English Persian Dictionary - Beta version
 
پرسش ترجمه خود را ارسال نمایید
| Help | About |
 
Home | Forum / پرسش و پاسخ | + Contribute | Users
Login | Sign up  
     

Enter keyword here!
  Tips | Translate!
✘ Close
✘ Close
Total search result: 203 (33 milliseconds)
ارسال یک معنی جدید
Menu
English Persian Menu
consecrate U ویژه کردن تخصیص دادن
consecrates U ویژه کردن تخصیص دادن
consecrating U ویژه کردن تخصیص دادن
معنی که میخواستی رو پیدا نکردی؟ برو تو این صفحه تا از دیگرون کمک بگیری.
Other Matches
sanctifies U تصدیق کردن تخصیص دادن
sanctifying U تصدیق کردن تخصیص دادن
sanctify U تصدیق کردن تخصیص دادن
set aside U باطل کردن تخصیص دادن
apportions U تقسیم کردن تخصیص دادن
apportioned U تقسیم کردن تخصیص دادن
apportion U تقسیم کردن تخصیص دادن
apportioning U تقسیم کردن تخصیص دادن
designating U انتخاب کردن تعیین کردن تخصیص دادن
designates U انتخاب کردن تعیین کردن تخصیص دادن
designate U انتخاب کردن تعیین کردن تخصیص دادن
allocate U تخصیص دادن
allocating U تخصیص دادن
aside U تخصیص دادن
allocates U تخصیص دادن
bequeath U تخصیص دادن به
allocate U تخصیص دادن
allots U تخصیص دادن
allot U تخصیص دادن
denominate U تخصیص دادن به
allotted U تخصیص دادن
to earmark something for something U تخصیص دادن
designs U تخصیص دادن
bequeathed U تخصیص دادن به
design U تخصیص دادن
bequeathing U تخصیص دادن به
assign U تخصیص دادن
allot U تخصیص دادن
asides U تخصیص دادن
allotting U تخصیص دادن
designing U تخصیص دادن
bequeaths U تخصیص دادن به
applied U هزینه مربوط به هر خدمت یاکالا را به طور ویژه تعیین کردن و به ان اختصاص دادن
give U رساندن تخصیص دادن
designating U تخصیص دادن برگزیدن
giving U رساندن تخصیص دادن
designate U تخصیص دادن برگزیدن
gives U رساندن تخصیص دادن
designates U تخصیص دادن برگزیدن
assigns U نسبت دادن تخصیص دادن
assigning U نسبت دادن تخصیص دادن
assigned U نسبت دادن تخصیص دادن
assign U نسبت دادن تخصیص دادن
to watch for certain symptoms U توجه کردن به نشانه های ویژه [علایم ویژه مرض ]
sancify U برای امرمقدسی تخصیص دادن
idiosyncrasy U طبیعت ویژه طرز فکر ویژه شیوه ویژه هرنویسنده خصوصیات اخلاقی
idiosyncrasies U طبیعت ویژه طرز فکر ویژه شیوه ویژه هرنویسنده خصوصیات اخلاقی
socialized U بکارهای اجتماعی تخصیص دادن بصورت سوسیالیستی دراوردن
socializing U بکارهای اجتماعی تخصیص دادن بصورت سوسیالیستی دراوردن
socialises U بکارهای اجتماعی تخصیص دادن بصورت سوسیالیستی دراوردن
socialised U بکارهای اجتماعی تخصیص دادن بصورت سوسیالیستی دراوردن
socialising U بکارهای اجتماعی تخصیص دادن بصورت سوسیالیستی دراوردن
socialize U بکارهای اجتماعی تخصیص دادن بصورت سوسیالیستی دراوردن
socializes U بکارهای اجتماعی تخصیص دادن بصورت سوسیالیستی دراوردن
individualizing U حالت ویژه دادن
individualised U حالت ویژه دادن
individualized U حالت ویژه دادن
individualize U حالت ویژه دادن
individualising U حالت ویژه دادن
individualises U حالت ویژه دادن
individualizes U حالت ویژه دادن
assignment of space U تخصیص جا برای انبار کردن اماد
