English Persian Dictionary - Beta version
 
پرسش ترجمه خود را ارسال نمایید
| Help | About |
 
Home | Forum / پرسش و پاسخ | + Contribute | Users
Login | Sign up  
     

Enter keyword here!
  Tips | Translate!
✘ Close
✘ Close
Total search result: 203 (13 milliseconds)
ارسال یک معنی جدید
Menu
English Persian Menu
terrestrial environment U وضع محیط زمین
معنی که میخواستی رو پیدا نکردی؟ برو تو این صفحه تا از دیگرون کمک بگیری.
Search result with all words
extraterrestrial U بیرون از محیط زمین ماورای عالم خاکی
extraterrestrials U بیرون از محیط زمین ماورای عالم خاکی
Other Matches
rezone U محیط چیزی را اصلاح کردن محیط را تغییر دادن
bioecology U رشتهای از محیط شناسی که روابط گیاهان و حیوانات رابا محیط اطراف خود موردبحث قرار میدهد
to tip something [British E] U ذخیره کردن چیزی [محیط زیست] [بوم شناسی] [حفاظت محیط زیست]
to tip something [British E] U رسوب کردن چیزی [محیط زیست] [بوم شناسی] [حفاظت محیط زیست]
to tip something [British E] U ته نشین شدن چیزی [محیط زیست] [بوم شناسی] [حفاظت محیط زیست]
environmental test U ازمایش محیط زیست ازمایش محیط فیزیکی
ground return U انعکاسات سطح زمین روی صفحه رادار امواج انعکاسی زمین
clown U دلقک زمین گاوبازی که گاو رااز سوار زمین خورده دورمیکند
clowning U دلقک زمین گاوبازی که گاو رااز سوار زمین خورده دورمیکند
touch judge U هریک از داوران مامورمراقبت در طرفین زمین برای تماس توپ با زمین
clowns U دلقک زمین گاوبازی که گاو رااز سوار زمین خورده دورمیکند
clowned U دلقک زمین گاوبازی که گاو رااز سوار زمین خورده دورمیکند
center field U قسمت دوردست زمین پایگاه 2و چپ و راست زمین بیس بال
inductive earthing U زمین پیچکی زمین کردن نقطه ستاره بایک بوبین
pancake U در رهگیری هوایی یعنی می خواهم به زمین بنشینم یا به زمین بنشینید
pancakes U در رهگیری هوایی یعنی می خواهم به زمین بنشینم یا به زمین بنشینید
geotaxis U گرایشی که نیروی جاذبه زمین انراهدایت میکند زمین گرایی
hercules U نوعی موشک زمین به زمین با بردزیاد هواپیمای باری هرکولس
frost heave U برامدگی زمین یا سنگفرش که دراثر یخ زدن ایجاد میگردد یخ زدگی وبادکردگی زمین
regulus U نوعی موشک اتمی هدایت شونده زمین به زمین که بانیروی جت حرکت میکند
off side U سمت راست زمین کریکت مقابل زمین توپزن
honest john U نوعی موشک برد کوتاه زمین به زمین توپخانه
nap of the earth U از نزدیک زمین در سطح زمین پرواز سینه مال
tellurian U ساکن زمین دستگاه سنجش حرکات زمین
geognosy U زمین شناسی از لحاظ ساختمان و ترکیب زمین
to break up U از هم جدا شدن [پوسته زمین] [زمین شناسی]
perelotok U زمین یا قشر یخ زده زمین قشر زمستانی زمین
sergeant U گروهبان موشک زمین به زمین سارجنت
sergeants U گروهبان موشک زمین به زمین سارجنت
styx U نوعی موشک زمین به زمین دریایی
rolling terrain U زمین با پستی و بلندی کم زمین هموار
covenant runing with land U شرط منضم به مالکیت زمین تعهد یا شرطی است مربوط به زمین که جزء لازم ولایتجزای ان محسوب میشودو بنابراین به تنهائی قابل انتقال نیست
no man's land U زمین بلاصاحب و غیر مسکون باریکه زمین حد فاصل بین نیروی متخاصم و نیروی خودی
contour flying U پرواز از روی عوارض زمین پرواز به طور مماس باعوارض زمین یا سینه مال
