Perdic.com
English Persian Dictionary - Beta version
پرسش ترجمه خود را ارسال نمایید
|
Help
|
About
|
Home
|
Forum / پرسش و پاسخ
|
+
Contribute
|
Users
Login | Sign up
Enter keyword here!
⌨
Tips
|
Translate!
✘ Close
✘ Close
Total search result: 201 (13 milliseconds)
ارسال یک معنی جدید
Menu
English
Persian
Menu
overtime
U
وقت اضافی اضافه کار اضافه کاری ساعت فوق العاده
معنی که میخواستی رو پیدا نکردی؟ برو تو این صفحه تا از دیگرون کمک بگیری.
Other Matches
overhead personnel
U
پرسنل اضافی یا اضافه برسازمان
gap
U
عدد اضافی که به یک گروه داده اضافه میشود.
gaps
U
عدد اضافی که به یک گروه داده اضافه میشود.
zero stage
U
طبقه معمولی اضافی که به جلوی کمپرسورخطی اضافه میشود
overtime
U
اضافه کاری
over time pay
U
مزد اضافه کاری
overtime pay
U
مزد یا حقوق اضافه کاری
hyper-
U
پیشوندی بمعنی روی و بالای و برفراز و ماوراء و خارج از حد عادی وفوق العاده ومافوق و اضافه و بیش از حدو بحد افراط
hyper
U
پیشوندی بمعنی روی و بالای و برفراز و ماوراء و خارج از حد عادی وفوق العاده ومافوق و اضافه و بیش از حدو بحد افراط
excess property
U
وسایل اضافه بر سازمان وسایل اضافی
cards
U
کارتی که فقط حاوی شیارهای هادی است بین اتصال کارت اصلی و کارت اضافی که باعث میشود کارت اضافه به آسانی کارکند و بررسی شود در خارج از محفظه آن
card
U
کارتی که فقط حاوی شیارهای هادی است بین اتصال کارت اصلی و کارت اضافی که باعث میشود کارت اضافه به آسانی کارکند و بررسی شود در خارج از محفظه آن
check total
U
آن را اضافه میکند و مقدار اضافه شده را با مقدار ذخیره شده مقایسه میکند
checksum
U
آن را اضافه میکند و مقدار اضافه شده را با مقدار ذخیره شده مقایسه میکند
extras
U
فوق العاده اضافی
extra-
U
فوق العاده اضافی
extra
U
فوق العاده اضافی
extra-
U
اضافه
in addition to
<prep.>
U
به اضافه
plussage
U
اضافه
overplus
U
اضافه
plusage
U
اضافه
spare
U
اضافه
excess
U
اضافه
extras
U
اضافه
spared
U
اضافه
extra
U
اضافه
excesses
U
اضافه
addition
U
اضافه
increscent
U
اضافه
increase
U
اضافه
in a. to
U
به اضافه
surplus
U
اضافه
increases
U
اضافه
surpluses
U
اضافه
augmentation
U
اضافه
increased
U
اضافه
additions
U
اضافه
extra
<adj.>
U
اضافه
special
<adj.>
U
اضافه
add
U
اضافه کردن
over load
U
اضافه بار
genitive
U
حالت اضافه
overcharging
U
اضافه هزینه
imburse
U
اضافه کردن
added
U
اضافه شده
overvoltage
U
اضافه ولتاژ
confession and avoidance
U
به ان اضافه میکند
preposition
U
حرف اضافه
overtime
U
اضافه کار
margin product
U
اضافه محصول
overloaded
U
اضافه بار
overloaded
U
اضافه فرفیت
prepositions
U
حرف اضافه
overshoot
U
اضافه جهش
overshooting
U
اضافه جهش
overloading
U
اضافه بارگذاری
overloading
U
اضافه بار
access
U
الحاق اضافه
overloading
U
اضافه فرفیت
overpotential
U
اضافه ولتاژ
accessed
U
الحاق اضافه
affixing
U
اضافه نمودن
accesses
U
الحاق اضافه
affixes
U
اضافه نمودن
accessing
U
الحاق اضافه
affixed
U
اضافه نمودن
affix
U
اضافه نمودن
overpopulation
U
اضافه جمعیت
overloading
U
بارگذاری اضافه
overproduction
U
اضافه تولید
overload
U
اضافه فرفیت
overload
U
اضافه بار
overtimer
U
اضافه کار کن
adds
U
اضافه کردن
added to that
U
اضافه بران
premiums
U
اضافه ارزش
gen
U
حالت اضافه
premium
U
اضافه ارزش
overshoots
U
اضافه جهش
superimposable
U
قابل اضافه
superimposable
U
اضافه شدنی
surcharge
U
اضافه بها
on to
<adv.>
U
اضافه بر این
service charge
U
اضافه کار
on top of that
<adv.>
U
اضافه بر این
beyond that
<adv.>
U
اضافه بر این
widening
U
اضافه پهنا
what is more
<adv.>
U
اضافه بر این
subjoin
U
اضافه کردن
over and above
<adv.>
U
اضافه بر این
on top of this
<adv.>
U
اضافه بر این
moreover
<adv.>
U
اضافه بر این
in addition
<adv.>
U
اضافه بر این
further
[moreover]
<adv.>
U
اضافه بر این
furthermore
<adv.>
U
اضافه بر این
forby
<adv.>
U
اضافه بر این
append
U
اضافه کردن
add
U
اضافه کردن
adding
U
اضافه کردن
excess luggage
U
اضافه بار
surcharge
U
اضافه بار
possessives
U
حالت اضافه
