English Persian Dictionary - Beta version
 
پرسش ترجمه خود را ارسال نمایید
| Help | About |
 
Home | Forum / پرسش و پاسخ | + Contribute | Users
Login | Sign up  
     

Enter keyword here!
  Tips | Translate!
✘ Close
✘ Close
Total search result: 201 (10 milliseconds)
ارسال یک معنی جدید
Menu
English Persian Menu
venereologist U ویژه گر بیماریهای امیزشی یامقاربتی
معنی که میخواستی رو پیدا نکردی؟ برو تو این صفحه تا از دیگرون کمک بگیری.
Other Matches
venereal diseases U بیماریهای امیزشی
venereology U پزشکی بیماریهای امیزشی
pediatrician U ویژه گر بیماریهای کودکان
urologist U ویژه گر بیماریهای دستگاه ادرار
social disease U بیماریهای مقاربتی بیماریهای شایع در اجتماع
idiosyncrasy U طبیعت ویژه طرز فکر ویژه شیوه ویژه هرنویسنده خصوصیات اخلاقی
idiosyncrasies U طبیعت ویژه طرز فکر ویژه شیوه ویژه هرنویسنده خصوصیات اخلاقی
coition U امیزشی
incommunicativeness U کم امیزشی
venereal U امیزشی
venereal disease U مرض امیزشی
to watch for certain symptoms U توجه کردن به نشانه های ویژه [علایم ویژه مرض ]
special interest groups U گروههایی با علاقه ویژه گروه مشترک المنافع ویژه
specialities U کالای ویژه داروی ویژه یا اختصاصی اسپسیالیته
speciality U کالای ویژه داروی ویژه یا اختصاصی اسپسیالیته
specialty U کالای ویژه داروی ویژه یا اختصاصی اسپسیالیته
dermatosis U بیماریهای پوستی
osteopaths U متخصص بیماریهای استخوان
general practitioner U پزشک بیماریهای عمومی
virosis U ابتلا به بیماریهای ویروسی
osteopath U متخصص بیماریهای استخوان
gynecologist U متخصص بیماریهای زنان
idiocrasy U طبیعت ویژه طرز فکر ویژه
gastroenterologist U متخصص بیماریهای معده وروده
otolaryngology U رشته بیماریهای گوش و گلو و بینی
big heads U انواع بیماریهای دامی که نشان آن آماس سر وگردن است
big head U انواع بیماریهای دامی که نشان آن آماس سر وگردن است
tetter U بیماریهای تاول دار پوست مثل زرد زخم
endodontia U شاخهای از دندانپزشکی که درباره بیماریهای حفره میانی دندان بحث میکند
endodontics U شاخهای از دندانپزشکی که درباره بیماریهای حفره میانی دندان بحث میکند
eliza U برنامهای که مباحثه یک بیمار را بایک متخصص بیماریهای دماغی شبیه سازی میکند
praetorial U متعلق به گارد ویژه سربازی که جز گارد ویژه است
bill of health U گواهی نامهای که هنگام حرکت کشتی پس ازمعاینه کشتی از لحاظ بیماریهای مسری به ناخداداده میشود
quarantines U در موارد ذیل درCL مورد استفاده است زن بیوه پنجاه روز از مرگ شوهر فرصت دارد که بادریافت جهیزیه و حق الارث خود از منزل خارج شود مدت قرنطینه کشتیهایی که ازکشورهای الوده به بیماریهای واگیر می ایندپنجاه perch از زمین
quarantined U در موارد ذیل درCL مورد استفاده است زن بیوه پنجاه روز از مرگ شوهر فرصت دارد که بادریافت جهیزیه و حق الارث خود از منزل خارج شود مدت قرنطینه کشتیهایی که ازکشورهای الوده به بیماریهای واگیر می ایندپنجاه perch از زمین
quarantine U در موارد ذیل درCL مورد استفاده است زن بیوه پنجاه روز از مرگ شوهر فرصت دارد که بادریافت جهیزیه و حق الارث خود از منزل خارج شود مدت قرنطینه کشتیهایی که ازکشورهای الوده به بیماریهای واگیر می ایندپنجاه perch از زمین
quarantining U در موارد ذیل درCL مورد استفاده است زن بیوه پنجاه روز از مرگ شوهر فرصت دارد که بادریافت جهیزیه و حق الارث خود از منزل خارج شود مدت قرنطینه کشتیهایی که ازکشورهای الوده به بیماریهای واگیر می ایندپنجاه perch از زمین
specific U ویژه
prerogative U حق ویژه
special character U ویژه
idiocrasy U ویژه
specifics U ویژه
prerogatives U حق ویژه
priviege U حق ویژه
peculiar U ویژه
adhoc U ویژه
extra special U ویژه
special U ویژه
nett U ویژه
nets U ویژه
net U ویژه
privilege U حق ویژه
paticular U ویژه
specialists U ویژه گر
specialist U ویژه گر
experts U ویژه گر
expressed U ویژه
express U ویژه
particulars U ویژه
specific humidity U نم ویژه
expert U ویژه گر
specially U ویژه
special <adj.> U ویژه
extra <adj.> U ویژه
expressing U ویژه
particular U ویژه
expresses U ویژه
labeled cargo U کالای ویژه
