Perdic.com
English Persian Dictionary - Beta version
پرسش ترجمه خود را ارسال نمایید
|
Help
|
About
|
Home
|
Forum / پرسش و پاسخ
|
+
Contribute
|
Users
Login | Sign up
Enter keyword here!
⌨
Tips
|
Translate!
✘ Close
✘ Close
Total search result: 202 (11 milliseconds)
ارسال یک معنی جدید
Menu
English
Persian
Menu
it is high time to go
U
وقت رفتن رسیده است
معنی که میخواستی رو پیدا نکردی؟ برو تو این صفحه تا از دیگرون کمک بگیری.
Search result with all words
it is time i was going
U
وقت رفتن من رسیده است
Other Matches
pussyfoot
U
دزدکی راه رفتن اهسته ودزدکی کاری کردن طفره رفتن
goose step
U
رژه رفتن بدون زانو خم کردن قدم اهسته رفتن
you have no option but to go
U
چارهای جز رفتن ندارید کاری جز رفتن نمیتوانیدبکنید
consummate
U
رسیده
consummated
U
رسیده
consummating
U
رسیده
consummates
U
رسیده
headed
U
رسیده
mellowed
U
رسیده
ripest
U
رسیده
riper
U
رسیده
ripe
U
رسیده
mellow
U
رسیده
mellows
U
رسیده
mellowing
U
رسیده
approved
U
به تایید رسیده
approvingly
U
به تایید رسیده
overdue
U
موعد رسیده
fullest
U
بالغ رسیده
full
U
بالغ رسیده
Inc
U
به ثبت رسیده
in wards
U
کالای رسیده
authorized
<adj.>
<past-p.>
U
به تایید رسیده
climactic
U
باوج رسیده
full fledged
U
بالغ رسیده
authorised
[British]
<adj.>
<past-p.>
U
به تایید رسیده
passed
<adj.>
<past-p.>
U
به تایید رسیده
floor length
U
رسیده بکف
culminant
U
باوج رسیده
approved
<adj.>
<past-p.>
U
به تایید رسیده
in
U
:رسیده امده
full-fledged
U
بالغ رسیده
agreed
<adj.>
<past-p.>
U
به تایید رسیده
It's time
U
وقتش رسیده که
allowed
<adj.>
<past-p.>
U
به تایید رسیده
in-
U
:رسیده امده
imported
U
کالای رسیده
import
U
کالای رسیده
importing
U
کالای رسیده
overripe
U
بسیار رسیده
jack in office
U
رسیده است
maturation
U
رسیده شدن
new arrived
U
تازه رسیده
over ripe
U
زیاد رسیده
ripely
U
بطور رسیده
new come
U
تازه رسیده
knee high
U
بزانو رسیده
nouveau-riche
U
تازه بدوران رسیده
nouveaux-riches
U
تازه بدوران رسیده
nouveau riche
U
تازه بدوران رسیده
parvenus
U
تازه بدوران رسیده
parvenu
U
تازه بدوران رسیده
grown
U
رسیده جوانه زده
antemortem
U
مرگ زود رسیده
ripens
U
رسیده کردن یاشدن
bequest
U
ارثی که بنابوصیت رسیده
saturant
U
بحد اشباع رسیده
raised to the purple
U
بپایه مترانی رسیده
elvis has left the building
<idiom>
U
[نمایش به اتمام رسیده]
indenting
U
سفارش رسیده از خارج
bequests
U
ارثی که بنابوصیت رسیده
ripen
U
رسیده کردن یاشدن
pensionable
U
وقت بازنشستگی رسیده
ripened
U
رسیده کردن یاشدن
ripening
U
رسیده کردن یاشدن
on end
<idiom>
U
بنظر به پایان رسیده
aggrieved
U
محنت رسیده مغموم
evaluations
U
ارزیابی اخبار رسیده
I am fed up to the back teeth . I cant stomack it any more.
