Perdic.com
English Persian Dictionary - Beta version
پرسش ترجمه خود را ارسال نمایید
|
Help
|
About
|
Home
|
Forum / پرسش و پاسخ
|
+
Contribute
|
Users
Login | Sign up
Enter keyword here!
⌨
Tips
|
Translate!
✘ Close
✘ Close
Total search result: 82 (7 milliseconds)
ارسال یک معنی جدید
Menu
English
Persian
Menu
acropodium
U
پایهء مجسمه
معنی که میخواستی رو پیدا نکردی؟ برو تو این صفحه تا از دیگرون کمک بگیری.
Search result with all words
acroter
U
انتهای پایهء مجسمه کنگرههای زینتی عمارات
Other Matches
statuesque
U
شبیه مجسمه سبک مجسمه
anlage
U
اساس و پایهء رشد بعدی قسمت کوچکی که بعدا رشدنموده وبزرگ میشود
statues
U
مجسمه
statue
U
مجسمه
images
U
مجسمه
sculptor work
U
مجسمه
image
U
مجسمه
image
U
مجسمه
footpath
U
پایه مجسمه
sculptures
U
مجسمه سازی
statuettes
U
مجسمه کوچک
footpaths
U
پایه مجسمه
mannequin
U
مجسمه چوبی
mannequins
U
مجسمه چوبی
statuary
U
مجسمه سای
entablement
U
سکوی مجسمه
antique statue
U
مجسمه عتیقه
sculpturesque
U
شبیه مجسمه
statue of liberty
U
مجسمه ازادی
sculpture
U
مجسمه سازی
plaster of Paris
U
گچ مجسمه سازی
sphinxes
U
مجسمه ابوالهول
imagery
U
شکل و مجسمه
images
U
مجسمه شکل
image
U
مجسمه شکل
sphinx
مجسمه ابوالهول
statuette
U
مجسمه کوچک
pedestals
U
پایه مجسمه شالوده
sculptors
U
مجسمه ساز حجار
caryatid
U
ستونی که مجسمه زن باشد
entablement
U
صفحه زیر مجسمه
sculptor
U
مجسمه ساز حجار
banderol
U
[نوار تزئینی مجسمه]
plastic
U
پلاستیک مجسمه سازی
insculp
U
مجسمه سازی کردن
pedestal
U
پایه مجسمه شالوده
socle
U
پایه ستون یا مجسمه
sculptress
U
مجسمه ساز حجار
muscling
U
در پیکرنگاری و مجسمه سازی
banderole
U
[نوار تزئینی مجسمه]
idol
U
خدای دروغی مجسمه
bust
U
مجسمه نیم تنه
busted
U
مجسمه نیم تنه
waxworks
U
مجسمه سازی ازموم
busting
U
مجسمه نیم تنه
foliate mask
U
صورت مجسمه انسان
busts
U
مجسمه نیم تنه
waxwork
U
مجسمه سازی ازموم
plinths
U
ازاره پایه مجسمه
plinth
U
ازاره پایه مجسمه
figurines
U
مجسمه سفالین رنگی
figurine
U
مجسمه سفالین رنگی
figurin
U
مجسمه سفالین رنگی
taille
U
شکل وساخت مجسمه
telamon
U
ستونی که مجسمه مرد باشد
statuesque
U
خوش هیکل مجسمه وار
statuary
U
مجسمه ساز هیکل تراشی
sculpturesque
U
ساخته شده بشکل مجسمه
busts
U
مجسمه نیم تنه بالاتنه
busting
U
مجسمه نیم تنه بالاتنه
pedestal
U
پایه ستون یا مجسمه یا چراغ
pedestals
U
پایه ستون یا مجسمه یا چراغ
busted
U
مجسمه نیم تنه بالاتنه
bust
U
مجسمه نیم تنه بالاتنه
caster for pedestal
U
چرخ پایه
[میز یا مجسمه یا چراغ]
paris doll
U
مجسمه برای ازمایش جامه زنانه
Make sure the statuette doesnt topple over .
U
هوای مجسمه را داشته باش که نیافتد
the statue was well niched
U
مجسمه خوب در دیوارجا داده شده بود
cynocephalus
U
[مجسمه حیوانی با بدن میمون و سری شبیه سگ]
corp
U
[برآمدگی در مجسمه سازی سبک گوتیک به شکل برگ]
acrolith
U
[مجسمه ای که سر و دست و پای آن سنگی و بقیه چوبی است.]
acrolithus
U
[مجسمه ای که سر و دست و پای آن سنگی و بقیه چوبی است.]
figure head
مجسمه ای که بر دماغه کشتی نصب میکنند
[رئیس پوشالی]
Liberty
U
[مجسمه زن نماد آزادی که توسط هنرمندان فرانسوی ساخته شد.]
corpe
U
[برآمدگی در مجسمه سازی سبک گوتیک به شکل برگ]
His sculptures blend into nature as if they belonged there.
U
مجسمه های او به طبیعت طوری آمیخته میشوند انگاری که آنها به آنجا تعلق دارند.
criosphinx
U
ابوالهول
[مجسمه ابوالهول در مصر باستان]
abbazzo
U
مدل ساختمان مدل مجسمه
imagery
U
مجسمه سازی شبیه سازی
half length
U
تصویر نیم تنه مجسمه نیم تنه
Recent search history
Forum search
more
|
برای این معنی از دیگران سوال بپرسید. (Ask Question)
✘ Close
Contact
|
Terms
|
Privacy
© 2009 Perdic.com