English Persian Dictionary - Beta version
 
پرسش ترجمه خود را ارسال نمایید
| Help | About |
 
Home | Forum / پرسش و پاسخ | + Contribute | Users
Login | Sign up  
     

Enter keyword here!
  Tips | Translate!
✘ Close
✘ Close
Total search result: 204 (5 milliseconds)
ارسال یک معنی جدید
Menu
English Persian Menu
phone U پاسخ به تماس در تلفن
phoned U پاسخ به تماس در تلفن
phones U پاسخ به تماس در تلفن
phoning U پاسخ به تماس در تلفن
معنی که میخواستی رو پیدا نکردی؟ برو تو این صفحه تا از دیگرون کمک بگیری.
Other Matches
originates U با مودم دیگر که منتظر تماس است تماس برقرار می گیرد. مودم اصلی به پاسخ مودم راه دور پاسخ می فرستد
originating U با مودم دیگر که منتظر تماس است تماس برقرار می گیرد. مودم اصلی به پاسخ مودم راه دور پاسخ می فرستد
originate U با مودم دیگر که منتظر تماس است تماس برقرار می گیرد. مودم اصلی به پاسخ مودم راه دور پاسخ می فرستد
originated U با مودم دیگر که منتظر تماس است تماس برقرار می گیرد. مودم اصلی به پاسخ مودم راه دور پاسخ می فرستد
ani U سیستم تلفن که شماره تلفن شخصی که تماس گرفته را درج میکند
Thanks for calling back. U با تشکر برای تماس. [به کسی گفته میشود که فرد تلفن خود را جواب نداده و بعدا دوباره تماس می گیرد.]
ring U سیستم کامپیوتر راه دور که کاربر به تلفن آن یک بار تماس می گیرد و امکان شماره گیری , قط ع تماس ,انتظار و سپس بماس مجدد دارد.
telephony U مجموعه استانداردها که نحوه کار کامپیوترها باسیستم تلفن را بیان میکند که باعث ایجاد پست الکترونیکی صوتی , پاسخ به تلفن و سرویس فکس میشود
hang up <idiom> U جایی دردریافتی تلفن که باعث قطع تماس میشود
audio U ال می پرسد. شخص تماس گرفته با انتخاب کردن شمارهای در تلفن به او جواب میدهد
auto U توانایی مودم برای پاسخ خودکار به تلفن پس از زنگ زدن
autos U توانایی مودم برای پاسخ خودکار به تلفن پس از زنگ زدن
reply [answer] U پاسخ نامه ای [پاسخ به پیام پست الکترونیکی ] [پاسخ زبانی دفاعیه]
voicing U کامپیوتر متصل به دستگاه تلفن که وقتی شخص آنجا نیست به تلفنهای او پاسخ میدهدو امکان ضبط پیام ها را بوجود می آورد.
voice U کامپیوتر متصل به دستگاه تلفن که وقتی شخص آنجا نیست به تلفنهای او پاسخ میدهدو امکان ضبط پیام ها را بوجود می آورد.
voices U کامپیوتر متصل به دستگاه تلفن که وقتی شخص آنجا نیست به تلفنهای او پاسخ میدهدو امکان ضبط پیام ها را بوجود می آورد.