dynamic storage allocation U تخصیص انباره پویا تخصیص حافظه پویا
special interest groups U گروههایی با علاقه ویژه گروه مشترک المنافع ویژه
specialities U کالای ویژه داروی ویژه یا اختصاصی اسپسیالیته
specialty U کالای ویژه داروی ویژه یا اختصاصی اسپسیالیته
speciality U کالای ویژه داروی ویژه یا اختصاصی اسپسیالیته
idiocrasy U طبیعت ویژه طرز فکر ویژه
poppers U ذرت بودادنی فرف ویژه بو دادن ذرت
popper U ذرت بودادنی فرف ویژه بو دادن ذرت
seasoning klin U کوره ویژه خشک کردن
specialize U ویژه کاری کردن متخصص شدن
specialising U ویژه کاری کردن متخصص شدن
trimming tool U ابزار ویژه قطع کردن زائده ها
specializing U ویژه کاری کردن متخصص شدن
specialises U ویژه کاری کردن متخصص شدن
specializes U ویژه کاری کردن متخصص شدن
straitjacket U ژاکت ویژه خفت کردن دیوانگان
to tick U کار کردن به نحوه ویژه یا درست
straightjacket U ژاکت ویژه خفت کردن دیوانگان
praetorial U متعلق به گارد ویژه سربازی که جز گارد ویژه است
taxidermist U ویژه گر پر کردن پوست حیوانات باکاه وغیره
zootechnician U کارشناس تربیت حیوانات ویژه گر اهلی کردن جانوران
beading machine U ابزارمخصوص ساختن فلانژدستگاه ویژه گرد کردن لبه ورقها
paint U پر کردن شکل گرافیکی با رنگ . با روشهای مختلف و جلوههای ویژه
paints U پر کردن شکل گرافیکی با رنگ . با روشهای مختلف و جلوههای ویژه
disciplining U نظم دادن ادب کردن تربیت کردن انضباط دادن
disciplines U نظم دادن ادب کردن تربیت کردن انضباط دادن
discipline U نظم دادن ادب کردن تربیت کردن انضباط دادن
attribution U تخصیص
consecration U تخصیص
allotment U تخصیص
earmarks U تخصیص
admeasurement U تخصیص
appropriation U تخصیص
admensuration U تخصیص
devotion U تخصیص
designations U تخصیص
designation U تخصیص
allocation U تخصیص
recognition U تخصیص
dedication U تخصیص
allotments U تخصیص
dedications U تخصیص
earmark U تخصیص
allocations U تخصیص
reallocation U تخصیص مجدد
assignments U تخصیص اسناد
budgetary appropriations U تخصیص بودجه
storage allocation U تخصیص حافظه
storage allocation U تخصیص انباره
dynamic allocation U تخصیص پویا
static allocation U تخصیص ایستا
assignability U تخصیص دادنی
allocation of resources U تخصیص منابع
allotments U تخصیص توزیع
allocation function U تابع تخصیص
assignment U تخصیص اسناد
capital appropiation U تخصیص سرمایه
allotment U تخصیص توزیع
appropriation U تخصیص وجه
allocator U تخصیص دهنده
resource allocation U تخصیص منابع
cost allocation U تخصیص هزینه
to depict somebody or something [as something] U کسی یا چیزی را بعنوان چیزی توصیف کردن [وصف کردن] [شرح دادن ] [نمایش دادن]
efficient allocation of resources U تخصیص کارای منابع
appropriation limitation U محدودیت تخصیص اعتبار
assignable U قابل تعیین و تخصیص
attached <adj.> <past-p.> U تخصیص داده شده
optimum allocation of resources U تخصیص مطلوب منابع
allocated U تخصیص داده شده
allotted <adj.> <past-p.> U تخصیص داده شده
static storage allocation U تخصیص انباره ایستا
misallocation of resources U تخصیص نادرست منابع
designatory U وابسته به تخصیص و تعیین
