English Persian Dictionary - Beta version
 
پرسش ترجمه خود را ارسال نمایید
| Help | About |
 
Home | Forum / پرسش و پاسخ | + Contribute | Users
Login | Sign up  
     

Enter keyword here!
  Tips | Translate!
✘ Close
✘ Close
Total search result: 130 (7 milliseconds)
ارسال یک معنی جدید
Menu
English Persian Menu
mosaic d. U وضع احکام دینی درزمان موسی
معنی که میخواستی رو پیدا نکردی؟ برو تو این صفحه تا از دیگرون کمک بگیری.
Other Matches
precepts of god U فرایض دینی احکام دینی
law of moses U احکام دهگانه موسی
decalogue U احکام دهگانه موسی
dispensation U وضع احکام دینی درهر دوره و عصر
dispensations U وضع احکام دینی درهر دوره و عصر
postulates U هر یک از احکام استدلالی که در ان علم بدون برهان پذیرفته شده و دراثبات سایر احکام مورداستفاده قرار می گیرد اصول ثابته
postulated U هر یک از احکام استدلالی که در ان علم بدون برهان پذیرفته شده و دراثبات سایر احکام مورداستفاده قرار می گیرد اصول ثابته
postulate U هر یک از احکام استدلالی که در ان علم بدون برهان پذیرفته شده و دراثبات سایر احکام مورداستفاده قرار می گیرد اصول ثابته
postulating U هر یک از احکام استدلالی که در ان علم بدون برهان پذیرفته شده و دراثبات سایر احکام مورداستفاده قرار می گیرد اصول ثابته
moses U موسی
aaron U برادر موسی
the mosaic law U شریعت موسی
the rod of moses U عصای موسی
mosaic U وابسته به موسی
mosic law U شریعت موسی
tora U شریعت موسی
moses U حضرت موسی
jet U سنگ موسی
jets U سنگ موسی
jetted U سنگ موسی
jetting U سنگ موسی
torah U شریعت موسی
ten commandments U ده فرمان موسی
in the p U درزمان گذشته
when the chips are down <idiom> U درزمان مهم وخطرناک
on a dime <idiom> U درزمان خیلی کوتاه
decay U کاهش رادیو اکتیویته درزمان معین
decays U کاهش رادیو اکتیویته درزمان معین
decaying U کاهش رادیو اکتیویته درزمان معین
decayed U کاهش رادیو اکتیویته درزمان معین
judgments U احکام
orders U احکام
judgements U احکام
judgement U احکام
commansments U احکام
executory contract U قراردادی که درزمان اینده باید اجرا شود
prestation U خدمتی که درزمان پیشین دربرابرمالیات انجام می دادند
essoin U بهانه برای عدم حضوردردادگاه درزمان مقرر
declaratory judgments U احکام اعلامی
execution of judgments U اجرای احکام
final awards judgements U احکام قطعی
precepts of god U احکام الهی
contradictory judgements U احکام مغایر
rebuttable presumptions U احکام قابل رد
ten commandments U احکام عشره
astrology U احکام نجوم
statute U احکام قانونی
statutes U احکام قانونی
moses antedates zoroastes U موسی ازحیث سال تاریخی پیش از زردتشت بوده است
septuagint U ترجمه یونانی توریه بدست 07تن درزمان بطلیموس
jacobus U سکه زرکه درزمان جیمزیکم زدندوبهای ان از 02تا42شیلینگ بود
enforcement of judgement U اجرای احکام قضایی
prontonotary U متصدی امضاء احکام
statues of god U احکام یا فرایض خدا
prothonotary U متصدی امضاء احکام
astrology U علم احکام نجوم
data formatting statements U احکام قالب بندی داده ها
prize of war U کشتیها یا کالاهای به غنیمت گرفته شده در بندر یا دریا درزمان جنگ
roundheal U عضو پارلمان انگلیس درزمان شارل یکم که سرش را ازته میزد
dispatch route U جاده تحت کنترل خودی درزمان مشخص مسیر اعزام پرسنل
