English Persian Dictionary - Beta version
 
پرسش ترجمه خود را ارسال نمایید
| Help | About |
 
Home | Forum / پرسش و پاسخ | + Contribute | Users
Login | Sign up  
     

Enter keyword here!
  Tips | Translate!
✘ Close
✘ Close
Total search result: 180 (9 milliseconds)
ارسال یک معنی جدید
Menu
English Persian Menu
the sovereign U پاپ اعظم کشیش بخش درکلیسای خاور
معنی که میخواستی رو پیدا نکردی؟ برو تو این صفحه تا از دیگرون کمک بگیری.
Other Matches
high priest U کشیش اعظم
prelates U اسقف اعظم کشیش ارشد
prelate U اسقف اعظم کشیش ارشد
Middle East U سرزمین های میان خاور نزدیک East Near و خاور دور East Far
presbytery U داداگاه روحانی که کشیش وغیر کشیش در ان عضویت دارند
presbyteries U داداگاه روحانی که کشیش وغیر کشیش در ان عضویت دارند
priestly U در خور کشیش یا کاهن مانند کشیش یا کاهن وابسته به کشیش یا کاهن
majoring U بیشتر اعظم
Prime Ministers U صدر اعظم
pegasi U فرس اعظم
michael U فرشته اعظم
the greater lumen U نیر اعظم
Chief Justice U قاضی اعظم
Chief Justices U قاضی اعظم
Prime Minister U صدر اعظم
pegasus U فرس اعظم
high priest U کاهن اعظم
archbishop U اسقف اعظم
archbishops U اسقف اعظم
Pope U خلیفه اعظم
Popes U خلیفه اعظم
major U بیشتر اعظم
majored U بیشتر اعظم
prelature U قلمرو اسقف اعظم
archduchess U همسر دوک اعظم
archdiocese U قلمرو مذهبی اسقف اعظم
primeminister U رئیس الوزرا صدر اعظم
exarch U نایب السطنه اسقف اعظم
archdiocesan U وابسته بقلمرو اسقف اعظم
lowlander U خاور
east <adj.> U خاور
the oriel U خاور
orient U خاور
orienting U خاور
orients U خاور
archdiocese U ناحیهء کلیسایی زیر نفوذاسقف اعظم
east U خاور مشرق
Near East U خاور نزدیک
greek church U کلیسای خاور
easterners U خاور نشین
easterner U خاور نشین
levant U خاور وشرق
it lies on the east of U در خاور واقع
levanter U ساکن خاور
the eastern question U مسئله خاور
the orthodox church U کلیسای خاور
Far East U خاور دور
south east U در جنوب خاور
orientalist U خاور شناس
levantine U ساکن خاور
north east U در شمال خاور
north east U شمال خاور
north-easterly U درشمال خاور
north easterly U درشمال خاور
Chancellors U صدر اعظم نخست وزیر رئیس اداره
Chancellor U صدر اعظم نخست وزیر رئیس اداره
orientating U توجه بسوی خاور
orientates U توجه بسوی خاور
north easter U باد شمال خاور
orientate U توجه بسوی خاور
south easterly U سوی جنوب خاور
Near East U خاور نزدیک [جغرافیا]
south east U سوی جنوب خاور
orthodoxly U بشیوه کلیسای خاور
north easterly U وابسته بشمال خاور
north-easterly U وابسته بشمال خاور
in a south easterly direction U از جهت جنوب خاور
vicarate U قلمرو خلافت حوزه تحت نظر خلیفهء اعظم
vicariate U قلمرو خلافت حوزه تحت نظر خلیفهء اعظم
lyddite U ماده منفجره نیرومندی که قسمت اعظم ان مرکب از اسیدپیکریک میباشد
druids U کشیش
priests U کشیش
priest U کشیش
cleric U کشیش
clerics U کشیش
presbyterate U کشیش
druid U کشیش
evengelist U کشیش
hieratic U کشیش
predicant U کشیش
abbe U کشیش
padre U کشیش
padres U کشیش
provosts U کشیش
provost U کشیش
herdsmen U کشیش
ecclesiastic U کشیش
ecclesiastics U کشیش
herdsman U کشیش
clergymen U کشیش
clergyman U کشیش
churchmen U کشیش
churchman U کشیش
