Perdic.com
English Persian Dictionary - Beta version
پرسش ترجمه خود را ارسال نمایید
|
Help
|
About
|
Home
|
Forum / پرسش و پاسخ
|
+
Contribute
|
Users
Login | Sign up
Enter keyword here!
⌨
Tips
|
Translate!
✘ Close
✘ Close
Total search result: 201 (9 milliseconds)
ارسال یک معنی جدید
Menu
English
Persian
Menu
interspinal
U
ولقع در میان مهرههای پشت
معنی که میخواستی رو پیدا نکردی؟ برو تو این صفحه تا از دیگرون کمک بگیری.
Other Matches
interoceanic
U
ولقع در میان اقیانوس
living chess
U
شطرنج با مهرههای جاندار
spine
U
ستون فقرات مهرههای پشت
spines
U
ستون فقرات مهرههای پشت
domino
U
یکی از مهرههای بازی دومینو
dominoes
U
یکی از مهرههای بازی دومینو
interference
U
مزاحمت مهرههای خودی شطرنج
rachis
U
اندام ساقهای یا محوری مهرههای پشت
interspinalis
U
ماهیچه کوتاهی که برامدگی مهرههای پشت رابهم می پیوند د
medoterranean
U
واقع در میان چند زمین میان زمینی
futtock
U
میان چوب میان تیر
intervenient
U
در میان اینده واقع در میان
palnut
U
مهره نازکی معمولا از جنس فولاد پرس شده که بمنظورافزایش ایمنی و جلوگیری ازشل شدن مهرههای معمولی روی انها بسته میشود
psychophysics
U
علم روابط میان روان وتن علم روابط میان روان شناسی وفیزیک
per
U
از میان
amid
U
در میان
staggering
U
یک در میان
waistline
U
میان
waistlines
U
میان
intershoot
U
در میان
staggers
U
یک در میان
stagger
U
یک در میان
center
U
میان
diameter
U
میان بر
shortcut
U
میان بر
mesocarp
U
میان بر
thru
U
از میان
mean water
U
میان اب
mean line
U
خط میان
centred
U
میان
centre
U
میان
centered
U
میان
amongst
U
در میان
waist
U
میان
among
U
میان
waists
U
میان
diameters
U
میان بر
middling
U
میان
through
U
از میان
middles
U
میان
overthwart
U
از میان
midrib
U
رگ میان
in the midden of
U
در میان
omphalos
U
میان
middle part
U
میان
centers
U
میان
half back
U
میان
into
U
در میان
in our midst
U
در میان ما
mongst
U
میان
between
U
میان
cross country
U
میان بر
crosscut
U
میان بر
middle
U
میان
interdisciplinary
U
میان رشتهای
midmost
U
میان ترین
mesosphere
U
میان کره
middleware
U
میان افزار
interpose
U
پا به میان گذاردن
middleweight
U
میان وزن
interposed
U
پا به میان گذاردن
mesoderm
U
میان پوست
interposes
U
پا به میان گذاردن
enclosures
U
میان بار
middlemost
U
میان ترین
interindividual
U
میان فردی
midships
U
در میان کشتی
interpolation
U
میان یابی
midweek
U
میان هفته
midbrain
U
میان مغز
interpolations
U
میان یابی
mesothorax
U
میان سیه
midcourse
U
میان راه
middle finger
U
انگشت میان
mesosphere
U
میان- سپهر
interposing
U
پا به میان گذاردن
middle sized
U
میان اندازه
middle weight
U
میان وزن
enclosure
U
میان بار
interpersonal
U
میان فردی
inter vivos
U
در میان زنده ها
interjacency
U
میان بودن
interjacency
U
وقوع در میان
entracte
U
میان پرده
interjectory
U
در میان اورده
interjectory
U
در میان انداخته
interlay
U
در میان گذاردن
duramen
U
میان درخت
interlocate
U
در میان گذاردن
double space
U
یک سطر در میان
diaphrgam
U
میان پرده
intergroup
U
میان گروهی
interfluves
U
میان دو رود
inter se
U
میان خودشان
inter nos
U
در میان خودمان
intercellular
U
میان یاختهای
heartwood
U
میان چوب
heart wood