possessive
U
حالت اضافه
salary increase
U
اضافه حقوق
surcharges
U
اضافه بها
excess price
U
اضافه قیمت
budget surplus
U
اضافه بودجه
surcharges
U
اضافه بار
per
U
حروف اضافه
overdraft
U
اضافه برداشت
overdrafts
U
اضافه برداشت
surtax
U
اضافه مالیات
exeed
U
اضافه شدن از
besides
<adv.>
U
اضافه بر این
overcharges
U
اضافه هزینه
also
[moreover]
<adv.>
U
اضافه بر این
additionally
<adv.>
U
اضافه بر این
excesses
U
اضافه مازاد
eke
U
اضافه کردن بر
excess
U
اضافه مازاد
overcharged
U
اضافه هزینه
step up
U
اضافه کردن
overcharge
U
اضافه هزینه
aside from that
<adv.>
U
اضافه بر این
overloads
U
اضافه فرفیت
overloads
U
اضافه بار
additional bed
[accommodation of persons]
U
تخت خواب اضافه
over time pay
U
پول اضافه کار
overbreak
U
خاکبرداری اضافه برنیمرخ
repositional
U
مانند حرف اضافه
overdraw
U
اضافه برداشت کردن
capital gains
U
اضافه ارزش سرمایه
overload circuit breaker
U
فیوز اضافه بار
import surcharge
U
حقوق گمرکی اضافه
over reinforcement
U
اضافه ارماتورگذاری شده
play down
U
بازی در وقت اضافه
perquisites
U
عایدی اضافه برحقوق
extra bed
U
تخت خواب اضافه
overload principle
U
اصل اضافه باری
postpositive preposition
U
حرف اضافه الحاقی
perquisite
U
عایدی اضافه برحقوق
run up
<idiom>
U
به مقدارچیزی اضافه کردن
gerunds
U
اسمی که از اضافه کردن
gerund
U
اسمی که از اضافه کردن
prepositionally
U
بطور حرف اضافه
effusions
U
اضافه جریان بزور
throw in
<idiom>
U
اضافه دادن یا گذاشتن
not to mention ...
<idiom>
U
به اضافه اینکه ... است
not to say ...
<idiom>
U
به اضافه اینکه ... است
overload circuit switch
U
فیوز اضافه بار
effusion
U
اضافه جریان بزور
add in memory
اضافه کردن به حافظه
non-add subtotal
اضافه نکردن به زیرکل
superelevation
U
بلندی بر اضافه ارتفاع
insets
U
افزودن اضافه کردن گذاشتن
cost plus
U
اضافه بر بهای تمام شده
inset
U
افزودن اضافه کردن گذاشتن
overshoot
U
از حد خارج شدن اضافه جهیدن
ring up
<idiom>
U
اضافه کردن آمار پولی
overshoots
U
از حد خارج شدن اضافه جهیدن
overshooting
U
از حد خارج شدن اضافه جهیدن
ads
U
حرف اضافه لاتینی بمعنی
ad
U
حرف اضافه لاتینی بمعنی
let off steam
<idiom>
U
ازدست دادن انرژی اضافه
pad the bill
<idiom>
U
اضافه شدن هزینههای کاذب
latent
U
اضافه ازفرفیت بار موجود
put in
<idiom>
U
اضافه چیزی که قبلا گفته شد
forfeiture of premiums
U
ضرر اضافه ارزش سهام
height money
U
اضافه بهای کار در ارتفاع
inseparable preposition
U
حرف اضافه لازم یا جدانشدنی
leap day
U
روز اضافه در سال کبیسه
toincrease any one's salary
U
اضافه حقوق بکسی دادن
over issue
U
اضافه براعتبار رواج دادن
unjustified
U
که با کامپیوتر اضافه شده است
raises
U
ترقی دادن اضافه حقوق
augmenter
U
مقداری که به دیگری اضافه میشود
spared
U
ذخیره اضافه براحتیاج انی
premium statement
U
صورت اضافه ارزش سهام
accession
U
شیی ء اضافه یا الحاق شده
producer surplus
U
اضافه ارزش تولید کننده
raise
U
ترقی دادن اضافه حقوق
subjoin
U
در پایان افزودن اضافه کردن
spare
U
ذخیره اضافه براحتیاج انی
net worth tax
U
مالیات بر اضافه ارزش دارائی
collection of premiums
U
وصول اضافه ارزش سهام
repositional
U
با حروف اضافه اغاز شده
super numerary
U
نفر یا سرباز اضافه برسازمان یا زیادی
shore up
<idiom>
U
اضافه کردن چیزی که ضعیف است
addend
U
عدد اضافه شده به حاصل در جمع
We have two books extra.
U
دوتا کتاب اضافه ( زیادی) داریم
overweight
U
تحمل وزن اضافه از طرف اسب
eager beaver
<idiom>
U
شخص همیشه داوطلب کار اضافه
increments
U
مقدار عدد اضافه شده به ثبات
overdrafts
U
دستور پرداخت بی محل اضافه برداشت
increment
U
مقدار عدد اضافه شده به ثبات
overdraft
U
دستور پرداخت بی محل اضافه برداشت
cost and frieght
U
قیمت کالا به اضافه کرایه حمل
surcharge
U
اضافه بارکردن عوارض زیادی گرفتن از
entremets
U
غذای لذید اضافه بر برنامه معمولی
Recent search history
Forum search
more
|
برای این معنی از دیگران سوال بپرسید. (Ask Question)
✘ Close
Contact
|
Terms
|
Privacy
© 2009 Perdic.com