English Persian Dictionary - Beta version
 
پرسش ترجمه خود را ارسال نمایید
| Help | About |
 
Home | Forum / پرسش و پاسخ | + Contribute | Users
Login | Sign up  
     

Enter keyword here!
  Tips | Translate!
✘ Close
✘ Close
Total search result: 201 (10 milliseconds)
ارسال یک معنی جدید
Menu
English Persian Menu
insolvency U وقفه در پرداخت دیون
معنی که میخواستی رو پیدا نکردی؟ برو تو این صفحه تا از دیگرون کمک بگیری.
Other Matches
liability U دیون پرداخت
liabilities U دیون پرداخت
insolvency U عجز در پرداخت دیون
solvent U قادر به پرداخت دیون
solvents U قادر به پرداخت دیون
insolvence U عجز از پرداخت دیون
insolvency U عجز از پرداخت دیون
sinking fund U ذخیره مخصوص پرداخت دیون ملی و مملکتی
asset U جمع دارایی شخص که بایستی بابت دیون او پرداخت گردد
reserving U مقدار وجهی که هر بانک باید جهت پرداخت دیون خود داشته باشد
reserve U مقدار وجهی که هر بانک باید جهت پرداخت دیون خود داشته باشد
reserves U مقدار وجهی که هر بانک باید جهت پرداخت دیون خود داشته باشد
debt finance U افزایش سرمایه از طریق فروش سهام تامین محل برای پرداخت قروض و دیون
black list U فهرست اسامی موسساتی که در پرداخت دیون خود تعلل ویا در اجرای کار خدعه کرده اند
interrupting U خط وقفه که میتواند ناتوان شود یا با استفاده از ماسک وقفه نادیده گرفته شود
interrupts U خط وقفه که میتواند ناتوان شود یا با استفاده از ماسک وقفه نادیده گرفته شود
interrupt U خط وقفه که میتواند ناتوان شود یا با استفاده از ماسک وقفه نادیده گرفته شود
transparently U مودمی که در صورت بروز وقفه , تمام وضعیت برنامه و ماشین را حفظ میکند. وقفه سرویس داده میشود و سیستم به وضعیت قبلی برمی گردد
transparent U مودمی که در صورت بروز وقفه , تمام وضعیت برنامه و ماشین را حفظ میکند. وقفه سرویس داده میشود و سیستم به وضعیت قبلی برمی گردد
dues U دیون
dione U دیون
preferential debts U دیون ممتازه
mutual debts U دیون مشترک
arrears of debt U دیون معوقه
arrears U دیون معوقه
consolidated annuities U دیون عمومی
deferred liability U دیون دراز مدت
consols U دیون عمومی درانگلیس
capital liability U دیون طویل المدت
assumpsit U تقبل دیون دیگری
deferred liability U دیون بلند مدت
insolvent U فاقد توانایی پرداختن دیون
progress payment U پرداخت مبالغ قرارداد طبق پیشرفت کار پرداخت مرحلهای
matt U فلز یامس پرداخت نشده وناخالص تکمیل یا پرداخت مات وبی جلا
matte U فلز یامس پرداخت نشده وناخالص تکمیل یا پرداخت مات وبی جلا
interim financing U پرداخت اقساط به طور کوتاه مدت پرداخت بینابین
statement of affairs U وصول مطالبات و دیون واموال تاجر ورشکسته
usance U مهلت پرداخت پرداخت مدت دار
sets of bill U نسخ ثانی و ثالث و ..... برات که در انها به اصل اشاره وذکر میشود که هریک تازمانی قابل پرداخت هستندکه دیگری پرداخت نشده باشد
stop order U دستور عدم پرداخت از طرف صادر کننده سند مالی به مرجع پرداخت کننده
fate U پرداخت یا عدم پرداخت چک سرنوشت چک
droppage U کسری پرداخت کسر پرداخت
fates U پرداخت یا عدم پرداخت چک سرنوشت چک
tax evasion U عدم پرداخت مالیات بصورت غیر قانونی فرار از پرداخت مالیات