pervious ground U زمین تراوا زمین نفوذپذیر
redstone U موشک زمین به زمین رداستون
lacrosse U نوعی موشک زمین به زمین
pershing U موشک زمین به زمین پرشینگ
biosphere U قسمت قابل زندگی کره زمین که عبارتست از جوو اب و خاک کره زمین
contour flight U پرواز سینه مال از روی عوارض زمین پرواز در مسیرعوارض زمین
little john U موشک هانست جان کوچک نوعی موشک زمین به زمین توپخانه
talik U زمین غیر یخ زده در مناطق یخ زده یا در روی لایه منجمد زمین
dropped U گل پس از چرخیدن روی حلقه بسکتبال به زمین انداختن انداختن گوی گلف به سوراخ به زمین انداختن توپ پس ازبل گرفتن
dropping U گل پس از چرخیدن روی حلقه بسکتبال به زمین انداختن انداختن گوی گلف به سوراخ به زمین انداختن توپ پس ازبل گرفتن
drop U گل پس از چرخیدن روی حلقه بسکتبال به زمین انداختن انداختن گوی گلف به سوراخ به زمین انداختن توپ پس ازبل گرفتن
drops U گل پس از چرخیدن روی حلقه بسکتبال به زمین انداختن انداختن گوی گلف به سوراخ به زمین انداختن توپ پس ازبل گرفتن
medium U محیط
sphere U محیط
millieu U محیط
spheres U محیط
entourage U محیط
entourages U محیط
girth U محیط
outsides U محیط
outside U محیط
circumferences U محیط
surroundings U محیط
circuity U محیط
peripheries U محیط
periphery U محیط
ambience U محیط
ambiance U محیط
mediums U محیط
circumference U محیط
girths U محیط
outlines U محیط
outlined U محیط
outlining U محیط
milieus U محیط
perimeter U محیط
milieux U محیط
lap U محیط
setting U محیط
settings U محیط
outward things U محیط
outline U محیط
milieu U محیط
environments U محیط
lapped U محیط
perimeters U محیط
environment U محیط
compass rose U دایره بزرگی روی کره زمین که در جهت گردش عقربه ساعت از صفر تا 063 درجه بندی شده و بعنوان مبداسنجش و تنظیم قطبنماهای هواپیما روی زمین بکارمیرود
critical point U نقطه مهم و برجسته زمین نقاط حیاتی و مهم زمین
permafrost U لایه یخ زده دایمی زمین پوسته یا لایه منجمد زمین
environment architecture U معماری محیط
operational environment U محیط عملیاتی
social milieu U محیط اجتماعی
periphery U محیط حدود
peripheries U محیط حدود
circumambient U محیط دورگردیدن
shelf environment U محیط کم عمق
climate for growth U محیط رشد
environment U محیط زیست
windowing environment U محیط پنجرهای
circumference U محیط دایره
mediums U محیط کشت
polarization of a medium U قطبش محیط
threptic U محیط زاد
milieu U محیط اجتماعی
milieux U محیط اجتماعی
circling U محیط دایره
circles U محیط دایره
circled U محیط دایره
dispersive medium U محیط پخش
milieus U محیط اجتماعی
circle U محیط دایره
circumferences U محیط دایره
induced environment U محیط القایی
in vivo U در محیط طبیعی
in vitro U در محیط مصنوعی
ill neighboured U دارای محیط بد
psychological environment U محیط روانی
dispersion medium U محیط پاشندگی
contour U محیط مرئی
acclimatization U سازش با محیط
workbenches U محیط کاری
medium U محیط کشت
atmospheric environement U محیط جوی
mixed environment U محیط درهم
perimeter U پیرامون محیط
silhouettes U محیط مریی
therapeutic millieu U محیط درمانی
milieu therapy U محیط درمانی
workbench U محیط کاری
ambient pressure U فشار محیط
ambient temperature U دمای محیط
