Perdic | ویژه خرج دررفته | Persian/Farsi English Dictionary انگلیسی فارسی

Total search result: 203 (10 milliseconds)	ارسال یک معنی جدید

Menu	English	Persian	Menu
	net U	ویژه خرج دررفته
	nets U	ویژه خرج دررفته
	nett U	ویژه خرج دررفته

معنی که میخواستی رو پیدا نکردی؟ برو تو این صفحه تا از دیگرون کمک بگیری.
Other Matches

	idiosyncrasies U	طبیعت ویژه طرز فکر ویژه شیوه ویژه هرنویسنده خصوصیات اخلاقی
	idiosyncrasy U	طبیعت ویژه طرز فکر ویژه شیوه ویژه هرنویسنده خصوصیات اخلاقی
	shotten U	دررفته
	maddest U	از جا دررفته
	disjointed U	دررفته
	mad U	از جا دررفته
	worn-out U	زهوار دررفته
	worn out U	زهوار دررفته
	thraw U	پیچ خورده دررفته
	He has lost count. U	حساب از دستش دررفته
	It has built up quite a reputation. U	اسمش خوب دررفته
	Inclusive of all expenses . U	خرج دررفته ( بطور خالص )
	What was your net profit? U	خرج دررفته چقدر منفعت کردی ؟
	to watch for certain symptoms U	توجه کردن به نشانه های ویژه [علایم ویژه مرض ]
	special interest groups U	گروههایی با علاقه ویژه گروه مشترک المنافع ویژه
	specialities U	کالای ویژه داروی ویژه یا اختصاصی اسپسیالیته
	specialty U	کالای ویژه داروی ویژه یا اختصاصی اسپسیالیته
	speciality U	کالای ویژه داروی ویژه یا اختصاصی اسپسیالیته
	idiocrasy U	طبیعت ویژه طرز فکر ویژه
	praetorial U	متعلق به گارد ویژه سربازی که جز گارد ویژه است
	extra special U	ویژه
	privilege U	حق ویژه
	prerogative U	حق ویژه
	specially U	ویژه
	prerogatives U	حق ویژه
	experts U	ویژه گر
	net U	ویژه
	priviege U	حق ویژه
	particular U	ویژه
	special character U	ویژه
	specifics U	ویژه
	specialists U	ویژه گر
	specialist U	ویژه گر
	expert U	ویژه گر
	particulars U	ویژه
	express U	ویژه
	expresses U	ویژه
	specific U	ویژه
	special U	ویژه
	expressing U	ویژه
	expressed U	ویژه
	paticular U	ویژه
	nett U	ویژه
	peculiar U	ویژه
	extra <adj.> U	ویژه
	adhoc U	ویژه
	specific humidity U	نم ویژه
	nets U	ویژه
	special <adj.> U	ویژه
	idiocrasy U	ویژه
	kink U	ویژه گی فرریز
	morbid U	ویژه ناخوشی
	rarely U	بااستادی ویژه
	specific gravity U	گرانی ویژه
	habiliments U	جامه ویژه
	life guard U	هنگ ویژه
	labeled cargo U	کالای ویژه
	penologist U	ویژه گر کیفرشناسی
	net profit U	سود ویژه
	monocular U	ویژه یک چشم
	particular lien U	حق حبس ویژه
	monkish U	ویژه راهبان
	lacrimal U	ویژه اشک
	lachrymal U	ویژه اشک
	indicium U	نشانه ویژه
	gastronomist U	ویژه گرخوراک
	cariologist U	ویژه گر قلب
	bylaw U	قانون ویژه
	byelaw U	قانون ویژه
	body guard U	هنگ ویژه
	equity capital U	ارزش ویژه
	acoustician U	ویژه گر اواشنود
	idioms U	تعبیر ویژه
	idioms U	زبان ویژه
	idiom U	تعبیر ویژه
	specific gravities U	گرانی ویژه
	idiom U	زبان ویژه
	characteristic function U	ویژه تابع
	characteristic number U	ویژه مقدار
	characteristic root U	ویژه مقدار
	favourite or vor U	ویژه مخصوص
	extra equipment U	متعلقات ویژه
	endemical U	ویژه یک قوم
	electrical resistivity U	مقاومت ویژه
	proper value U	ویژه مقدار
	conizance U	نشان ویژه
	eigenvalue U	ویژه مقدار
	eigenfunction U	ویژه تابع
	standing order U	اوامر ویژه
	standing orders U	اوامر ویژه
	booth U	جای ویژه
	ecotype U	بوم ویژه
	booths U	جای ویژه
	characteristics U	نشان ویژه
	specific viscosity U	گرانروی ویژه
	specific rotation U	چرخش ویژه