due bill U در CL به این شکل تنظیم میشود : بدهی به اقای ..... مبلغ ..... است که عندالمطالبه پرداخت خواهد شد . تاریخ .... این سند بر خلاف برات و سفته به حواله کرد قابل پرداخت نیست
ransom U وجهی که جهت ازادکردن اسیر یا خریداری مدت زندان قابل خرید پرداخت شودوجهی که جهت احتراز ازتنبیهات جزایی از طرف مجرم و به جای تقبل ان تنبیهات پرداخت شود
ransoms U وجهی که جهت ازادکردن اسیر یا خریداری مدت زندان قابل خرید پرداخت شودوجهی که جهت احتراز ازتنبیهات جزایی از طرف مجرم و به جای تقبل ان تنبیهات پرداخت شود
carnet U اسنادی که در حمل بین المللی بکار برده میشود وموقع عبور محموله توسط کامیون از مرزهای متعددمحموله را از پرداخت حقوق گمرکی بین راه معاف می داردومحموله درمقصد باز وحقوق گمرکی مربوطه پرداخت می گردد
claim for indemnification U ادعای تضمین خسارت مطالبه پرداخت خسارت مطالبه پرداخت غرامت
interruptions U وقفه
dead lock U وقفه
gap U وقفه
gaps U وقفه
paused U وقفه
abeyance U وقفه
unabated <adj.> U بی وقفه
ceasing U وقفه
ceases U وقفه
cease U وقفه
arrests U وقفه
arrested U وقفه
suspension U وقفه
down time U وقفه
paralysis U وقفه
discontinuance U وقفه
suspensions U وقفه
hoid up U وقفه
hold back U وقفه
interruption U وقفه
hiatus U وقفه
pause U وقفه
desuetude U وقفه
stations U وقفه
stationed U وقفه
station U وقفه
ceased U وقفه
arrest U وقفه
stick U وقفه
deadlock U وقفه
stound U وقفه
break U وقفه
jibbed U وقفه
blocks U وقفه
at a stretch U بی وقفه
blocked U وقفه
jib U وقفه
breaks U وقفه
block U وقفه
abeyance or adeyancy U وقفه
blocking U وقفه
jibbing U وقفه
interrupts U وقفه
interrupt U وقفه
chasm U وقفه
pausing U وقفه
standstill U وقفه
pauses U وقفه
interval U وقفه
interrupting U وقفه
uninterrupted U بی وقفه
standstil U وقفه
chasms U وقفه
jibs U وقفه
unceasing U بدون وقفه
affect block U وقفه عاطفه
flashbacks U وقفه زمانی
caesura U وقفه ایست
interval U ایست وقفه
continous cycle U دوره بی وقفه
blocking period U دوره وقفه
betweentimes U درمدت وقفه
automatic interrupt U وقفه خودکار
time out U وقفه فاصله
flashback U وقفه زمانی
external interrupt U وقفه خارجی
full stops U وقفه کامل
massed practice U تمرین بی وقفه
nerve block U وقفه عصبی
work stoppage U وقفه در کار
priority interrupt U وقفه اولویت
program interrupt U وقفه برنامه
run on U بدون وقفه
wind rocked out U وقفه تنفسی
vectored interrupt U وقفه برداری
uninterrupted duty U کار بی وقفه
sticking voltage U ولتاژ وقفه
system interrupt U وقفه سیستم
massed learning U یادگیری بی وقفه
full stop U وقفه کامل
interrupt driven U وقفه گرا
interrupt handler U گرداننده وقفه
interrupt vector U بردار وقفه
machine interupption U وقفه ماشین
ability to pay principle of taxation U اصل توانائی پرداخت مالیات برپایه این اصل مالیات بایدمتناسب با توانائی پرداخت مالیات دهنده وضع شود
interrupts U ناتوان کردن وقفه
ups U تامین برق بی وقفه
disarmed U ثیرات وقفه شدن
scanned interrupt U وقفه پویش شده
interrupting U حرکت دادن وقفه
interrupts U حرکت دادن وقفه
interrupting U ناتوان کردن وقفه
interrupt U حرکت دادن وقفه
disarm U ثیرات وقفه شدن
arm U خط وط وقفه فعال شده .
