Perdic.com
English Persian Dictionary - Beta version
پرسش ترجمه خود را ارسال نمایید
|
Help
|
About
|
Home
|
Forum / پرسش و پاسخ
|
+
Contribute
|
Users
Login | Sign up
Enter keyword here!
⌨
Tips
|
Translate!
✘ Close
✘ Close
Total search result: 201 (10 milliseconds)
ارسال یک معنی جدید
Menu
English
Persian
Menu
morbid
U
ویژه ناخوشی
معنی که میخواستی رو پیدا نکردی؟ برو تو این صفحه تا از دیگرون کمک بگیری.
Other Matches
idiosyncrasy
U
طبیعت ویژه طرز فکر ویژه شیوه ویژه هرنویسنده خصوصیات اخلاقی
idiosyncrasies
U
طبیعت ویژه طرز فکر ویژه شیوه ویژه هرنویسنده خصوصیات اخلاقی
an intercurrent disease
U
ناخوشی که توی ناخوشی دیگر میافتد
pathologically
U
از لخاظ ناخوشی شناسی ازروی علم ناخوشی شناسی
to watch for certain symptoms
U
توجه کردن به نشانه های ویژه
[علایم ویژه مرض ]
special interest groups
U
گروههایی با علاقه ویژه گروه مشترک المنافع ویژه
specialities
U
کالای ویژه داروی ویژه یا اختصاصی اسپسیالیته
specialty
U
کالای ویژه داروی ویژه یا اختصاصی اسپسیالیته
speciality
U
کالای ویژه داروی ویژه یا اختصاصی اسپسیالیته
idiocrasy
U
طبیعت ویژه طرز فکر ویژه
praetorial
U
متعلق به گارد ویژه سربازی که جز گارد ویژه است
sickness
U
ناخوشی
morbidness
U
ناخوشی
maladies
U
ناخوشی
disease
U
ناخوشی
diseases
U
ناخوشی
indisposedness
U
ناخوشی
trichosis
U
ناخوشی مو
unhealthiness
U
ناخوشی
invalidism
U
ناخوشی
malady
U
ناخوشی
morbidity
U
ناخوشی
sicknesses
U
ناخوشی
illnesses
U
ناخوشی
pathogenetic
U
ناخوشی زا
had health
U
ناخوشی
ill health
U
ناخوشی
illness
U
ناخوشی
out break of a disease
U
شیوع ناخوشی
enteropathy
U
ناخوشی رودهای
pathognomic
U
نماینده ناخوشی
bulimy
U
ناخوشی گرسنگی
biliousness
U
ناخوشی زردابی
diseases of this nature
U
اینگونه ناخوشی ها
pathogeny
U
پیدایش ناخوشی
dermatopathy
U
ناخوشی پوست
to be infected with disease
U
ناخوشی راواگیرکردن
liver trouble
U
ناخوشی جگر
hepatic disease
U
ناخوشی جگر
microzym
U
میکرب ناخوشی
impaludism
U
ناخوشی مردابی
myopathy
U
ناخوشی ماهیچه
estival
U
ناخوشی تابستانی
spells
U
حمله ناخوشی
spelled
U
حمله ناخوشی
diagnosis
U
تشخیص ناخوشی
altitude sickness
U
ناخوشی ارتفاع
maldemer
U
ناخوشی دریا
livers
U
ناخوشی جگر
mal de mer
U
ناخوشی دریا
pathognomomical
U
نماینده ناخوشی
morbific
U
تولیدکننده ناخوشی
liver
U
ناخوشی جگر
laryngopathy
U
ناخوشی خرخره
morbid anatomy
U
از لحاظ ناخوشی
diagnoses
U
تشخیص ناخوشی
morbific
U
ناخوشی اور
spell
U
حمله ناخوشی
sickleave
U
مرخصی بابت ناخوشی
pestilence
U
ناخوشی همه جاگیر
contagion
U
سرایت ناخوشی واگیر
contagions
U
سرایت ناخوشی واگیر
pathogenesis
U
مبحث پیدایش ناخوشی
qualms
U
ناخوشی همه جاگیر
morbidly
U
بطور ناخوشی یا فاسد
psychiater
U
پزشک ناخوشی دماغی
attacked
U
اصابت یا نزول ناخوشی
attacks
U
اصابت یا نزول ناخوشی
paragrahia
U
ناخوشی غلط نویسی
metastasis
U
جابجا شدن ناخوشی
psychopathic
U
وابسته به ناخوشی دماغی
he is liable to become sick
U
اماده ناخوشی است
qualm
U
ناخوشی همه جاگیر
pandemics
U
ناخوشی همه گیر
pellagrous
U
دچار ناخوشی که در بالااشاره شد
laryngopathy
U
ناخوشی خشک نای
attack
U
اصابت یا نزول ناخوشی
to swing the lead
U
خود را به ناخوشی زدن
epidmic disease
U
ناخوشی همه جا گیر
mycotic
U
دچار ناخوشی قارچی
arthropathy
U
ناخوشی بند یا مفصل
diagnostic
U
وابسته به تشخیص ناخوشی
epizootic
U
ناخوشی همه گیرحیوانی
immune from disease
U
مصون از گرفتن ناخوشی
illness faded her beauty
U
ناخوشی زیبایی اوراکاست
pandemic
U
ناخوشی همه گیر
unhealthy
U
ناخوش ناخوشی اور
bunt
U
ناخوشی قارچی گندم
cirrhosis
U
ناخوشی الکی جگر
foot rot
U
ناخوشی پا در گاو و گوسفند
nephritic
U
درمان کننده ناخوشی گرده
hydropathic
U
وابسته به درمان کردن ناخوشی با اب
pyretotherapy
U
معالجه ناخوشی بوسیله تولیدتب
otological
U
وابسته به گوش یا ناخوشی هاان
pathognomic
U
وابسته به تشخیص ناخوشی یا احساسات
mycetoma
U
یکجور ناخوشی فرچی در دست و پا
idiopathy
U
علاقه خاص ناخوشی جداگانه
foot and mouth
U
یکجور ناخوشی واگیردار با تب در جانوران شاخدار
pathognomonic
U
وابسته بتشخیص ناخوشی شاخص مرض
to i. the germs of a disease
U
میکربهای یک ناخوشی را به کسی تلقیح کردن
hydrargyia or rism
U
مسموم شدگی از جیوه ناخوشی سیمابی
To pretend sickness(ignorance).
