Perdic.com
English Persian Dictionary - Beta version
پرسش ترجمه خود را ارسال نمایید
|
Help
|
About
|
Home
|
Forum / پرسش و پاسخ
|
+
Contribute
|
Users
Login | Sign up
Enter keyword here!
⌨
Tips
|
Translate!
✘ Close
✘ Close
Total search result: 201 (12 milliseconds)
ارسال یک معنی جدید
Menu
English
Persian
Menu
his leg rested on a stone
U
پایش روی سنگی قرار گرفته بود
معنی که میخواستی رو پیدا نکردی؟ برو تو این صفحه تا از دیگرون کمک بگیری.
Other Matches
underpin
U
پی سنگی درزیر دیوار قرار دادن پشتیبانی یا تایید کردن
underpinned
U
پی سنگی درزیر دیوار قرار دادن پشتیبانی یا تایید کردن
underpins
U
پی سنگی درزیر دیوار قرار دادن پشتیبانی یا تایید کردن
reposing upon
U
قرار گرفته بر
nidicolous
U
در اشیانه قرار گرفته
underlying
U
در زیر قرار گرفته
capsulate
U
درمحفظه یاحفره قرار گرفته
tried
U
در محک ازمایش قرار گرفته
jugate
U
روی هم قرار گرفته جفت
applique
U
مورد استفاده قرار گرفته
oppressed
U
تحت ستم قرار گرفته
anti propeller end
U
انتهای موتور که دور از ملخ قرار گرفته
cathectic
U
تحت اثر قوه شهوانی قرار گرفته
concentric shafts
U
شفتهای هم محور که داخل یکدیگر قرار گرفته اند
the boxes were nested
U
جعبه ها یکی در توی دیگری قرار گرفته بودند
ipsilateral
U
قرار گرفته و یا فاهرشده روی همان سمت بدن
if the knee is affected
U
اگر زانو تحت تأثیر قرار گرفته است
bays
U
فضایی در پوشش کامپیوتر که دیسک درایو قرار گرفته است
bayed
U
فضایی در پوشش کامپیوتر که دیسک درایو قرار گرفته است
The persian gulf is between Iran and saude Arabia .
U
خلیج فارس میان ایران وعربستان سعودی قرار گرفته
bay
U
فضایی در پوشش کامپیوتر که دیسک درایو قرار گرفته است
baying
U
فضایی در پوشش کامپیوتر که دیسک درایو قرار گرفته است
v engine
U
موتور پیستونی که سیلندرهای ان در دو ردیف مایل بشکل 7 قرار گرفته اند
biplane interference
U
تداخل ایرودینایکی بین دو بال که روی یکدیگر قرار گرفته اند
board computer
U
یک کامپیوتر که تمام مولفههای الکترونیکی ان روی یک برد قرار گرفته است
stela
U
ستون سنگی یادبود یاد بود یالوح سنگی دستگیره
stele
U
ستون سنگی یادبود یاد بود یالوح سنگی دستگیره
matrix
U
روشی که کلیدهای صفحه کلید به صورت آرایه اتصالات قرار گرفته اند
matrixes
U
روشی که کلیدهای صفحه کلید به صورت آرایه اتصالات قرار گرفته اند
tabbing
U
تنظیم یک ستون از اعداد به طوری که نقاط دهدهی عمودی قرار گرفته اند
post implementation review
U
ارزیابی یک سیستم پس از این که برای چندین ماه مورداستفاده قرار گرفته است
rams
U
افزایش فشار در لوله و غیره که روبروی جهت حرکت نسبی باد قرار گرفته
decimal
U
تنظیم یک ستون از داده به طوری که نقاط دهدی آن به صورت عمودی قرار گرفته اند
decimals
U
تنظیم یک ستون از داده به طوری که نقاط دهدی آن به صورت عمودی قرار گرفته اند
x engine
U
موتور پیستونی با چهار ردیف سیلندر که از نمای روبروبصورت ایکس قرار گرفته اند
shuttle
U
ماکو
[وسیله ای که نخ پود در آن قرار گرفته و بین نخ های تار عبور داده می شود.]
