Perdic.com
English Persian Dictionary - Beta version
پرسش ترجمه خود را ارسال نمایید
|
Help
|
About
|
Home
|
Forum / پرسش و پاسخ
|
+
Contribute
|
Users
Login | Sign up
Enter keyword here!
⌨
Tips
|
Translate!
✘ Close
✘ Close
Total search result: 201 (10 milliseconds)
ارسال یک معنی جدید
Menu
English
Persian
Menu
neutral position
U
وضعیت خنثی یا خلاص حالت خلاص یا بی باری
معنی که میخواستی رو پیدا نکردی؟ برو تو این صفحه تا از دیگرون کمک بگیری.
Other Matches
freewheel clutch
U
کلاج در حالت خلاص
neutral
U
خلاص
disengagement
U
خلاص
declutch
U
خلاص کردن
disengaging
U
خلاص کردن
relieving
U
خلاص کردن
relieves
U
خلاص کردن
relieve
U
خلاص کردن
to get rid of
U
خلاص شدن از
relief
U
خلاص کردن
to extricate oneself
U
خلاص شدن
to make away
U
خلاص شدن از
to quit oneself of
U
خلاص شدن از
extricable
U
خلاص شدنی
feathering
U
خلاص کردن
disengages
U
خلاص کردن
disengage
U
خلاص کردن
relief valve
U
شیر خلاص
shake off (an illness)
<idiom>
U
از شر چیزی خلاص شدن
pay off
<idiom>
U
ازبدیها خلاص شدن
prossure relief valve
U
شیر خلاص فشار
off one's hands
<idiom>
U
از شر چیزی خلاص شدن
To get rid of someone. To see the back of someone.
U
از شر کسی خلاص شدن
disembarrass
U
از گرفتاری خلاص کردن
get rid of something
<idiom>
U
شر چیزی خلاص شدن
running free
U
خلاص کار کردن
junk
U
خلاص شدن از یک فایل
freewheel
U
بادندن خلاص رفتن
rids
U
رهانیدن از خلاص کردن
freewheels
U
بادندن خلاص رفتن
rid
U
رهانیدن از خلاص کردن
ridding
U
رهانیدن از خلاص کردن
freewheeled
U
بادندن خلاص رفتن
to get rid of any one
U
از دست کسی خلاص شدن
eradicating
U
از بین بردن خلاص شدن از
swear out
U
با قسم از گیر چیزی خلاص شدن
pay off
U
با دادن بدهی از شرطلبکاری خلاص شدن
work off
U
از شر چیزی خلاص شدن بفروش رساندن
neutral position
U
وضعیت بی باری
cabin pressurization safety valve
U
شیری مرکب از شیر خلاص فشار و خلاء و شیر تخلیه برای جلوگیری از افزایش بیش از حد فشار داخل کابین
alternates
U
تغییر وضعیت از یک حالت به حالت دیگر و بر عکس
alternate
U
تغییر وضعیت از یک حالت به حالت دیگر و بر عکس
state of rest
U
حالت ارام حالت سکون وضعیت ساکن
alternated
U
تغییر وضعیت از یک حالت به حالت دیگر و بر عکس
no load condition
U
حالت بی باری
neutral state
U
حالت خنثی و بی اثر
nonduty status
U
حالت یا وضعیت بدون کاری عدم حضور در سر خدمت معلق
firing position
U
موضع اتش وضعیت تیراندازی حالت تیراندازی
static test
U
ازمایش در وضعیت ثابت یا به حالت ثابت
the i
U
[حالت من) اگاهی :این کلمه در حالت مفعولیت me ودر حالت فاعلیت I است
edit mode
U
حالت ویرایش وضعیت ویرایش
modes
U
قالب کدگذاری با دو حالت : حالت مشابه mode است . حالت نیاز به پردازش ندارد و داده مستقیم واد کانال خروجی میشود
mode
U
قالب کدگذاری با دو حالت : حالت مشابه mode است . حالت نیاز به پردازش ندارد و داده مستقیم واد کانال خروجی میشود
serviceability criteria
U
وضعیت امادگی تجهیزات وضعیت قابلیت استفاده ازوسایل
inverse
U
تغییر وضعیت منط قی یک سیگنال یا وسیله به وضعیت مخالف آن
active status
U
وضعیت خدمتی پرسنل کادرارتش وضعیت فعال
hartley
U
بیت و یا احتمال یک وضعیت از بین ده وضعیت معادل
races
U
وضعیت خطا در یک مدار دیجیتا که وضعیت یا خروجی مدربستگی به زمان بندی دقیق بین سیگنالهای ورودی دارد.
