایین
hereinafter
[formal]
<adv.>
U
در پایین
low
U
پایین
flattest
U
پایین
bal
U
از مچ پا به پایین
de-
U
پایین
down
U
پایین
lowering
U
پایین تر
underneath
U
پایین
beneath
U
پایین تر
lower
U
پایین تر
shitu
U
پایین
down stairs
U
پایین
bottom
U
پایین
bottoms
U
پایین
lowered
U
پایین تر
vide infara
U
پایین
lower most
U
پایین تر
beneath
U
پایین
hereafter
<adv.>
U
در پایین
sub-
U
یا پایین تر
below
<adv.>
U
در پایین
dowm
U
پایین
lowers
U
پایین تر
consents
U
اجازه دادن رضایت دادن و پذیرفتن در مورد کارانجام شده و یا رضایت دادن به اینکه کاری انجام بشود
consent
U
اجازه دادن رضایت دادن و پذیرفتن در مورد کارانجام شده و یا رضایت دادن به اینکه کاری انجام بشود
consented
U
اجازه دادن رضایت دادن و پذیرفتن در مورد کارانجام شده و یا رضایت دادن به اینکه کاری انجام بشود
consenting
U
اجازه دادن رضایت دادن و پذیرفتن در مورد کارانجام شده و یا رضایت دادن به اینکه کاری انجام بشود
subordinated
U
فرعی پایین تر
lower most
U
پایین ترین
subordinates
U
فرعی پایین تر
subordinating
U
فرعی پایین تر
subordinate
U
فرعی پایین تر
face down feed
U
خورد رو به پایین
lowpass
U
پایین گذار
push down stack
U
پایین فشردنی
lowermost
U
پایین ترین
to get down
U
پایین رفتن
to beat down
U
پایین اوردن
mean low water
U
اب پایین میانگین
low order
U
مرتبه پایین
lowest
U
پایین ترین
downstairs
U
طبقه پایین
nether
U
زیر پایین
nether
U
واقع در پایین
alow
U
روبه پایین
lower threshold
U
استانه پایین
downstream
U
پایین رود
downstream
U
پایین دست
minor
U
پایین رتبه
breast
U
نورد پایین
prolapse
U
پایین افتادگی
prolapse
U
پایین افتادن
lower mast
U
دکل پایین
prolapsus
U
پایین افتادگی
to come down
U
پایین امدن
low resolution
U
تفکیک پایین
low resolution
U
وضوح پایین
lower limit
U
کران پایین
hereinbelow
U
در پایین این
hereinbelow
U
ازاین پایین تر
to look down
U
پایین امدن
shut
U
پایین اوردن
shutting
U
پایین اوردن
comedown
U
پایین رفتن
to bring down
U
پایین اوردن
low order
U
پایین رتبه
pushdown
U
پایین فشردنی
to reach down
U
پایین اوردن
low pass
U
پایین گذر
feet
U
پایین دامنه
foot
U
پایین بادبان
low
U
پایین ضعیف
lee
U
پایین باد
go down
U
پایین رفتن
low
U
پایین اهسته
go dan barai
U
رد کردن از پایین
to go down
U
پایین رفتن
to let down
U
پایین کردن
shuts
U
پایین اوردن
top down
U
از بالا به پایین
look down
U
پایین امدن
low altitude
U
ارتفاع پایین
undermost
U
پایین ترین
low wing
U
بال پایین
neath or neath
U
پایین زیرین
catabatic
U
پایین اینده
the lower world
U
جهان پایین
downward movement
U
حرکت رو به پایین
decurrent
U
پایین افتاده
the masses
U
دستههای پایین تر
the valley lies below
U
ده در پایین است
downward swing
U
نوسان رو به پایین
downward travel
U
ضربه رو به پایین
lower bound
U
کران پایین
low level
U
در سطح پایین
downfeed
U
تغذیه رو به پایین
downward compatible
U
سازگار رو به پایین
downfield
U
میدان پایین
downward
U
پایین زیرین
downward
U
روبه پایین
let down
U
پایین کردن
At lower levels.
