English Persian Dictionary - Beta version
 
پرسش ترجمه خود را ارسال نمایید
| Help | About |
 
Home | Forum / پرسش و پاسخ | + Contribute | Users
Login | Sign up  
     

Enter keyword here!
  Tips | Translate!
✘ Close
✘ Close
Total search result: 99 (7 milliseconds)
ارسال یک معنی جدید
Menu
English Persian Menu
classical seat U وضع بدنی سوارکار روی زین
معنی که میخواستی رو پیدا نکردی؟ برو تو این صفحه تا از دیگرون کمک بگیری.
Other Matches
physical profile U براوردبنیه کلی بدنی یاقدرت بدنی و کارایی
holed U فاصله دو بازیگرفضای بین دو سوارکار که سوارکار سومی ازان بگذرد فاصله بین میله 1 بولینگ با2 یا 3 شکست دادن حریف باشروع بهتر
hole U فاصله دو بازیگرفضای بین دو سوارکار که سوارکار سومی ازان بگذرد فاصله بین میله 1 بولینگ با2 یا 3 شکست دادن حریف باشروع بهتر
holes U فاصله دو بازیگرفضای بین دو سوارکار که سوارکار سومی ازان بگذرد فاصله بین میله 1 بولینگ با2 یا 3 شکست دادن حریف باشروع بهتر
holing U فاصله دو بازیگرفضای بین دو سوارکار که سوارکار سومی ازان بگذرد فاصله بین میله 1 بولینگ با2 یا 3 شکست دادن حریف باشروع بهتر
corporal punishment U کیفر بدنی مجازات بدنی
forward seat U حالت نشستن سوارکار روی زین در پرش حالت نشستن سوارکار بر روی زین
jockeys U سوارکار
jockey U سوارکار
jockette U سوارکار زن
knighting U سوارکار
knighted U سوارکار
knight U سوارکار
knights U سوارکار
horse man U سوارکار
horsewomen U سوارکار
horsewoman U سوارکار
jump rider U سوارکار در پرش
bug boy U سوارکار مبتدی
postboy U سوارکار مسابقه
valets U خدمتگزار سوارکار
valeting U خدمتگزار سوارکار
valeted U خدمتگزار سوارکار
valet U خدمتگزار سوارکار
boy U سوارکار مسابقه اسبدوانی
boys U سوارکار مسابقه اسبدوانی
mounts U اسب مسابقه با سوارکار مانت
eclipse award U جایزه سوارکار ممتاز سال
mount U اسب مسابقه با سوارکار مانت
charley horse U کشیدگی یا گرفتگی عضلانی ران سوارکار
clerk of the scale U متصدی توزین سوارکار ووسایلش پس از مسابقه
driving U بردن مسابقه در نتیجه فشارزیاد سوارکار
silks U ژاکت و کلاه مخصوص سوارکار یا ارابه ران
weigh out U توزین سوارکار و زین و یراق پیش از مسابقه
physical U بدنی
corporals U بدنی
corporal U بدنی
somatic U بدنی
so matic U بدنی
systemic U بدنی
bodily U بدنی
set down U معلق ساختن سوارکار یا راننده ارابه بخاطر خطا
p.exercise U پرورش بدنی
somatic disorders U اختلالهای بدنی
physical profile U نیمرخ بدنی
physical appearance U منظر بدنی
corps a corps U تماس بدنی
flesh red U بدنی رنگ
assault and battery U حملهی بدنی
physical movement U حرکت بدنی
physical exercise U تمرین بدنی
somatotype U ریخت بدنی
common sensibility U حس کلی بدنی
body type U سنخ بدنی
corporal punishment U تنبیه بدنی
flesh colour U رنگ بدنی
physical education U تربیت بدنی
hacking U خطای بدنی
bodily pain U درد بدنی
personal foul U خطای بدنی به حریف
assaulted U حمله بدنی به حریف
personnel monitoring U بازرسی بدنی از افراد
assault U حمله بدنی به حریف
eurythmics U حرکات بدنی موزون
emotional and physical U امور عاطفی و بدنی
eurhythmics U حرکات بدنی موزون
assaults U حمله بدنی به حریف
somesthesis U حساسیت به حسهای بدنی
corporeal U بدنی دارای ماده
gestic U وابسته بحرکت بدنی
physical characteristics U مشخصات زمین خصوصیات بدنی
physical medicine U درمان بدنی و توان بخشی
kinesiology U تشریح حرکات بدنی انسان
winner's circle U محوطه نزدیک خط پایان درمسیر سوارکار و اسب برنده برای گرفتن جایزه
assaults U حمله کردن به کسی به قصدازار بدنی
syndromes U مجموعه علائم بدنی وذهنی مرض
army standard score U نمرات استاندارد و اندازههای بدنی افراد
assaulted U حمله کردن به کسی به قصدازار بدنی
syndrome U مجموعه علائم بدنی وذهنی مرض
assault U حمله کردن به کسی به قصدازار بدنی
orthograde U راه رونده با بدنی راست وعمودی
physical U مربوط به استفاده از تماس یاخشونت بدنی
dachshunds U نوعی سگ کوچک با پاهایی کوتاه و بدنی دراز.
dachshund U نوعی سگ کوچک با پاهایی کوتاه و بدنی دراز.
hyperphysical U خارق العاده مافوق قوه بدنی ومادی
joint U دستگاه کوچک باطریدار که سوارکار بطور غیر مجازروی گردن اسب می گذارد تاتندتر برود
depressant U دژم ساز عامل کاهش دهنده فعالیت بدنی
skate off U حرکت بطرف حریف و تماس بدنی با او برای دور کردن اواز گوی
weigh in U وزن کردن سوارکار و زین ویراق پس ازمسابقه وزن کشی
weigh-in U وزن کردن سوارکار و زین ویراق پس ازمسابقه وزن کشی
weigh-ins U وزن کردن سوارکار و زین ویراق پس ازمسابقه وزن کشی
cruelty U در CLعبارت است از سوء رفتار یکی از زوجین با دیگری به نحوی که احتمال منجر شدن ان به صدمات بدنی
touch football U نوعی فوتبال با 6 یا 9 بازیگردر هر تیم که سد کردن مجازاست ولی حمله بدنی مجازنیست و فقط لمس حریف کافی است
physical inspection U بازدید سطحی از بدنه جنگ افزار یا وسیله بازدید بدنی بازدید تاسیسات
offensive weapon U در CL به هر نوع وسیلهای اطلاق میشود که برای ازار بدنی ساخته یاتغییر داده شده باشد یا حامل ان را برای این منظور حمل کند
hits U ضربه به توپ یا حریف ضربه بدنی به حریف برای خروج او از بازی ضربه
hit U ضربه به توپ یا حریف ضربه بدنی به حریف برای خروج او از بازی ضربه
hitting U ضربه به توپ یا حریف ضربه بدنی به حریف برای خروج او از بازی ضربه
Recent search history Forum search
more | برای این معنی از دیگران سوال بپرسید. (Ask Question)
  Contact• | TermsPrivacy  © 2009 Perdic.com