raced
U
وضعیت خطا در یک مدار دیجیتا که وضعیت یا خروجی مدربستگی به زمان بندی دقیق بین سیگنالهای ورودی دارد.
race
U
وضعیت خطا در یک مدار دیجیتا که وضعیت یا خروجی مدربستگی به زمان بندی دقیق بین سیگنالهای ورودی دارد.
statement of service
U
خلاصه وضعیت خدمتی وضعیت خدمت
flag
U
یک بیت در کلمه نشان دهنده وضعیت برای نشان دادن وضعیت وسیله
flags
U
یک بیت در کلمه نشان دهنده وضعیت برای نشان دادن وضعیت وسیله
flying status
U
وضعیت پرواز از نظر جسمی و روحی وضعیت امادگی خدمه برای پرواز
transparent
U
مودمی که در صورت بروز وقفه , تمام وضعیت برنامه و ماشین را حفظ میکند. وقفه سرویس داده میشود و سیستم به وضعیت قبلی برمی گردد
transparently
U
مودمی که در صورت بروز وقفه , تمام وضعیت برنامه و ماشین را حفظ میکند. وقفه سرویس داده میشود و سیستم به وضعیت قبلی برمی گردد
holding position
U
وضعیت انتظار و در جا زدن وضعیت انتظار هواپیما درمحوطه تاکسی کردن
foreground
U
سیستم کامپیوتری که در حالت اجرای برنامه ممکن است : حالت پیش زمینه برای برنامههای کاربردی محاورهای . حالت پس زمینه : برای برنامههای سیستمهای ضروری
devices
U
یک بیت درکلمه وضعیت وسیله برای بیان وضعیت وسیله
device
U
یک بیت درکلمه وضعیت وسیله برای بیان وضعیت وسیله
analog
U
سیگنالهای ذخیره سازی در حالت طبیعی بدون تبدیل به حالت دیجیتال
analogue
U
ذخیره سازی سیگنال ها در حالت طبیعی بدون تبدیل به حالت دیجیتال
square
U
تیغه پارو از حالت افقی به حالت عمودی برای دخول در اب مربع
squares
U
تیغه پارو از حالت افقی به حالت عمودی برای دخول در اب مربع
analogues
U
ذخیره سازی سیگنال ها در حالت طبیعی بدون تبدیل به حالت دیجیتال
vitrifying
U
تغییر شکل سرامیک از حالت کریستالی به حالت شیشهای یا غیر متبلور
squaring
U
تیغه پارو از حالت افقی به حالت عمودی برای دخول در اب مربع
squared
U
تیغه پارو از حالت افقی به حالت عمودی برای دخول در اب مربع
convertor
U
وسیله یا برنامهای که داده را از یک حالت به حالت دیگر تبدیل میکند
oblique case
U
حالت مفعولی یا اضافه حالت اسمی که نه فاعل باشدنه منادی
printed
U
کدهای متن که باعث می شوند چاپگر حالت خود را عوض کند یعنی از حالت bold
prints
U
کدهای متن که باعث می شوند چاپگر حالت خود را عوض کند یعنی از حالت bold
print
U
کدهای متن که باعث می شوند چاپگر حالت خود را عوض کند یعنی از حالت bold
devitrify
U
از حالت شیشهای در اوردن حالت بلوری دادن
plebeianism
U
حالت عوام یا مردم پست حالت توده
plasticity
U
حالت خمیری پلاستیسیته حالت نرمی
genitive
U
حالت مالکیت حالت مضاف الیه
readiness condition
U
وضعیت امادگی رزمی وضعیت امادگی یکان شرایط اماده باش یکان
sterility
U
بی باری
freighter
U
باری
barye
U
باری
unloaded
U
بی باری
idle runing
U
بی باری
unloads
U
بی باری
infecundity
U
بی باری
utility
U
باری
idling
U
بی باری
infertility
U
بی باری
freighters
U
باری
empty load
U
بی باری
unload
U
بی باری
van
U
واگن باری
dead weight tonnage
U
گنجایش باری
motortruck
U
کامیون باری
vans
U
واگن باری
freight trains
U
قطار باری
lorry
U
ماشین باری
lorries
U
ماشین باری
fright car
U
واگن باری
rafts
U
قایق باری
raft
U
قایق باری
freight train
U
قطار باری
railroad carriage
U
واگن باری
lighter
U
قایق باری
cargo ship
U
کشتی باری
lighterage
U
قایق باری
fourgon
U
واگون باری
idle frequency
U
فرکانس بی باری
scow
U
یدک کش باری
praam
U
باری یاتوپدار
idle period
U
پریود بی باری