U
در سطوح پایین تر
nether world
U
جهان پایین
From top to bottom.
U
ازبالاتا پایین
download
U
بارگیری پایین
beneath
U
از زیر پایین تر از
overhand
U
از پایین ببالا
low activity
U
فعالیت پایین
uoppon pyon soon koot
U
کف دست پایین
submaxilla
U
ارواره پایین
downmost
U
پایین ترین
downtrend
U
سیربطرف پایین
down current
U
جریان رو به پایین
downward compatibility
U
سازگارمتمایل به پایین
up and down
U
بالا و پایین
desceht
U
پایین امدن
top-down
U
از بالا به پایین
low energy
U
انرژی پایین
to sink in the scale
U
پایین رفتن
bottommost
U
پایین ترین
low frequency
U
فرکانس پایین
nutant
U
پایین افتاده
dim light
U
نور پایین
disrate
U
پایین اوردن
nutate
U
پایین افتادن
bate
U
پایین اوردن
oars down
U
پارو پایین
to set down
U
پایین اوردن
on the down grade
U
پایین رونده
lower classes
U
طبقه پایین
down draft
U
جریان رو به پایین
lower class
U
طبقه پایین
drive
U
ضربه از پایین
bottom up
U
از پایین به بالا
descend
U
پایین امدن
downward stroke
U
ضربه رو به پایین
descends
U
پایین امدن
res
U
noitaloseR پایین
infrahuman
U
پایین تر از انسان
drives
U
ضربه از پایین
down stroke
U
ضربه رو به پایین
backgrounds
U
کار با حق تقدم پایین
low frequency furnace
U
کوره فرکانس پایین
lowers
U
پایین اوردن لوله
low frequency current
U
جریان فرکانس پایین
low frequency generator
U
مولد فرکانس پایین
loss leader
U
کالایی که با قیمت پایین
the rabble
U
طبقات پایین اجتماع
low frequency cable
U
کابل فرکانس پایین
onyx
U
تاریکی پایین قرنیه
low blood pressure
U
فشار خون کم یا پایین
low frequency filter
U
صافی فرکانس پایین
minor
U
پایین رتبه خرد
lowered
U
پایین اوردن لوله
ratag
U
طبقات پایین اجتماع
lower level management
U
مدیریت سطح پایین
lower
U
پایین اوردن لوله
flattens
U
نیم نت پایین امدن
flatten
U
نیم نت پایین امدن
lowering
U
پایین اوردن لوله
background
U
کار با حق تقدم پایین
lowcuts
U
کفش پایین تر از قوزک پا
low frequency engineering
U
تکنیک فرکانس پایین
low frequency choke
U
پیچک فرکانس پایین
low level task
U
تکلیف سطح پایین
below-mentioned
<adj.>
U
ذکر شده در پایین
inferior calyx
U
کاسه پایین افتاده
paraplegia
U
فلج پایین تنه
low oblique
U
عکس مایل پایین
under
U
پایین تراز کمتر از
low level languages
U
زبانهای سطح پایین
low level format
U
فرمت سطح پایین
low order bit
U
بیت مرتبه پایین
low order digit
U
رقم پایین رتبه
low level modulation
U
تلفیق سطح پایین
Recent search history
Forum search
Search history is
off
.
Activate
more
|
برای این معنی از دیگران سوال بپرسید. (Ask Question)
✘ Close
✘
ض
ص
ث
ق
ف
غ
ع
ه
خ
ح
ج
چ
◀—
ش
س
ئ
ی
ب
ل
أ
آ
ا
ت
ن
م
ک
گ
[]
ظ
ط
ژ
ز
ر
ذ
د
پ
ؤ
و
ء
.
!
؟
()
نیم فاصله
Space
نیم فاصله
Contact
|
Terms
|
Privacy
© 2009 Perdic.com
Close
Previous
Next
Loading...