FatBits U انتخاب Mac Paint که به کاربر امکان ویرایش تصویر به صورت یک پیکسل درزمان میدهد
godlessness U بی دینی
perfidy U بی دینی
impiousness U بی دینی
indevotion U بی دینی
heathenishness U بی دینی
religious U دینی
chos in action U حق دینی
impiety U بی دینی
ungodliness U بی دینی
irreligion U بی دینی
rebus sic stautibus U به این مفهوم که احکام در ازمنه مختلف دچارتغییر شکل می شوند
things in action U اموال دینی
mufti U پیشوای دینی
religious instruction U اموزش دینی
proselytism U تبلیغ دینی
religious rites U اداب دینی
religious matters U امور دینی
religious delusion U هذیان دینی
cults U ایین دینی
dogmas U عقیده دینی
orthodoxy U راست دینی
dogma U عقیده دینی
cult U ایین دینی
ghazi U مجاهد دینی
sacraments U ایین دینی
sacraments U رسم دینی
impiously U از روی بی دینی
orthodoxies U راست دینی
sacrament U رسم دینی
sacrament U ایین دینی
martyry U بشهادت دینی
irreligiously U ازروی بی دینی
mesne process U مراحل مختلفه و احکام وقرارهای مختلف دادگاه تاپیش از دستور اجرا
disaffirm U دعوی سابق را به صلح ختم کردن نقض احکام صادره از دادگاهها
theologue U طلبه علوم دینی
ritualization U انجام شعائر دینی
theological school U مدرسه علوم دینی
chaplain U افسر امور دینی
chaplains U افسر امور دینی
persuasion U اطمینان عقیده دینی
adultery U بی دینی ازدواج غیرشرعی
seminaries U مدرسه علوم دینی
seminary U مدرسه علوم دینی
catechesis U کتاب تعلیمات دینی
declaration of indulgence U اعلام ازادی دینی
to discharge of an obligation U از دینی مبرا کردن
mystagogy U تفسیر رموز دینی
persuasions U اطمینان عقیده دینی
karma U سرنوشت مراسم دینی
catechism U کتاب سوال وجواب دینی
catechisms U کتاب سوال وجواب دینی
hardshell U سخت در رعایت ایین دینی
irreligionist U کسیکه بمسائل دینی اعتنائی ندارد
ritualistic U مبنی بر رعایت ایین ومراسم دینی
sacramentalism U اعتقاد به پیروی از مراسم دینی جهت رستگاری
theolog U دانشمند علم دین طلبه علوم دینی
methodize U در اصول وعقاید دینی سخت گیری کردن
future perfect U شامل زمان اینده نقلی که در انگلیس بصورت have willو have shall ساخته میشودونشانه خاتمه عمل درزمان اینده میباشد
simony U خرید وفروش مناصب روحانی وموقوفات وعواید دینی
free thinkers U افرادی که ازطریق استدلال منطقی به نتایج دینی می رسند
out of place <idiom> U درجایی اشتباه ،درزمان اشتباه بودن
Salvation Army U تشکیلات مسیحیان که هدفش تبلیغ دینی وکمک بفقرا است
ultraist U کسیکه در مسائل دینی وسیاسی و مانند انها زیاده روی میکند
ritualize U رسمی و تشریفاتی کردن شعائر دینی رابجا اوردن قائل به تشریفات شدن
indifferentist U کسیکه بموضوع عای دینی لاقید است و بشناختن حق ازباطل اهمیتی نمیدهد
moslem league U اولین حزب پاکستان که درزمان حیات محمد علی جناح که رهبر ان بود مقتدرترین حزب پاکستان محسوب می شد
phantom order U قرارداد تولید وسایل نظامی درزمان جنگ قرارداد تبدیل کارخانههای شخصی به کارخانجات نظامی
three-day retreat U گردهمایی سه روزه دور از مردم عمومی [برای دعا کردن، درس دینی و عبادت]
Recent search history Forum search
more | برای این معنی از دیگران سوال بپرسید. (Ask Question)
  Contact• | TermsPrivacy  © 2009 Perdic.com