rammed
U
افزایش فشار در لوله و غیره که روبروی جهت حرکت نسبی باد قرار گرفته
ram
U
افزایش فشار در لوله و غیره که روبروی جهت حرکت نسبی باد قرار گرفته
oblique compartment
U
قسمتی از زمین که محورطولی ان نسبت به سمت حرکت یکانها به طور مایل قرار گرفته باشد
overlaying
U
قطعه کاغذ روی کلیدهای صفحه کلید برای بیان کار آنها قرار گرفته است
overlay
U
قطعه کاغذ روی کلیدهای صفحه کلید برای بیان کار آنها قرار گرفته است
overlays
U
قطعه کاغذ روی کلیدهای صفحه کلید برای بیان کار آنها قرار گرفته است
dominion
U
ار 9491 این کلمه معادل "مملکت عضو جامعه ممالک مشترک المنافع بریتانیا" commonwealthcountry قرار گرفته است
burned
U
کلمه رمز برای تعیین اینکه عامل مخفی اطلاعاتی در معرض کشف قرار گرفته یا قابلیت اعتمادبه او کم شده است
delta clock
U
که خطا داشته یا در حلقه بی انتها قرار گرفته و یاوضعیت اشتباه داشته
priest ridden
U
زیر نفوذ کشیشان قرار گرفته منکوب کشیشان
window
U
پنجرهای در سیستم گرافیکی که متن ها در فضاهای کوچک صفحه قرار گرفته اند پیش از آنکه به محل نهایی اختصاص داده شوند
boilerplate
U
متن نهایی که با استفاده از بخشهای استاندارد متن در یک کلمه پرداز در کنار هم قرار گرفته اند
BOF
U
متن نهایی که با استفاده از بخشهای استاندارد متن در یک کلمه پرداز در کنار هم قرار گرفته اند
cards
U
کارت پلاستیکی نازک با وسیله حافظه و ریز پردازنده که در آن قرار گرفته است که برای انتقال الکترونیکی یا مشخص کردن کاربر انجام میشود
card
U
کارت پلاستیکی نازک با وسیله حافظه و ریز پردازنده که در آن قرار گرفته است که برای انتقال الکترونیکی یا مشخص کردن کاربر انجام میشود
decimals
U
کلید وارد کردن اعداد دهدهی با استفاده از پردازنده لغت که نقاط دهدهی آن به صورت عمودی قرار گرفته اند
decimal
U
کلید وارد کردن اعداد دهدهی با استفاده از پردازنده لغت که نقاط دهدهی آن به صورت عمودی قرار گرفته اند
ends
U
حرکت داده به چپ یا راست درکلمه بیتهایی که از مرز کلمه بیرون قرار بگیرند نادیده گرفته می شوند و با صفر جانشین می شوند
ended
U
حرکت داده به چپ یا راست درکلمه بیتهایی که از مرز کلمه بیرون قرار بگیرند نادیده گرفته می شوند و با صفر جانشین می شوند
end
U
حرکت داده به چپ یا راست درکلمه بیتهایی که از مرز کلمه بیرون قرار بگیرند نادیده گرفته می شوند و با صفر جانشین می شوند
plan range
U
در شناسایی از روی عکس هوای فاصله افقی بین نقطه پای عمود هواپیما تا شیئی که روی زمین قرار گرفته است
device
U
فضایی در حافظه که توسط یک وسیله مشخص گرفته شده است . CPU میتواند با قرار دادن دستورات در این محل وسیله را کنترل کند
devices
U
فضایی در حافظه که توسط یک وسیله مشخص گرفته شده است . CPU میتواند با قرار دادن دستورات در این محل وسیله را کنترل کند
coordinated turn
U
دورزدن هواپیما بطوریکه کنترلهای مربوط به دوران حول هر سه محور مورداستفاده قرار گرفته و مانع سر خوردن هواپیما به داخل یا خارج پیچ میشوند
heddle rod
U
چوب کوجی
[به آن نیره و ورد نیز گفته می شود، در بالای دار در محل تقاطع چله های زیر و رو، بین تارها جهت تفکیک و تنظیم آنها قرار گرفته.]
medallion
U
ترنج
[نقش اصلی که در مرکز فرش قرار گرفته و در طرح لچک ترنج به ابعاد و اشکال مختلف مانند الماسی، خورشیدی، شش وجهی، و بیضی بافته می شود.]
surveillance
U
پایش
egoism
U
یکی از اصول فلسفه ماکیاولی و عبارت است ازاعتقاد به خودپرستی وخودخواهی انسان که مبنای فلسفه او به نام اگوئیسم جهانی قرار گرفته است
he is on his last legs
U
پایش لب گوراست
monitor
U
پایش
[پزشکی ]
lithoprint
U
با چاپ سنگی چاپ کردن عکس از روی چاپ سنگی برداشتن
he isout of step
U
پایش غلط است
He sprained (twisted) his ankle.
U
پایش پیچ خورد
Just under his nose.
U
درست پایین پایش
medical monitor
U
دستگاه پایش
[پزشکی]
Nobody can catch up with him.
U
کسی به پایش نمی رسد
He tripped and fell .
