English Persian Dictionary - Beta version
 
پرسش ترجمه خود را ارسال نمایید
| Help | About |
 
Home | Forum / پرسش و پاسخ | + Contribute | Users
Login | Sign up  
     

Enter keyword here!
  Tips | Translate!
✘ Close
✘ Close
Total search result: 95 (6 milliseconds)
ارسال یک معنی جدید
Menu
English Persian Menu
column splice U وصله ستونها
معنی که میخواستی رو پیدا نکردی؟ برو تو این صفحه تا از دیگرون کمک بگیری.
Other Matches
patches U وصله ناجور وصله کردن
patch U وصله ناجور وصله کردن
cento U پارچه وصله وصله
to put a patch on a garment U وصله بر جامهای دوختن جامهای را وصله کردن
dutter U فاصله ستونها
corsa U [پیشانی در گچ بری سر ستونها]
column research council U شورای تحقیق بر ستونها
intercolumniation U فاصله گذاری بین ستونها
column bases plates U صفحات تقسیم فشارپای ستونها
intercolumniation U دهنه بین ستونها بر حسب قطر ستون
purline U قسمت افقی روی شاه تیر یا ستونها
risers U انشعابات عمومی چتر نجات ستونها یا طنابهای عمودی ناو طنابهای شانهای چترنجات
inscribed U حجاری کردن روی سطوح و ستونها حکاکی کردن
inscribes U حجاری کردن روی سطوح و ستونها حکاکی کردن
inscribe U حجاری کردن روی سطوح و ستونها حکاکی کردن
inscribing U حجاری کردن روی سطوح و ستونها حکاکی کردن
patch U وصله
imp U وصله
imps U وصله
fish plate U وصله
patches U وصله
patching U وصله
patchier U وصله وصله
splice U وصله
spliced U وصله
splices U وصله
joint U وصله
patchiest U وصله وصله
splicing U وصله
patchy U وصله وصله
pasting U وصله کردن
pasted U درج وصله
pasting U درج وصله
pastes U وصله کردن
pastes U درج وصله
pasted U وصله کردن
inset U دهانه وصله
patchery U وصله کاری
splotch U نقطه وصله
field splice U وصله کارگاهی
to p up U وصله کردن
doubler U تخته وصله
copper tingle U وصله مسی
patchiness U وصله داری
paste U وصله کردن
paste U درج وصله
pieces U وصله کردن
patch U وصله کردن
patches U وصله کردن
patched U وصله دار
piece U وصله کردن
patchy U وصله دار
patchiest U وصله دار
patchier U وصله دار
patchable U وصله بردار
patchwork U وصله دوزی
clout U وصله کردن
clouted U وصله کردن
clouting U وصله کردن
clouts U وصله کردن
insets U دهانه وصله
clobbered U جامه وصله کردن
tinkerer U وصله زن حلبی ساز
clobber U جامه وصله کردن
vamp U وصله تعمیر کردن
mending U وصله پینه شدنی
fish out of water <idiom> U طرف وصله ناجوراست
botch U وصله وپینه بدنما
revamped U وصله پینه کردن
clobbering U جامه وصله کردن
clobbers U جامه وصله کردن
revamping U وصله پینه کردن
revamp U وصله پینه کردن
tinkering U وصله کاری تعمیرکردن
tinkers U وصله کاری تعمیرکردن
tinkered U وصله کاری تعمیرکردن
tinker U وصله کاری تعمیرکردن
patches U وصله دوزی کردن
patch U وصله دوزی کردن
fishplate U لبه گیر وصله
botched U وصله وپینه بدنما
botches U وصله وپینه بدنما
revamps U وصله پینه کردن
botching U وصله وپینه بدنما
fishplate U قطعات ریل را با وصله وصل کردن پشت بند
row U 1-خط حروف چاپ شده یا نمایش داده شده . 2- خط افقی در کارت پانچ , اعداد در ردیفها نمایش داده می شوند و نه در ستونها. هر ورودی با یک ردیف نقط ه جدا می شوند
rows U 1-خط حروف چاپ شده یا نمایش داده شده . 2- خط افقی در کارت پانچ , اعداد در ردیفها نمایش داده می شوند و نه در ستونها. هر ورودی با یک ردیف نقط ه جدا می شوند
rowed U 1-خط حروف چاپ شده یا نمایش داده شده . 2- خط افقی در کارت پانچ , اعداد در ردیفها نمایش داده می شوند و نه در ستونها. هر ورودی با یک ردیف نقط ه جدا می شوند
revamp U دوباره وصله یا سرهم بندی کردن نو نما کردن
revamped U دوباره وصله یا سرهم بندی کردن نو نما کردن
revamps U دوباره وصله یا سرهم بندی کردن نو نما کردن
revamping U دوباره وصله یا سرهم بندی کردن نو نما کردن
vamp U وصله کردن سرهم بندی کردن
to patch up U وصله کردن اصلاخ کردن
Recent search history Forum search
Search history is off. Activate
more | برای این معنی از دیگران سوال بپرسید. (Ask Question)
  Contact• | TermsPrivacy  © 2009 Perdic.com