U
جانم به لبم رسیده
Did it ever occur to you that …
U
تا کنون بفکرت رسیده که ...
letterbox
U
جعبهی نامههای رسیده
letterboxes
U
جعبهی نامههای رسیده
jumped-up
U
تازه به دوران رسیده
evaluation
U
ارزیابی اخبار رسیده
intersection point
U
نقطه بهم رسیده
confirmation
U
تایید ازاطلاعات رسیده
indents
U
سفارش رسیده از خارج
indent
U
سفارش رسیده از خارج
inwards
U
واردات کالای رسیده
paprica
U
میوه رسیده فلفل قرمز
paprika
U
میوه رسیده فلفل قرمز
patentee
U
ذینفع اختراع به ثبت رسیده
if i had brains
<idiom>
U
اگر عقلم رسیده بود
feed water
U
اب رسیده به دیگ بخار ناو
i am nat my last shifts
U
کارد به استخوانم رسیده است
it was at its height
U
به منتهای درجه رسیده بود
he has been put to his trumps
U
کاردبه استخوانش رسیده است
perfects
U
کاملا رسیده تکمیل کردن
he is up a gum tree
U
کاردبه استخوانش رسیده است
syngraph
U
تنظیم کنندگان رسیده باشد
perfecting
U
کاملا رسیده تکمیل کردن
the story is at an end
U
استان به پایان رسیده است
perfected
U
کاملا رسیده تکمیل کردن
perfect
U
کاملا رسیده تکمیل کردن
mouch
U
راه رفتن دولادولاراه رفتن
irreducibility
U
حالت چیزیکه به کمینه رسیده و از ان دیگرکمترنمیشود
Has a letter arrived for me?
U
آیا برای من نامه ای رسیده است؟
backtell
U
ابلاغ دستورات رسیده از رده بالا
embryonic membrane
U
ساختمانی که ازتخم رسیده مشتق میشود
haricots
U
دانههای رسیده یانارس لوبیای سبز
heirlooms
U
دارایی منقولی که بارث رسیده باشد
heirloom
U
دارایی منقولی که بارث رسیده باشد
I have just received your letter.
U
کاغذت تازه به دستم رسیده است
upstarts
U
تازه بدوران رسیده ادم متکبر
things have come to a pretty pass
U
کار بجای باریک رسیده است
the bill of has come to mature
U
وعده پرداخت برات رسیده است
the bill has come to maturity
U
وعده پرداخت برات رسیده است
upstart
U
تازه بدوران رسیده ادم متکبر
haricot
U
دانههای رسیده یانارس لوبیای سبز
ground waves
U
امواج سطحی رسیده به رادار یادستگاههای مخابراتی
semifinalist
U
کسیکه بمرحله مسابقات نیمه نهایی رسیده
demand frequency
U
نواخت تکرار درخواستها تعداد درخواستهای رسیده
priming
U
استر کاری چیدن برگ رسیده تنباکو
centralized items
U
اقلامی که دستور کنترل توزیع تمرکزی ان رسیده
I wI'll show you! Who do you think you are ?I know how to handle (treat) people like you !
U
خیال کردی! خیالت رسیده ! ( درمقام تهدید )
Now it is about time to head home!
U
الان وقتش رسیده به خانه برویم
[بروم]
!
young people
U
دخترها و پسرهایی که بسن ازدواج رسیده اند
It's time to prepare the meal.
U
وقتش رسیده است که غذا را آماده کنیم.