U
پایش گیر کرد وزمین خورد
daisy cutter
U
اسبی که پایش راکم از زمین بلندمیکند
He planted both his feet firmly in the ground .
U
دوتا پایش را محکم کاشت روی زمین
patinated
U
جرم گرفته کبره گرفته
brussels
U
دار الکتریکی یا ژاکارد که در تهیه فرش های ماشینی بکار رفته، تارها روی بوبین در بالای ماشین قرار گرفته و بسته به نیاز باز می شوند
[شبیه دار کرمانی]
و در آن حلقه های نخ پود بصورت بریده شده رها می گردد
upper memory
U
کیلو بایت از حافظه قرار گرفته بین حدود کیلوبایت و مگابایت . حافظه بیشتر بعد از حافظه معمول کیلوبایت است و قبل از حدود مگابایت
accent mark
U
علامتی که پس ازیک نت قرار میگیرد و نشان میدهد که نت در چه گامی قرار دارد
alignment
U
میخی که در سوراخی قرار می دهند تا دو وسیله متوازن قرار بگیرند
alignments
U
میخی که در سوراخی قرار می دهند تا دو وسیله متوازن قرار بگیرند
posture
U
چگونگی طرز ایستادن یا قرار گرفتن قرار دادن
postured
U
چگونگی طرز ایستادن یا قرار گرفتن قرار دادن
posturing
U
چگونگی طرز ایستادن یا قرار گرفتن قرار دادن
postures
U
چگونگی طرز ایستادن یا قرار گرفتن قرار دادن
effluvium
U
پخش بخارج هوای گرفته و خفه استشمام هوای خفه و گرفته
barrier reef
U
سد اب سنگی
lithic
U
سنگی
petrous
U
سنگی
equiponderance
U
هم سنگی
petrolsal
U
سنگی
stoney
U
سنگی
stony
U
سنگی
rock fill dam
U
سد سنگی
clapper bridge
U
پل سنگی
petrean
U
سنگی
monolithic
U
تک سنگی
lithoid
U
سنگی
control equipment
U
ابزار وارسی ابزار پایش
bracket
U
کژ پشت سنگی
mesolithic
U
میانه سنگی
paleolithic
U
دیرینه سنگی
eolith
U
اسکله سنگی
lithograph
U
چاپ سنگی
stone lining
U
پوشش سنگی
Lantern-cross
U
صلیب سنگی
rock wash
U
پوشش سنگی
stone lining
U
روکش سنگی
stone work
U
کار سنگی
gabion
U
تور سنگی
autography
U
چاپ سنگی
lithographic print
U
چاپ سنگی
layer of rock
U
طبقه سنگی
Stone Age
U
پارینه سنگی
stonework
U
ساختمان سنگی
polyantography
U
چاپ سنگی
cordons
U
ازاره سنگی
cordon
U
ازاره سنگی
lithography
U
چاپ سنگی
paleolithic
U
پارینه سنگی
concretion
U
سنگی شدن
lithographs
U
چاپ سنگی
rock salt
U
نمک سنگی
layer of rock
U
لایه سنگی
surface mount technology
U
روش ساخت تختههای مدار که قط عات الکترونیکی مستقیماگ روی سطح تخته قرار دارند به جای اینکه در سوراخها قرار بگیرد و در آن محل جا شوند
calcify
U
اهکی یا سنگی کردن
pertrosal bone
U
استخوان سنگی یاحجری
catapult
[British E]
U
تیر و کمان سنگی
slingshot
[American E]
U
تیر و کمان سنگی
checkstone
U
گیره سنگی کوهنوردی
hard pan
U
قشر سنگی شده
basaltic stratum
U
لایه سیاه سنگی
bed rock ledge
U
لایه سنگی کف بستر
en delit
U
میل ستون سنگی
dutch stonewall
U
دیوار سنگی هلندی
aggregate
U
کلوخه مصالح سنگی
lithography
U
روش چاپ سنگی
columnar basalt
U
ستونهای سیاه سنگی
weather moulding
U
سنگی که اب باران راردمیکند
snowdrift
U
تره تیزک سنگی
snowdrifts
U
تره تیزک سنگی
boulder well
U
چاه قلوه سنگی
aggregates
U
کلوخه مصالح سنگی
breccia
U
جوش خرده سنگی
stones
U
سنگ میوه سنگی
stoning
U
سنگ میوه سنگی
stone
U
سنگ میوه سنگی
stone ballast
U
مصالح شکسته سنگی
obelisks
U
ستون هرمی شکل سنگی
obelisk
U
ستون هرمی شکل سنگی