U
تظاهر به ناخوشی ( بی اطلاعی وناآگاهی ) کردن
orthopaedy
U
معالجه ناخوشی بی انکه دارویی بکار برند
framboesia
U
ناخوشی واگیرداری که درپوست سیاهان پیدامیشودواماسهایی میاورد
the disease threatens to sprea
U
این ناخوشی خطر منتشر شدن دارد
intercurreace
U
مداخله وقوع درمیان ورود یک ناخوشی درناخوشی دیگر
prosodemic
U
درباب ناخوشی ای که ازشخص به شخص دیگری انتقال می یابد
germtheory
U
فرض اینکه میکروب وسیله واگیره ناخوشی است
pellagra
U
یکجور ناخوشی که پوست رامی ترکاندو بساک ه انسانرابدیوانگی می کشاند
humoral pathology
U
علم ناخوشی شناسی که به موجب ان همه بیماریهارانتیجه فسادخلط هامیدانند
galvanist
U
متخصص تولید نیروی کهربایی با عمل شیمیایی یامعالجه ناخوشی با برق
pebrine
U
یکجور ناخوشی درکرم ابریشم که نشان ان دانههای فلفلی سیاه است
psilosis
U
یکجور ناخوشی گرمسیری که نشانه ان زخم شدن شامه مخاطی دهان است
pliantly polonica
U
یکجور ناخوشی که ازان موی سر کرک شده بهم گره میخوردناخوشی لهستانی است
vives
U
یکجور ناخوشی گوش که کره اسبهای تازه بعلف بسته بدان دچار می شوند
to pretend illness
U
نا خوشی را بهانه کردن خودرا به ناخوشی زدن تمارض کردن
helminthiasis
U
ابتلاء به کرم روده ناخوشی کرم
invermination
U
دچاری به کرم روده ناخوشی کرم
expressing
U
ویژه
prerogative
U
حق ویژه
specialists
U
ویژه گر
specific
U
ویژه
specifics
U
ویژه
adhoc
U
ویژه
prerogatives
U
حق ویژه
expresses
U
ویژه
expressed
U
ویژه
express
U
ویژه
particulars
U
ویژه
priviege
U
حق ویژه
expert
U
ویژه گر
experts
U
ویژه گر
special character
U
ویژه
idiocrasy
U
ویژه
particular
U
ویژه
specialist
U
ویژه گر
privilege
U
حق ویژه
special
<adj.>
U
ویژه
extra
<adj.>
U
ویژه
specific humidity
U
نم ویژه
peculiar
U
ویژه
extra special
U
ویژه
net
U
ویژه
nets
U
ویژه
paticular
U
ویژه
specially
U
ویژه
nett
U
ویژه
special
U
ویژه
monocular
U
ویژه یک چشم
acoustician
U
ویژه گر اواشنود
monkish
U
ویژه راهبان
specific gravity
U
گرانی ویژه
regiospecific
U
جهت ویژه
relative density
U
گرانی ویژه
idiom
U
زبان ویژه
rarely
U
بااستادی ویژه
characteristics
U
نشان ویژه
resistivity
U
مقاومت ویژه
idiom
U
تعبیر ویژه
idioms
U
زبان ویژه
idioms
U
تعبیر ویژه
quantum state
U
ویژه حالت
specific gravities
U
گرانی ویژه
lacrimal
U
ویژه اشک
lachrymal
U
ویژه اشک
characteristic function
U
ویژه تابع
characteristic number
U
ویژه مقدار
characteristic root
U
ویژه مقدار
proper value
U
ویژه مقدار
penologist
U
ویژه گر کیفرشناسی
conizance
U
نشان ویژه
habiliments
U
جامه ویژه
particular lien
U
حق حبس ویژه
gastronomist
U
ویژه گرخوراک
ecotype
U
بوم ویژه
eigenfunction
U
ویژه تابع
eigenvalue
U
ویژه مقدار
electrical resistivity
U
مقاومت ویژه
endemical
U
ویژه یک قوم
extra equipment
U
متعلقات ویژه
cariologist
U
ویژه گر قلب
neurologist
U
ویژه گر اعصاب
labeled cargo
U
کالای ویژه
proper volume
U
ویژه حجم
kink
U
ویژه گی فرریز
proper function
U
ویژه تابع
life guard
U
هنگ ویژه
indicium
U
نشانه ویژه
equity capital
U
ارزش ویژه
prerogatived
U
دارای حق ویژه
preceptorial
U
ویژه اموزگاری
net profit
U
سود ویژه
body guard
U
هنگ ویژه
praetorian guard
U
گارد ویژه
byelaw
U
قانون ویژه
bylaw
U
قانون ویژه
favourite or vor
U
ویژه مخصوص
specific cost
U
هزینه ویژه
special session
U
نشست ویژه
specific humidity
U
رطوبت ویژه
Recent search history
Forum search
more
|
برای این معنی از دیگران سوال بپرسید. (Ask Question)
✘ Close
Contact
|
Terms
|
Privacy
© 2009 Perdic.com