brie
U
پنیر نرمی که بوسیله کفک رسیده شده باشد
dowager
U
بیوه زنی که دارایی ازشوهرش به او ارث رسیده باشد
carpetbagger
U
تازه بدوران رسیده وفاسد مسافر خورجین دار
carpetbaggers
U
تازه بدوران رسیده وفاسد مسافر خورجین دار
aposteriori
U
از معلول بعلت رسیده از مخلوق بخالق پی برده استنتاجی
dowagers
U
بیوه زنی که دارایی ازشوهرش به او ارث رسیده باشد
dowager
U
بیوه زنی که از شوهرش باودارایی یا مقامی بارث رسیده باشد
nonagium
U
عشر ماترک متوفی که به کشیش کلیسای محل می رسیده است
dowagers
U
بیوه زنی که از شوهرش باودارایی یا مقامی بارث رسیده باشد
exponents
U
شمارهای که توانی که عدد پایه به آن توان رسیده است بیان میکند
exponent
U
شمارهای که توانی که عدد پایه به آن توان رسیده است بیان میکند
ends
U
نشانهای در ماشین تایپ برای نمایش اینکه کاغذ به انتها رسیده است
ended
U
نشانهای در ماشین تایپ برای نمایش اینکه کاغذ به انتها رسیده است
end
U
نشانهای در ماشین تایپ برای نمایش اینکه کاغذ به انتها رسیده است
trotted
U
یورتمه رفتن صدای یورتمه رفتن اسب کودک
trotting
U
یورتمه رفتن صدای یورتمه رفتن اسب کودک
trot
U
یورتمه رفتن صدای یورتمه رفتن اسب کودک
trots
U
یورتمه رفتن صدای یورتمه رفتن اسب کودک
hot valve clearance
U
فاصله کوچک بین ساقه سوپاپ و اسبک هنگامی که تمام قطعات موتور بدمای کاری رسیده اند
parades
U
سان رفتن رژه رفتن محل سان
paraded
U
سان رفتن رژه رفتن محل سان
parade
U
سان رفتن رژه رفتن محل سان
parading
U
سان رفتن رژه رفتن محل سان
interpretations
U
تفسیر اخبار واطلاعات رسیده تفسیر عکس ترجمه کردن
interpretation
U
تفسیر اخبار واطلاعات رسیده تفسیر عکس ترجمه کردن
things have come to a pretty
U
کاربجای باریک رسیده است کارو بار خراب است
chocked nozzle
U
خروجی موتور جت که سرعت جریان گازهای خروجی دران به سرعت صوت رسیده است
registered capital
U
سرمایه به ثبت رسیده سرمایه ثبت شده
twiddle
U
ور رفتن
twiddled
U
ور رفتن
sinks
U
ته رفتن
sink
U
ته رفتن
make off
U
در رفتن
pullback
U
پس رفتن
swipe
U
کش رفتن
swiped
U
کش رفتن
swiping
U
کش رفتن
twiddles
U
ور رفتن
twiddling
U
ور رفتن
go
U
رفتن
meddles
U
ور رفتن
meddled
U
ور رفتن
meddle
U
ور رفتن
retracts
U
تو رفتن
admit
U
رفتن
nim
U
کش رفتن
retracted
U
تو رفتن
admits
U
رفتن
admitting
U
رفتن
regresses
U
پس رفتن
retract
U
تو رفتن
to peter out
U
پس رفتن
regress
U
پس رفتن
regressed
U
پس رفتن
regressing
U
پس رفتن
mog
U
رفتن
gang
U
رفتن
crawl
U
رفتن
snitch
U
کش رفتن
snitched
U
کش رفتن
glom on to
U
کش رفتن
go off
U
در رفتن
snitches
U
کش رفتن
go over
U
به ان سو رفتن
snitching
U
کش رفتن
recede
U
پس رفتن
receded
U
پس رفتن
pilfering
U
کش رفتن
pilfered
U
کش رفتن
crawled
U
رفتن
crawls
U
رفتن
fall into a rage
U
از جا در رفتن
to break loose
U
در رفتن
break loose
U
در رفتن
fribble
U
ور رفتن
bleneh
U
پس رفتن
betake
U
رفتن
pilfer
U
کش رفتن
recedes
U
پس رفتن
retrograde
U
پس رفتن
receding
U
پس رفتن
filching
U
کش رفتن
Recent search history
Forum search
more
|
برای این معنی از دیگران سوال بپرسید. (Ask Question)
✘ Close
Contact
|
Terms
|
Privacy
© 2009 Perdic.com