U
میان چوب
halt back
U
میان بازی کن
halfback
U
میان بازیکن
half back
U
میان بازی کن
intercurreace
U
در میان امدن
intercurrent
U
در میان اینده
decussate
U
یکی در میان
interlucent
U
میان تاب
cut of a corner
U
میان بر کردن
ambiversion
U
میان گرایی
ambiequal
U
میان حال
intervascular
U
واقع در میان رگ ها
floret of the disk
U
گلچه میان
insuperable
U
از میان برنداشتنی
cross-cultural
U
میان فرهنگی
cross cultural
U
میان فرهنگی
mediastinum
U
میان پرده
medius
U
انگشت میان
merlon
U
میان دو تیرکش
ambivert
U
میان گرا
an a days
U
یک روز در میان
cut across
U
میان بر کردن
cutoff
U
راه میان بر
intermontane
U
میان کوه
intermural
U
میان دیواری
internode
U
میان گره
interposition
U
پا میان گذاری
centration
U
میان گرایی
intersegmental
U
میان قطعهای
blow in
U
حمله از میان خط
intertrial
U
میان کوششی
mesencephalon
U
میان مغز
meddles
U
میان وسط
middle-aged
U
میان سال
short cut
U
راه میان بر
to make mincemeat of
U
از میان بردن
triple space
U
دو سطر در میان
hollow
<adj.>
U
میان تهی
extra-mural
U
میان دانشگاهی
high-pitched
U
میان فراز
parenthetical
U
میان دو کمانک
short cuts
U
راه میان بر
to gird up one's loins
U
میان بستن
medium term
U
میان مدت
meant
U
میان مشترک
shortcut
U
راه میان بر
shortcut
U
میان برکردن
slim jim
U
لاغر میان
staggered riveting
U
پرچکاری یک در میان
mezzo-soprano
U
میان صدا
the means and the extremes
U
دو میان و دو کرانه
to cut off a corner
U
میان برکردن
mezzo soprano
U
میان صدا
hollow
U
میان تهی
hollows
U
میان تهی
mezzo-sopranos
U
میان صدا
With a slender waist.
U
میان با ریک
via
U
میان راه
diaphragm
U
میان پرده
waist
U
میان تنه
waists
U
میان تنه
bummer
U
چرخ میان
spotty
U
چنددر میان
intervenes
U
در میان امدن
osculant
U
در میان چندچیز
intervened
U
در میان امدن
abrogate
U
از میان برده
intervene
U
در میان امدن
abrogates
U
از میان برده
interject
U
در میان اوردن
interjects
U
در میان اوردن
interjected
U
در میان اوردن
diaphragms
U
میان پرده
meddle
U
میان وسط
navels
U
میان وسط
among each other
<adv.>
U
میان خودشان
meddled
U
میان وسط
navel
U
میان وسط
middle aged
U
میان سال
middle age
U
میان سال
of middle a
U
میان سال
midrange
U
میان دامنه
interjecting
U
در میان اوردن
short circuiting
U
میان بر زدن
midsection
U
میان بخش
midrib
U
رگ میان برگ
interamnian
U
واقع در میان دو رودخانه
interjacent
U
میانی در میان افتاده
interaxal
U
واقع در میان دو کوه
intercililary
U
واقع در میان ابروها
interjacent
U
در میان واقع شونده
interleave
U
در میان چیزی جادادن
interaxial
U
واقع در میان دو کوه
interbedded
U
خوابیده در میان چینه ها
interblock gap
U
فاصله میان بلوکی
intercensal
U
واقع در میان دو سرشماری
among other things
U
میان چیزهای دیگر
among others
U
میان چیزهای دیگر
intercolonial
U
معمول در میان مستعمرات
intercolumnar
U
واقع در میان دو ستون
An exception is ...
U
میان استثناء ... است.
interdental
U
واقع در میان دو دندان
interdental space
U
فاصله میان دو دندان
Recent search history
Forum search
more
|
برای این معنی از دیگران سوال بپرسید. (Ask Question)
✘ Close
Contact
|
Terms
|
Privacy
© 2009 Perdic.com