eigenvalue U ویژه مقدار
special session U نشست ویژه
electrical resistivity U مقاومت ویژه
kink U ویژه گی فرریز
endemical U ویژه یک قوم
extraordinary meeting U نشست ویژه
equity capital U ارزش ویژه
specific gravity U گرانی ویژه
habiliments U جامه ویژه
gastronomist U ویژه گرخوراک
special effects U جلوههای ویژه
favourite or vor U ویژه مخصوص
indicium U نشانه ویژه
(not one's) cup of tea <idiom> U علاقه ویژه
extra equipment U متعلقات ویژه
lachrymal U ویژه اشک
idioms U تعبیر ویژه
idioms U زبان ویژه
idiom U تعبیر ویژه
idiom U زبان ویژه
specific gravities U گرانی ویژه
rarely U بااستادی ویژه
characteristics U نشان ویژه
booths U جای ویژه
acoustician U ویژه گر اواشنود
body guard U هنگ ویژه
byelaw U قانون ویژه
eigenfunction U ویژه تابع
ecotype U بوم ویژه
conizance U نشان ویژه
proper value U ویژه مقدار
characteristic root U ویژه مقدار
characteristic number U ویژه مقدار
characteristic function U ویژه تابع
cariologist U ویژه گر قلب
bylaw U قانون ویژه
booth U جای ویژه
lacrimal U ویژه اشک
special symbol U نماد ویژه
special case U مورد ویژه
special bastard U حرامزاده ویژه
special agreement U قرارداد ویژه
singular matrix U ماتریس ویژه
singular matrix U ماتریش ویژه
self weight U ویژه وزن
resistivity U مقاومت ویژه
special character U دخشه ویژه
special deposits U سپردههای ویژه
special passport U پاسپورت ویژه
special party U گروه ویژه
special verdict U تصمیم ویژه
species specific U نوع- ویژه
specific cost U هزینه ویژه
specific donor U دهنده ویژه
specific drawdown U افت ویژه
specific heat U گرمای ویژه
special duty U کار ویژه
special drawing rights U حق برداشت ویژه
special drawing right U حق برداشت ویژه
relative density U گرانی ویژه
regiospecific U جهت ویژه
specific weight U وزن ویژه
praetorian guard U گارد ویژه
penologist U ویژه گر کیفرشناسی
specific yield U ابدهی ویژه
particular lien U حق حبس ویژه
speleologist U ویژه گر غارشناسی
net profit U سود ویژه
monocular U ویژه یک چشم
monkish U ویژه راهبان
specific weight U سنگینی ویژه
specific volume U حجم ویژه
specific viscosity U گرانروی ویژه
quantum state U ویژه حالت
proper volume U ویژه حجم
specific heat U دمای ویژه
specific humidity U رطوبت ویژه
proper function U ویژه تابع
specific lattice U شبکه ویژه
specific resistance U مقاومت ویژه
prerogatived U دارای حق ویژه
specific rotation U چرخش ویژه
preceptorial U ویژه اموزگاری
life guard U هنگ ویژه
lineament U نشان ویژه
specialize U ویژه گری
nutritionist U ویژه گر تغذیه
physiologist U ویژه گر فیزیولوژی
nutritionists U ویژه گر تغذیه
expert U ویژه کار
physiologists U ویژه گر فیزیولوژی
juvenile U ویژه نو جوانان
juveniles U ویژه نو جوانان
trait U نشان ویژه
traits U نشان ویژه
capital U ارزش ویژه
specialising U ویژه گری
stall U لژ جایگاه ویژه
speciality U ویژه گری
lineaments U نشان ویژه
stalling U لژ جایگاه ویژه
prerogative U حق یا امتیاز ویژه
prerogative U دارای حق ویژه
prerogatives U حق یا امتیاز ویژه
prerogatives U دارای حق ویژه
specialities U ویژه گری
specializing U ویژه گری
dead weights U ویژه وزن
specializes U ویژه گری
specialises U ویژه گری
zoologist U ویژه گرجانورشناسی
characteristically U نشان ویژه
characteristic U نشان ویژه
specialty U ویژه گری
specialization U ویژه کاری
standing orders U اوامر ویژه
experts U ویژه کار
neurologist U ویژه گر اعصاب
standing order U اوامر ویژه
dead weight U ویژه وزن
specialists U ویژه کار
specialist U ویژه کار
monographs U ویژه نگاشت
monograph U ویژه نگاشت
morbid U ویژه ناخوشی
garb U پوشاک ویژه
version U شرح ویژه
lingoes U زبان ویژه
lingo U زبان ویژه
specialization U ویژه گری
versions U شرح ویژه
one particle eigenfunction U ویژه تابع یک ذره
Recent search history Forum search
more | برای این معنی از دیگران سوال بپرسید. (Ask Question)
  Contact• | TermsPrivacy  © 2009 Perdic.com