English Persian Dictionary - Beta version
 
پرسش ترجمه خود را ارسال نمایید
| Help | About |
 
Home | Forum / پرسش و پاسخ | + Contribute | Users
Login | Sign up  
     

Enter keyword here!
  Tips | Translate!
✘ Close
✘ Close
Total search result: 201 (13 milliseconds)
ارسال یک معنی جدید
Menu
English Persian Menu
pan out <idiom> U پایان کار به صورت خیلی خوب
معنی که میخواستی رو پیدا نکردی؟ برو تو این صفحه تا از دیگرون کمک بگیری.
Other Matches
eol U پایان خط پرچمی که بیان کننده پایان یک خط داده میباشد
inventory U از چیزی صورت برداشتن صورت ریز مواد اولیه موجودی انبار صورت تحریرترکه متوفی
terminates U پایان دادن پایان یافتن
terminated U پایان دادن پایان یافتن
terminate U پایان دادن پایان یافتن
she has a well poised head U وضع سرش در روی بدنش خیلی خیلی خوش نما است
go great guns <idiom> U موفقیت آمیز،انجام کاری خیلی سریع یا خیلی سخت
paint oneself into a corner <idiom> U گرفتارشدن درشرایط خیلی بدو رهایی آن خیلی سخت است
i am very keen on going there U من خیلی مشتاقم انجا بروم خیلی دلم میخواهد به انجابروم
microfilmed U فیلم خیلی کوچک برای عکسهای خیلی ریز
microfilms U فیلم خیلی کوچک برای عکسهای خیلی ریز
microfilming U فیلم خیلی کوچک برای عکسهای خیلی ریز
microfilm U فیلم خیلی کوچک برای عکسهای خیلی ریز
sottovoce U صدای خیلی یواش اهنگ خیلی اهسته
very low frequency U فرکانس خیلی کم در ارتفاع خیلی پایین
ponderous U خیلی سنگین خیلی کودن
rattling U خیلی تند خیلی خوب
local U چاپگری که به صورت فیزیکی به کامپیوتر وصل است و نه به صورت منبع اشتراکی در شبکه
locals U چاپگری که به صورت فیزیکی به کامپیوتر وصل است و نه به صورت منبع اشتراکی در شبکه
printers U وسیلهای که داده ورودی به صورت الکتریکی را به صورت قابل خواندن چاپ شده تبدیل میکند
printer U وسیلهای که داده ورودی به صورت الکتریکی را به صورت قابل خواندن چاپ شده تبدیل میکند
plastic bubble keyboard U صفحه کلید که کلیدهای آن به صورت حبابهای کوچک روی ورقه پلاستیکی هستند که در صورت انتخاب مدار را کامل می کنند
packets U روش ارسال داده روی شبکه گسترده به صورت بستههای کوچک که بعدا به صورت درست سوار می شوند در مرحله دریافت
packet U روش ارسال داده روی شبکه گسترده به صورت بستههای کوچک که بعدا به صورت درست سوار می شوند در مرحله دریافت
numeric U که در بسیاری صفحه کلیدهای کامپیوتر به صورت گروه جداگانه برای واد کردن حجم زیادی از داده به صورت اعداد به کار می رود
emergency U خیلی خیلی فوری
emergencies U خیلی خیلی فوری
jim dandy U ادم خیلی شیک چیز خیلی شیک
barrage jamming U تولید پارازیت به صورت پرده ممانعتی پخش پارازیت به صورت توده وسیع
watts U واحداندازه گیری SI برای توان الکتریکی که به صورت توان تولیدشده در صورت عبور جریان یک آمپر از باری که ولتاژ یک ولت دارد تعریف میشود
watt U واحداندازه گیری SI برای توان الکتریکی که به صورت توان تولیدشده در صورت عبور جریان یک آمپر از باری که ولتاژ یک ولت دارد تعریف میشود
discretionary U آنچه در صورت نیاز لازم و در صورت عدم نیاز زیادی باشد
rom U دیسک پلاستیکی کوچک که به عنوان قطعه ROM با فرفیت بالا استفاده میشود. داده به صورت دودویی ذخیره میشود به صورت سوراخهای حکاکی شده روی سطح آن که سپس توسط لیزر خوانده می شوند
chargeable accessions U استخدام به صورت پرسنل کادر استخدام به صورت پیمانی
line astern U صورت بندی ستون هوایی صورت بندی یک ستونه
dat U سیستم ضبط صورت به صورت اطلاعات دیجیتال روی نوار مغناطیسی که تولید مجدد با کیفیت بالا دارد ونیز نوار با فرفیت بالا برای سیستم پشتیبانی
interminate U بی پایان
never ending U بی پایان
finality U پایان
eternity U بی پایان
never-ending U بی پایان
unending U بی پایان
ending U پایان
cessation U پایان
hexapod U شش پایان
decapoda U ده پایان
incessant U پی در پی بی پایان
unfinished U بی پایان
inconclusive U بی پایان
closest U پایان
out <adv.> U پایان
period U پایان
bourne U پایان
windup U پایان
abysm U بی پایان
abysses U بی پایان
abyss U بی پایان
issue [outcome] U پایان
finallist U پایان رس
periods U پایان
end all U پایان