privates U رابط ه تلفن کوچک در شرکتها برای برقراری تماس بین افراد درون شرکت یا شماره گیری با افراد خارج از شرکت
private U رابط ه تلفن کوچک در شرکتها برای برقراری تماس بین افراد درون شرکت یا شماره گیری با افراد خارج از شرکت
de bounce U جلوگیری از تماس با یک کلید که باعث چندین تماس میشود
touch U دست زدن به خوردن به تماس یافتن با تماس
touches U دست زدن به خوردن به تماس یافتن با تماس
contact point U وسیله تماس نقطه اخذ تماس
howler U صدایی که به اپراتور تلفن اعلام میکند که دستگاه تلفن کاربر آماده گیرندگی نیست
howlers U صدایی که به اپراتور تلفن اعلام میکند که دستگاه تلفن کاربر آماده گیرندگی نیست
answer U پاسخ دادن یا یافتن پاسخ یک سوال
answered U پاسخ دادن یا یافتن پاسخ یک سوال
answers U پاسخ دادن یا یافتن پاسخ یک سوال
answering U پاسخ دادن یا یافتن پاسخ یک سوال
amplifying report U گزارش تماس با دشمن گزارش تکمیلی اخذ تماس بادشمن
acoustic coupler وسیله ای که به یک دستگاه تلفن وصل است و دادههای دوتایی را به سیگنالهای صوتی تبدیل میکند تا در خط تلفن جریان پیدا کند
magneto exchange U مرکز تلفن خودکار با تلفن اندوکتوری
private automatic branch exchange U یک سیستم تلفن سوئیچینگ خودکار خصوصی که در یک شرکت مخابرات تلفنی رافراهم می اورد و انتقال مکالمه ها را به درون شبکه تلفن عمومی یا خارج از ان کنترل میکند
telephone booth U کیوسک تلفن کابین تلفن
telephone booths U کیوسک تلفن کابین تلفن
coupler U وسیلهای که به دستگاه تلفن وصل است و داده دودویی را به سیگنالهای صوتی تبدیل میکند که روی یک خط تلفن قابل ارسال است
voice answer back U یک دستگاه پاسخ صوتی که میتواندسیستم کامپیوتری را به یک شبکه تلفنی وصل کند تا پاسخ صوتی را به درخواستهای انجام شده از ترمینالهای تلفنی فراهم اورد
modem U وسیلهای که امکان ارسال داده از طریق خط تلفن با تبدیل کردن سیگنال دودویی از کامپیوتر به سیگنال آنالوگ صوتی ه قابل ارسال روی خط تلفن است فراهم می :ند
phones U تلفن تلفن زدن
phone U تلفن تلفن زدن
phoned U تلفن تلفن زدن
phoning U تلفن تلفن زدن
it is inexpedient to reply U پاسخ دادن مصلحت نیست پاسخ دادن مقتضی نیست
calling dial U صفحه شماره گیر تلفن صفحه نمره گیر تلفن
telephone operation U طرز کار تلفن کار تلفن
contacts U تماس
impact U تماس
tangent U تماس
impinging U تماس
tangency U تماس
taction U تماس
contingence U تماس
contact line U خط تماس
contact U تماس
impacts U تماس
tangents U تماس
contacted U تماس
ding U تماس
line of contact U خط تماس
contacting U تماس
to be in rapport U تماس داشتن
to be in contact U تماس داشتن
contiguity U برخورد تماس
corps a corps U تماس بدنی
to bring into contact U تماس دادن
Keep in touch! <idiom> در تماس باش!
tuch U تماس دادن با
interactional points U نقاط تماس
going on U نزدیکی تماس
zone of contact U ناحیه تماس
line to line fault U تماس خطوط
contact ratio U نسبت تماس
contact lost U تماس قطع شد
contact patrol U گشتی تماس
contact surface U سطح تماس
contact diameter U قطر تماس
shock hazard U خطر تماس
finish U تماس انتهایی
finishes U تماس انتهایی
contact area U سطح تماس
contact angle U زاویه تماس
point contact U تماس نقطهای
skimmed U تماس اندک
communicator U شخص در تماس
skims U تماس اندک
area contact U سطح تماس
point of contact U نقطه تماس
contact area U منطقه تماس
contact point U قطب تماس
contact party U گروه تماس
angle of contact U زاویه تماس
contact pressure U فشار تماس
contact flange U فلانژ تماس
movement to contact U حرکت به تماس
skim U تماس اندک
contact U تماس یافتن تماسی
touch panel U صفحه حساس به تماس
contacting U تماس یافتن تماسی
osculatory U وابسته به بوسه یا تماس
osculation U تماس اشتراک صفات
grazing point U نقطه تماس با مانع
break off U قطع تماس با دشمن
contacted U تماس یافتن تماسی
action on the blade U تماس با شمشیر حریف
galvanism U تماس برق بابدن
movement to contact U حرکت به اخذ تماس
flat U تماس دو لبه اسکیت
flattest U تماس دو لبه اسکیت
telebrief U تماس مستقیم تلفنی
synapse U محل تماس دوعصب