silhouette U محیط مریی
operational environment U محیط فعالیت
living environment U محیط زنده
miseenscene U محیط کلی
environmentalist U محیط نگر
perimeters U پیرامون محیط
perimeter [circumference] of a circle U محیط دایره
environments U محیط زیست
comprehensive U وسیع محیط
environmentalists U محیط نگر
bodification U بهسازی محیط
bonification U به سازی محیط
eco- U پیشوند محیط پرگیر
environmental psychology U روانشناسی محیط نگر
derealization U دگرسان بینی محیط
induced environment U محیط القا شده
elements U محیط طبیعی اخشیج
environmental protection U حفاظت محیط زیست
metaerg U صفت محیط زاد
domain knowledge U دانش محیط کاربرد
element U محیط طبیعی اخشیج
acid catalysis U کاتالیزور در محیط اسیدی
data base environment U محیط پایگاه داده
environmental conservation U حفافت محیط زیست
psychonomics U محیط شناسی روانی
environmentalist U محیط زیست شناس
archibenthal enviroment U محیط ژرف اقیانوس
environmentalism U محیط زیست شناسی
environmentalism U محیط زیست گرایی
atlantic U دریای محیط غربی
it is meters U محیط ان دومتر است
environmetal protection U حمایت محیط زیستی
environment U محیط یا موقعیتهای فیزیکی
environmentalists U محیط زیست شناس
collapse design U محاسبه در محیط خمیری
environments U محیط یا موقعیتهای فیزیکی
bonification scheme U طرح بهسازی محیط
circumstance U شرایط محیط اهمیت
environmentalists U محیط زیست گرا
peripheral U دورهای وابسته به محیط
accommodation U سازش با مقتضیات محیط
accommodations U سازش با مقتضیات محیط
acid cure U پخت در محیط اسیدی
misfits U غیر متجانس با محیط
outsides U محیط دست بالا
misfit U غیر متجانس با محیط
environmentalist U محیط زیست گرا
outside U محیط دست بالا
topography U نگارش عوارض زمین نشان دادن عوارض زمین
geomagnetism U نیروی اهن ربایی زمین نیروی جاذبه زمین
contamination U عدم خلوص و یکنواختی محیط
acclimatation U توافق بااب و هوای یک محیط
eupelagic environment U محیط زیر لایه زیرین
elements U عامل اصلی محیط طبیعی
invert U تغییر اعداد در محیط دودویی
inverting U تغییر اعداد در محیط دودویی
inverts U تغییر اعداد در محیط دودویی
test U محیط ی برای آزمایش برنامه ها
tested U محیط ی برای آزمایش برنامه ها
elastic design U طرح و محاسبه در محیط ارتجاعی
tests U محیط ی برای آزمایش برنامه ها
acclimatization U توافق بااب و هوای یک محیط
climb the wall <idiom> U از محیط خسته وعصبانی شدن
great circle U بزرگترین دایره محیط یک کره
living environment U جانداران محیط زیوندگان- پرمون
element U عامل اصلی محیط طبیعی
environmental services U دوایر خدمات بهسازی محیط زیست
demarcation U نشان دادن اختلاف بین دو محیط
acid alkylation U الکیل دار کردن در محیط اسیدی
accomodation U تطبیق طرز زندگی با محیط همراهی
oxydizing agents U مواد اکسید کننده در رنگرزی و یا محیط
contour U محیط مریی دوره میزان منحنی
the outer world U مردمی که بیرون از محیط شخص هستند
hydrographer U نقشه کش ابهای روی زمین کسیکه عالم به تشریح ابهای روی زمین است
Recent search history Forum search
more | برای این معنی از دیگران سوال بپرسید. (Ask Question)
  Contact• | TermsPrivacy  © 2009 Perdic.com