greybeard
U
کوزه سنگی برای باده
aguilla
U
[ستون هرمی شکل سنگی]
high cross
U
[صلیب سنگی دوره آنگلوساکسون]
stone work
U
ساختمان سنگی بنایی با سنگ
dry mansory
U
[دیوار سنگی خشکه چین]
Celtic cross
U
[چلیپا سنگی تاریخی سلتی]
stonewall formation
U
اسکلت پیادهای دیوار سنگی
photolighograph
U
عکسبردری بوسیله چاپ سنگی
aggregate cement ratio
U
نسبت مواد سنگی به سیمان
dripstone
U
سنگی که اب باران راردمیکند ابریز
writ of error
U
قرار یا حکم دادگاه که متضمن تصحیح اشتباه موجود در حکم یا قرار قبلی است
lithoidal
U
دارای شکل سنگ یا ساختمان سنگی
herm
U
هرمس
[تندیس سنگی چار پیکر]
hermes
U
هرمس
[تندیس سنگی چار پیکر]
neolith
U
الت سنگی مربوط به عصرحجر جدید
dolmen
U
ساختمانی که دارای چندستون یک پارچه سنگی است
stylolite
U
ستون سنگی همجنس صخره متصل بخود
plant mix
U
مواد سنگی اغشته شده درماشین اسفالت
paleolith
U
الات سنگی نتراشیده عصر حجر قدیم
ballast
U
سنگینی شن و خرده سنگی که درراه اهن بکارمیرود
muller
U
سنگی که برای ساییدن دارو یا رنگ بکار میبرند
acrolith
U
مجسمهای که سر و دست وپای ان سنگی و بقیه اش چوب باشد
chromolithograph
U
عکس رنگی که بوسیله چاپ سنگی تهیه میشود
bedrock
U
سنگی که در زیر طبقه سطحی زمین واقع است
sisyphus
U
سیسیفوس که محکوم به غلتاندن سنگی بروی کوه بود
reindeer
U
گوزن شمالی وابسته بدوران کهنه سنگی اروپا
paleontologist
U
ویژه گر زیست شناسی دوران قدیم یا کهنه سنگی
acrolithus
U
[مجسمه ای که سر و دست و پای آن سنگی و بقیه چوبی است.]
acrolith
U
[مجسمه ای که سر و دست و پای آن سنگی و بقیه چوبی است.]
classifies
U
در یک کلاس قرار دادن یا در زیر مجموعههای مختلف قرار دادن
classify
U
در یک کلاس قرار دادن یا در زیر مجموعههای مختلف قرار دادن
classifying
U
در یک کلاس قرار دادن یا در زیر مجموعههای مختلف قرار دادن
paleolithic
U
وابسته به دوره دوم عصر حجر قدیم یا کهنه سنگی
terrane
U
طبقه سنگی که روی ان نوع سنگ خاصی تشکیل شده باشد
colluvim
U
تخته سنگی که در اثر شکاف سنگ وغیره غلتیده وبپای کوه افتاده
countershaft
U
محور رابطه در یک رشته محور که بین محور ومتحرک قرار می گیرد تا نسبت سرعت زیادی را بوجود اوردو یا در محلی قرار گیرد که در ان اتصال مستقیم مشکل باشد
piezoelectric
U
ویژگی برخی کریستالها که به هنگام اعمال ولتاژ به انهاتحت فشار قرار می گیرند یابه هنگام قرار گرفتن درمعرض فشار مکانیکی یک ولتاژ تولید می کنند
pilloried
U
نوعی الت شکنجه قدیمی که سر ودست مجرم رااز سوراخ کوچک تخته سنگی گذارنده وفشار میدادند
pillory
U
نوعی الت شکنجه قدیمی که سر ودست مجرم رااز سوراخ کوچک تخته سنگی گذارنده وفشار میدادند
pillorying
U
نوعی الت شکنجه قدیمی که سر ودست مجرم رااز سوراخ کوچک تخته سنگی گذارنده وفشار میدادند
pillories
U
نوعی الت شکنجه قدیمی که سر ودست مجرم رااز سوراخ کوچک تخته سنگی گذارنده وفشار میدادند
duller
U
گرفته
mistful
U
مه گرفته
folded in mist
U
مه گرفته
dulled
U
گرفته
fustier
U
بو گرفته
heartsore
U
دل گرفته
comate
U
مه گرفته
low spirited
U
گرفته
thick
U
گرفته
Recent search history
Forum search
more
|
برای این معنی از دیگران سوال بپرسید. (Ask Question)
✘ Close
Contact
|
Terms
|
Privacy
© 2009 Perdic.com