to keep in touch with any one U باکسی تماس داشتن
contact fire U انفجار در اثر تماس
touch sensitive panel U صفحه حساس به تماس
youch sensitive screen U صفحه حساس به تماس
touch sensitive tablet U تابلو حساس به تماس
tuch U سر زدن تماس داشتن
contact behavior U رفتار تماس جویانه
contact backlash U دنده کور تماس
contact print U چاپ به طریقه تماس
contacts U تماس یافتن تماسی
contact report U گزارش اخذ تماس
look in on <idiom> U تماس حاصل کردن
get in touch with someone <idiom> U باکسی تماس گرفتن
faded U تماس باهدف از بین رفت
contact fire U انفجارمین در اثر تماس با کشتی
contacting U محل اتصال تماس گرفتن
engagements U تماس دو تیفه شمشیر درگارد
callers U شخصی که تقاضای تماس دارد
contacts U محل اتصال تماس گرفتن
advance to contact U پیشروی برای اخذ تماس
caller U شخصی که تقاضای تماس دارد
engagement U تماس دو تیفه شمشیر درگارد
ground U تماس دادن توپ با زمین
To establish( make) contact. U تماس دایر ( برقرار ) کردن
contact report U گزارش تماس با هواپیمای دشمن
osculate U تماس نزدیک حاصل کردن
contact U محل اتصال تماس گرفتن
contact with the net U خطای تماس با تور والیبال
contacted U محل اتصال تماس گرفتن
physical U مربوط به استفاده از تماس یاخشونت بدنی
touches U تماس برقرار کردن با چیزی با انگشتان
whooshing U صدای تماس جسم سریع با هوا
contacts U قطب اتصال تماس گرفتن کنتاکت
lose track of <idiom> U ازدست دادن تماس باکسی یاچیزی
whooshes U صدای تماس جسم سریع با هوا
whooshed U صدای تماس جسم سریع با هوا
whoosh U صدای تماس جسم سریع با هوا
brushes U تماس حاصل کردن واهسته گذشتن
contact U قطب اتصال تماس گرفتن کنتاکت
You can call me at ... [phone no.] <idiom> U شما می توانید با من با شماره ... تماس بگیرید.
brush U تماس حاصل کردن واهسته گذشتن
contacting U قطب اتصال تماس گرفتن کنتاکت
contacted U قطب اتصال تماس گرفتن کنتاکت
touch U تماس برقرار کردن با چیزی با انگشتان
ground stroke U ضربه پس از تماس توپ تنیس با زمین
Where can I contact Mr …. ? U کجا می شود با آقای ….تماس گرفت ؟
punts U توپ فوتبال را قبل از تماس با زمین زدن
punt U توپ فوتبال را قبل از تماس با زمین زدن
footprints U قسمتی از سطح لاستیک که بامسیر تماس دارد
punted U توپ فوتبال را قبل از تماس با زمین زدن
split lean U پا باز نشسته و تماس سینه ژیمناست با زمین
contacts U ارتباط تماس با دشمن علایم تشخیص هدف
If there is a reason for complaint, please contact ... U اگر شکایتی دارید، لطفا با ... تماس بگیرید.
contacting U ارتباط تماس با دشمن علایم تشخیص هدف
contact U ارتباط تماس با دشمن علایم تشخیص هدف
first down U اولین تماس با زمین پیشروی 09 متری با 4تماس
split the uprights U امتیاز ضربه با پا را پس ازامتیاز تماس بدست اوردن
full pitch U پرتاب به سوی میله بدون تماس با زمین
We finally succeed in making a radio contact. U عاقبت توانستیم یک تماس رادیویی برقرار کنیم
full toss U پرتاب به سوی میله بدون تماس با زمین
footprint U قسمتی از سطح لاستیک که بامسیر تماس دارد
contacted U ارتباط تماس با دشمن علایم تشخیص هدف
item of written comment U پاسخ
representation [statement] U پاسخ
rebutter U پاسخ رد
answerback U در پاسخ
answering U پاسخ
reaction [answer, commentary] U پاسخ
responds U پاسخ
answers U پاسخ
in answer to U در پاسخ به
response U پاسخ
responses U پاسخ
no U : پاسخ نه
negative reply U پاسخ رد
response [commentary] U پاسخ
statement U پاسخ
respond U پاسخ
replies U پاسخ
responsions U پاسخ
counterplea U پاسخ رد
reply U پاسخ
in reply to U در پاسخ
answer U پاسخ
replied U پاسخ
answered U پاسخ
responded U پاسخ
replication U پاسخ
replying U پاسخ
maximum junction to case thermal impedan U مقاومت حرارتی حداکثر بین محلهای تماس و بدنه
bounces U جلوگیری از تماس با کلید که باعث چندین برخورد میشود
Recent search history Forum search
Search history is off. Activate
more | برای این معنی از دیگران سوال بپرسید. (Ask Question)
  Contact• | TermsPrivacy  © 2009 Perdic.com