short time rating U کار کردن با وقفه
interrupt serrice routine U روال سرویس وقفه
interrupt U ناتوان کردن وقفه
machine check interrupt U وقفه بررسی ماشین
clock interrupt U وقفه زمان سنجی
parabiosis U وقفه رسانش عصبی
machine check interrupt U وقفه مقابله ماشین
fall into abeyance U درحال وقفه افتادن
disarms U ثیرات وقفه شدن
interrupts U خط وقفه که فعال شده است
continous U متصل متوالی بدون وقفه
interrupting U خط وقفه که فعال شده است
interrupts U انجام عملی پس از تشخیص وقفه
interrupt U ای که در پاسخ به یک وقفه کار میکند
interrupt U انجام عملی پس از تشخیص وقفه
continous type furnace U کوره نوع بدون وقفه
NMI U وقفه غیرقابل چشم پوشی
uninterruptable power supply U منبع تغذیه وقفه ناپذیر
uniterruptable power supply U سیستم تامین برق بی وقفه
interrupt U خط وقفه که فعال شده است
shut up U باعث وقفه در تکلم شدن
interrupting U ای که در پاسخ به یک وقفه کار میکند
interrupting U انجام عملی پس از تشخیص وقفه
tenuis U علامت مکث و وقفه در یونانی
interrupts U ای که در پاسخ به یک وقفه کار میکند
subscribes U تعهد یا تعهد پرداخت کردن در پرداخت مبلغی شرکت کردن موافقت کردن با
subscribed U تعهد یا تعهد پرداخت کردن در پرداخت مبلغی شرکت کردن موافقت کردن با
subscribing U تعهد یا تعهد پرداخت کردن در پرداخت مبلغی شرکت کردن موافقت کردن با
subscribe U تعهد یا تعهد پرداخت کردن در پرداخت مبلغی شرکت کردن موافقت کردن با
interrupt U حق تقدم منتسب به وقفه از وسیله جانبی
interrupts U حق تقدم منتسب به وقفه از وسیله جانبی
caesura U وقفه یاسکوت شعردرانتهای کلمه یا وتد
station break U وقفه برنامه فرستنده رادیویی وتلویزیونی
interrupting U حق تقدم منتسب به وقفه از وسیله جانبی
suspended animation U وقفه موقت فعالیتهای حیاتی وغیره
attention U سیگنال وقفه که نیاز به توجه پردازنده دارد
interrupting U تصمیم گیری برای ارجحیت دادن به وقفه ها
interrupt U تصمیم گیری برای ارجحیت دادن به وقفه ها
burst U انتقال دستهای از داده در یک باس بدون وقفه
interrupt U ذخیره سازی وقفه ها در صف و پردازش طبق اولویت
attention U کلیدی در ترمینال که به پردازنده سیگنال وقفه می فرستد
interrupts U ذخیره سازی وقفه ها در صف و پردازش طبق اولویت
interrupts U تصمیم گیری برای ارجحیت دادن به وقفه ها
attentions U کلیدی در ترمینال که به پردازنده سیگنال وقفه می فرستد
handlers U یک فایل یا تسهیلات وقفه را بعهده دارد دستگذار
bursts U انتقال دستهای از داده در یک باس بدون وقفه
handler U یک فایل یا تسهیلات وقفه را بعهده دارد دستگذار
attentions U سیگنال وقفه که نیاز به توجه پردازنده دارد
interrupting U ذخیره سازی وقفه ها در صف و پردازش طبق اولویت
interrupting U سیگنال وقفه که با روش polling تشخیص داده میشود
interrupt U سیگنال وقفه که با روش polling تشخیص داده میشود
daisy chain U خط ی که تمام خروجیهای وقفه وسایل را به CPU متصل میکند
maskable U سیگنال وقفه با تقدم بالا که نمیشود غیرفعال میشود
Dont let the grass grow under your feet. U نگذار وسط اینکار باد بخورد ( وقفه بیافتد )
disable U دستور به CPU برای نادیده گرفتن سیگنالهای وقفه
disables U دستور به CPU برای نادیده گرفتن سیگنالهای وقفه
Recent search history Forum search
more | برای این معنی از دیگران سوال بپرسید. (Ask Question)
  Contact• | TermsPrivacy  © 2009 Perdic.com