allotment U واگذارسهمیه تخصیص نیروها
specifiable U قابل تعیین یا تخصیص
allocated <adj.> <past-p.> U تخصیص داده شده
assigned <adj.> <past-p.> U تخصیص داده شده
allotments U واگذارسهمیه تخصیص نیروها
file allocation table U جدول تخصیص جای فایل
manpower loading chart U نمودار تخصیص نیروی انسانی
preassigned U قبلا تخصیص داده شده
conducting U هدایت کردن انتقال دادن انجام دادن رفتار
conducts U هدایت کردن انتقال دادن انجام دادن رفتار
conducted U هدایت کردن انتقال دادن انجام دادن رفتار
conduct U هدایت کردن انتقال دادن انجام دادن رفتار
appropriation language U شرح جزئیات بودجه و منظوراز تخصیص ان
to picture U شرح دادن [نمایش دادن] [وصف کردن]
lady chapel U کلیسا یا محراب کلیسایی که به مریم باکره تخصیص داده شده
reduce U تحویل دادن کاهش دادن تنزل دادن تقلیل دادن
reduces U تحویل دادن کاهش دادن تنزل دادن تقلیل دادن
reducing U تحویل دادن کاهش دادن تنزل دادن تقلیل دادن
foster U تشویق کردن- حمایت کردن-پیشرفت دادن- تقویت کردن- به جلو بردن
to temper [metal or glass] U آب دادن [سخت کردن] [آبدیده کردن] [بازپخت کردن] [فلز یا شیشه]
assigns U مامور کردن محول کردن واگذار کردن سهمیه دادن
assigned U مامور کردن محول کردن واگذار کردن سهمیه دادن
assign U مامور کردن محول کردن واگذار کردن سهمیه دادن
assigning U مامور کردن محول کردن واگذار کردن سهمیه دادن
to inform on [against] somebody U کسی را لو دادن [فاش کردن] [چغلی کردن] [خبرچینی کردن]
design U پروژه دادن طرح دادن طرح کردن برنامه
designs U پروژه دادن طرح دادن طرح کردن برنامه
priviege U حق ویژه
specialists U ویژه گر
experts U ویژه گر
expressing U ویژه
expert U ویژه گر
paticular U ویژه
peculiar U ویژه
specialist U ویژه گر
prerogatives U حق ویژه
prerogative U حق ویژه
nets U ویژه
special U ویژه
specifics U ویژه
special character U ویژه
expressed U ویژه
nett U ویژه
specially U ویژه
express U ویژه
specific U ویژه
particular U ویژه
specific humidity U نم ویژه
net U ویژه
extra special U ویژه
adhoc U ویژه
idiocrasy U ویژه
expresses U ویژه
privilege U حق ویژه
special <adj.> U ویژه
extra <adj.> U ویژه
particulars U ویژه
institutionalizing U در موسسه یا بنگاه قرار دادن در بیمارستان بستری کردن تبدیل به موسسه کردن رسمی کردن
institutionalises U در موسسه یا بنگاه قرار دادن در بیمارستان بستری کردن تبدیل به موسسه کردن رسمی کردن
institutionalising U در موسسه یا بنگاه قرار دادن در بیمارستان بستری کردن تبدیل به موسسه کردن رسمی کردن
institutionalize U در موسسه یا بنگاه قرار دادن در بیمارستان بستری کردن تبدیل به موسسه کردن رسمی کردن
institutionalizes U در موسسه یا بنگاه قرار دادن در بیمارستان بستری کردن تبدیل به موسسه کردن رسمی کردن
pursued U تعاقب کردن تحت تعقیب قانونی قرار دادن دنبال کردن
pursuing U تعاقب کردن تحت تعقیب قانونی قرار دادن دنبال کردن
pursue U تعاقب کردن تحت تعقیب قانونی قرار دادن دنبال کردن
Recent search history Forum search
more | برای این معنی از دیگران سوال بپرسید. (Ask Question)
  Contact• | TermsPrivacy  © 2009 Perdic.com