presbyteries U خانه کشیش
presbyterial U وابسته به کشیش ها
priestlike U کشیش وار
priestliness U کشیش مابی
residentiary U کشیش مقیم
right reverend U جناب کشیش
parsons U کشیش بخش
parson U کشیش بخش
lamas U کشیش بودایی
lama U کشیش بودایی
primate U کشیش ارشد
officiant U کشیش سرپرست
Reverend U جناب کشیش
shaveling U سرتراشیده کشیش
sacerdotalism U کشیش مابی
sacerdocy U کشیش منشی
presbytery U خانه کشیش
lay brother U نیمچه کشیش
priestcraft U کشیش بازی
holy joe U کشیش دهکده
priesthood U کشیش بودن
priesthood U مقام کشیش
archpriest U کشیش بزرگ
vicar U کشیش بخش
hedge priest U کشیش روستا
vicars U کشیش بخش
acolyte U دستیار کشیش
acolytes U دستیار کشیش
rectors U کشیش بخش
clerkly U وابسته به کشیش
rector U کشیش بخش
ecafe U کمیسیون اقتصادی اسیا و خاور دور که در سال 7491 در سازمان ملل تشکیل شده است
Imhotep U کشیش [دربار مصر]
divine U کشیش استنباط کردن
rectory U خانه کشیش بخش
papa U پاپ کشیش ناحیه
papas U پاپ کشیش ناحیه
pontiff U کشیش بزرگ پاپ
parsonage U قلمرو کشیش بخش
divined U کشیش استنباط کردن
divines U کشیش استنباط کردن
divining U کشیش استنباط کردن
pontiffs U کشیش بزرگ پاپ
curate U معاون کشیش بخش
parsonages U قلمرو کشیش بخش
curates U معاون کشیش بخش
rectories U خانه کشیش بخش
rectrix U بانوی کشیش بخش
prsbytery U محل جلوس کشیش
officiating priest U کشیش پیش نماز
lamaistic U وابسته به کشیش بودایی
chancels U جای مخصوص کشیش
chancel U جای مخصوص کشیش
monseigneur U مسیو کشیش کاتولیک
cassocks U خرقه پوش کشیش
kirkman U عضوکلیسای اسکاتلندی کشیش
minister U وزیر مختار کشیش .
pardoner U کشیش امرزنده گناه
cassock U خرقه پوش کشیش
presbyter U کشیش سرپرست کلیسا
ministers U وزیر مختار کشیش .
he was ordained priest U اورا بسمت کشیش گماشتند
manse U محل سکنی خانه کشیش
curacies U معاونت کشیش بخش یادهستان
manses U محل سکنی خانه کشیش
sacerdotage U کشیش مابی جماعت کشیشان
ministerial U وابسته به وزیر یا کشیش اداری
curacy U معاونت کشیش بخش یادهستان
officiant U کشیش شاغل و مسئول مجلس روحانی
parishes U بخش یا ناحیه قلمرو کشیش کلیسا
tunicle U لباس رویی کشیش در عشاء ربانی
zucchetto U شبکلاه یا عرقچین سفیدرنگ کشیش کاتولیک
parish U بخش یا ناحیه قلمرو کشیش کلیسا
priestcraft U دکانی که کشیش هاو ملاهادران بازی می کنند
parish U قسمتی از شهرستان که کلیسا و کشیش جداگانه دارد
parishes U قسمتی از شهرستان که کلیسا و کشیش جداگانه دارد
shaman U کشیش یاکاهن یاجادوگرمردم قدیم شمال اسیاواروپا
parish clerk U کشیش یا عامی که متصدی برخی کارهای کلیسای بخش می گرد د
nonagium U عشر ماترک متوفی که به کشیش کلیسای محل می رسیده است
indies U هند خاور و هند و چین وجزایر وابسته به ان
lavabo U ایین دست شستن کشیش هنگام پیش بردن عشاه ربانی
deacons U خادم کلیسا که به کشیش یا اسقف کمک میکند سرود مذهبی قرائت کردن
deacon U خادم کلیسا که به کشیش یا اسقف کمک میکند سرود مذهبی قرائت کردن
altar-rail U [نرده ای در جلو محراب کلیسا کشیش برگزار کننده ی مراسم را از سایر عبادت کنندگان جدا می کند.]
north north east U میان شمال و شمال خاور
pastorally U چوپان وار کشیش وار
Recent search history Forum search
more | برای این معنی از دیگران سوال بپرسید. (Ask Question)
  Contact• | TermsPrivacy  © 2009 Perdic.com