road transport vehicle
U
ماشین باری
idling cycle
U
سیکل بی باری
idle current
U
جریان بی باری
cargo liner
U
کشتی باری
no load current
U
جریان بی باری
freight cars
U
واگن باری
no load speed
U
سرعت بی باری
no load switching
U
سوئیچینگ بی باری
cargo boat
U
کشتی باری
freight car
U
واگن باری
lighters
U
قایق باری
no load voltage
U
ولتاژ بی باری
idle time
U
زمان بی باری
uart
U
قطعهای که رشتههای بیت سریال آسنکردن را به حالت موازی یا داده را به حالت رشته بیت سری تبدیل میکند
promiscuity
U
بی بند و باری جنسی
vans
U
واگن باری سرپوشیده
van
U
واگن باری سرپوشیده
lorry
U
اتومبیل باری گاری
no load loss
U
تلف یا تلفات بی باری
perfunctory
U
باری بهر جهت
boxcar
U
یکنوع واگن باری
no load torque
U
گشتاور پیچشی بی باری
cargo master
U
نوعی هواپیمای باری
overload principle
U
اصل اضافه باری
floating cargo
U
باری که دردریا است
lorries
U
اتومبیل باری گاری
sexual promiscuity
U
بی بند و باری جنسی
idle current connection
U
اتصال جریان بی باری
autoloading
U
باری نیم خودکار
lift helicopter
U
هلی کوپتر باری
idling current connection
U
اتصال جریان بی باری
lighters
U
کشتی باری کوچک
truckload
U
به گنجایش یک ماشین باری
lighter
U
کشتی باری کوچک
ideal no load voltage
U
ولتاژ بی باری ایده ال
ideal no load d.c. voltage
U
ولتاژ "دی .سی " بی باری ایده ال
truckloads
U
به گنجایش یک ماشین باری
transitoriness
U
حالت ناپایداری حالت بی بقایی
spectralness
U
حالت طیفی حالت شبحی
spectrality
U
حالت طیفی حالت شبحی
marginal case
U
حالت نهائی حالت حدی
cold forming
U
حالت دهی در حالت سرد
freighters
U
کرایه کننده کشتی باری
the supreme
U
خداوند متعال باری تعالی
floating cargo
U
باری که باکشتی حمل میشود
freighter
U
کرایه کننده کشتی باری
nosing
U
باری که چرخهای لوکوموتیومتحمل می شوند
wanigan
U
سقف تراکتور یا ماشین باری
wannigan
U
سقف تراکتور یا ماشین باری
galliot
U
کرجی باری یا ماهی گیری
to have
[or bear]
a maximum
[minimum]
load of something
U
حداکثر
[حداقل]
باری را پذیرفتن
carrack
U
کشتی بزرگ باری وجنگی قدیمی
lighter
U
با قایق باری کالا حمل کردن
lighters
U
با قایق باری کالا حمل کردن
galiot
U
کرجی باری یاماهی گیری هلندی
carack
U
کشتی بزرگ باری وجنگی قدیمی
milner bary gambit
U
گامبی میلنر- باری در دفاع فرانسوی شطرنج
plateform car
U
واگن باری بدون دیوار راه اهن
entrucking table
U
جدول حرکات و بارگیری خودروهای باری ارتشی
globe master
U
نوعی هواپیمای باری سنگین چهار موتوره
defense readiness condition
U
وضعیت امادگی رزمی ارتش وضعیت امادگی رزمی دفاعی
heian sandan
U
اجرای هم زمان دو تکنیک اوچی اوکه و گدان باری
compartment marking
U
تقسیمات علامت گذاری شده داخل هواپیمای باری یاترابری
crude
U
حالت طبیعی رنگ
[حالت ملایم و اصیل رنگ]
limit load
U
بیشترین باری که ممکن است در حالتی بر یک جزء یا قطعه وارد شود
portable
U
کامپیوتر فشرده و مستقل که میتواند توسط بسته باری یا منبع تغذیه اجرا شود
neutral
U
خنثی
monaecious
U
خنثی
sexless
U
خنثی
inert
U
خنثی
inactive
U
خنثی
hermaphroditical
U
خنثی
hermaphrodite
U
خنثی
eunuch
U
خنثی
null
U
خنثی
eunuchs
U
خنثی
hermaprodite
U
خنثی
androgyny
U
خنثی
neuter gender
U
خنثی
Recent search history
Forum search
more
|
برای این معنی از دیگران سوال بپرسید. (Ask Question)
✘ Close
Contact
|
Terms
|
Privacy
© 2009 Perdic.com