end line U خط پایان
finish line U خط پایان
eternities U بی پایان
endless U بی پایان
finis U پایان
unbound U بی پایان
closes U پایان
forever U بی پایان
infinite time U بی پایان
termination U پایان
immortality U بی پایان
eternality U بی پایان
eternity U بی پایان
perpetuity U بی پایان
sempiternity U بی پایان
foreverness U بی پایان
fruition U پایان
aeon U بی پایان
closer U پایان
close U پایان
limit U پایان
point U پایان
finishes U پایان
finish U پایان
end U پایان
ends U پایان
to sit out U تا پایان
conclusions U پایان
conclusion U پایان
initiator terminator U پایان ده
illimitable U بی پایان
illmitable U بی پایان
endings U پایان
ended U پایان
turn out <idiom> U نتیجه ،پایان
run out (of something) <idiom> U به پایان رساندن
come off U پایان مسابقه
past U پایان یافته
irredeemable U پایان ناپذیر
eternal U بی پایان دائمی
end U پایان یک دور
time out <idiom> U پایان وقت
to go through with U به پایان رساندن
follow through <idiom> U به پایان رساندن
tapes U نوار خط پایان
endless U بدون پایان
termination U پایان دهی
tape U نوار خط پایان
termination U پایان یابی
taped U نوار خط پایان
ended U پایان یک دور
do away with <idiom> U به پایان رساندن
sequels U نتیجه پایان
sequel U نتیجه پایان
atrocious U با شرارت بی پایان
abend U پایان غیرعادی
ends U پایان یک دور
finish U پایان مسابقه
finishes U پایان مسابقه
It's over. U به پایان رسید.
to come to a end U به پایان رسیدن
last a U دم اخر پایان
to bring to an end U به پایان رساندن
finitude U پایان پذیری
terminating U پایان بخش
myriapoda U هزار پایان
jikan U پایان وقت
to see out U به پایان رساندن
harvest home U پایان درو
inexhaustibility U پایان نا پذیری
conclusion U پایان یک چیز
interminableness U پایان ناپذیری
conclusions U پایان یک چیز
to see through U به پایان رساندن
terminuse ad quem U نقطه پایان
termination date U تاریخ پایان
terminable U پایان یافتنی
interminable U پایان ناپذیر
placing judge U داور خط پایان
Over and out! U پایان اعلان !
Over and out! U پایان خبر !
sign off U پایان دادن به
rhizopod U ریشه پایان
buzzers U زنگ پایان
subjunction U افزایش در پایان
dissertation U پایان نامه
teleology U پایان شناسی
normal termination U پایان عادی
teleologist U پایان شناس
ominscience U دانش بی پایان
omniscience U دانش بی پایان
on side U پایان بازی
surcease U پایان استراحت
terminating U پایان دار
dissertations U پایان نامه
buzzer U زنگ پایان
year-end سال پایان
end mark U علامت بی پایان
end of block U پایان یک بلوک
over- U پایان یافتن
over U پایان یافتن
endless loop U حلقه بی پایان
endnote U پایان مدرک
year-end U پایان سال
Finifugal <adj.> U تنفر از پایان
to turn out U به پایان رسیدن
sustainable energy U انرژی بی پایان
eob U پایان یک بلوک
theses U پایان نامه
fineless U بی پایان کردن
get over U به پایان رساندن
gastropod U شکم پایان
get done with U به پایان رساندن
thesis U پایان نامه
to get oven U به پایان رساندن
get through U به پایان رساندن
godspeed U پایان انجام
eof U پایان فایل
wind up U پایان یافتن
wind up U پایان دادن
eoj U پایان کارob
unceasing U پایان ناپذیر
continuous U بدون پایان یابدون قط عی
lift a blockade U محاصره را پایان دادن
interminably U بطور پایان ناپذیر
terminal U واقع در نوک پایان
chute U دالان پایان دوصحرانوردی
wires U خط اغاز یا پایان مسابقه
wire U خط اغاز یا پایان مسابقه
chutes U دالان پایان دوصحرانوردی
terminals U واقع در نوک پایان
full point U نقطه پایان جمله
final whistle U سوت پایان [ورزش]
terminating symbol U نماد پایان بخش
teleologic U وابسته به پایان شناسی
come to nothing <idiom> U باشکست به پایان رسیدن
dash off <idiom> U سریعا به پایان رساندن
point fund U پاداش پایان فصل
post fix U در پایان واژه چسباندن
Recent search history Forum search
more | برای این معنی از دیگران سوال بپرسید. (Ask Question)
  Contact• | TermsPrivacy  © 2009 Perdic.com