	specific resistance U	مقاومت ویژه
	specific lattice U	شبکه ویژه
	specific humidity U	رطوبت ویژه
	specific heat U	دمای ویژه
	specific heat U	گرمای ویژه
	specific drawdown U	افت ویژه
	specific volume U	حجم ویژه
	specific weight U	سنگینی ویژه
	specific weight U	وزن ویژه
	special session U	نشست ویژه
	extraordinary meeting U	نشست ویژه
	(not one's) cup of tea <idiom> U	علاقه ویژه
	special effects U	جلوههای ویژه
	speleologist U	ویژه گر غارشناسی
	specific yield U	ابدهی ویژه
	specific donor U	دهنده ویژه
	specific cost U	هزینه ویژه
	species specific U	نوع- ویژه
	resistivity U	مقاومت ویژه
	relative density U	گرانی ویژه
	regiospecific U	جهت ویژه
	quantum state U	ویژه حالت
	proper volume U	ویژه حجم
	proper function U	ویژه تابع
	prerogatived U	دارای حق ویژه
	special drawing rights U	حق برداشت ویژه
	preceptorial U	ویژه اموزگاری
	self weight U	ویژه وزن
	singular matrix U	ماتریش ویژه
	special verdict U	تصمیم ویژه
	special symbol U	نماد ویژه
	special passport U	پاسپورت ویژه
	special party U	گروه ویژه
	special duty U	کار ویژه
	special drawing right U	حق برداشت ویژه
	special deposits U	سپردههای ویژه
	special character U	دخشه ویژه
	special case U	مورد ویژه
	special bastard U	حرامزاده ویژه
	special agreement U	قرارداد ویژه
	singular matrix U	ماتریس ویژه
	praetorian guard U	گارد ویژه
	specialization U	ویژه کاری
	prerogatives U	دارای حق ویژه
	specialize U	ویژه گری
	specialising U	ویژه گری
	specialises U	ویژه گری
	trait U	نشان ویژه
	physiologist U	ویژه گر فیزیولوژی
	capital U	ارزش ویژه
	specialities U	ویژه گری
	physiologists U	ویژه گر فیزیولوژی
	speciality U	ویژه گری
	lingoes U	زبان ویژه
	nutritionist U	ویژه گر تغذیه
	prerogatives U	حق یا امتیاز ویژه
	experts U	ویژه کار
	specialization U	ویژه گری
	traits U	نشان ویژه
	stall U	لژ جایگاه ویژه
	stalling U	لژ جایگاه ویژه
	lineament U	نشان ویژه
	specializing U	ویژه گری
	lineaments U	نشان ویژه
	prerogative U	حق یا امتیاز ویژه
	specializes U	ویژه گری
	prerogative U	دارای حق ویژه
	nutritionists U	ویژه گر تغذیه
	monograph U	ویژه نگاشت
	version U	شرح ویژه
	neurologist U	ویژه گر اعصاب
	specialty U	ویژه گری
	versions U	شرح ویژه
	garb U	پوشاک ویژه
	specialists U	ویژه کار
	expert U	ویژه کار
	zoologist U	ویژه گرجانورشناسی
	specialist U	ویژه کار
	monographs U	ویژه نگاشت
	characteristic U	نشان ویژه
	lingo U	زبان ویژه
	juvenile U	ویژه نو جوانان
	dead weights U	ویژه وزن
	dead weight U	ویژه وزن
	characteristically U	نشان ویژه
	juveniles U	ویژه نو جوانان
	specific fuel consumption U	مصرف سوخت ویژه
	particular specification U	مشخصات ویژه در قرارداد
	individualizes U	حالت ویژه دادن
	metllurgist U	ویژه گرفلز کاری
	individualized U	حالت ویژه دادن
	molar specific heat U	گرمای ویژه مولی
	individualize U	حالت ویژه دادن
	peronality of laws U	حالت ویژه قانون
	physiographer U	ویژه گر جغرافیای طبیعی
	pinup U	ویژه نصب به دیوار
	unit elongation U	ازدیاد طول ویژه
	ophthalmologist U	ویژه گر چشم پزشکی
	one particle eigenfunction U	ویژه تابع یک ذره
	special ammunition U	مهمات مخصوص یا ویژه
	lattice resistivity U	مقاومت ویژه شبکه
	molecular specific heat U	گرمای ویژه مولی
	mourning paper U	کاغذ ویژه عزاداری
	laid up in bed U	پیشه ویژه رشته