English Persian Dictionary - Beta version
 
پرسش ترجمه خود را ارسال نمایید
| Help | About |
 
Home | Forum / پرسش و پاسخ | + Contribute | Users
Login | Sign up  
     

Enter keyword here!
  Tips | Translate!
✘ Close
✘ Close
Total search result: 201 (12 milliseconds)
ارسال یک معنی جدید
Menu
English Persian Menu
scuba U وسیله ماندن غواص در زیراب
معنی که میخواستی رو پیدا نکردی؟ برو تو این صفحه تا از دیگرون کمک بگیری.
Other Matches
bottom time U مدت ماندن غواص در زیر اب
dive schedule U جدول حداکثر زمان و عمق استخر برای شیرجه جدول نشاندهنده عمق و زمان ماندن زیر اب غواص
drains U زیراب
drain U زیراب
outlet U زیراب
draining U زیراب
outlets U زیراب
drained U زیراب
undersea U متحرک در زیراب
bottom U قسمت زیراب کشتی
bottoms U قسمت زیراب کشتی
hydraulic lime engineering U ملاطی که در زیراب سفت میشود
demerse U زیراب کردن غوطه دادن
chains U باس ارتباطی که یک وسیله را به دیگری متصل میکند. و هر وسیله میتواند دادهای که در خط به سوی وسیله دیگر وجود دارد دریافت یا ارسال یا تغییر بدهد
chain U باس ارتباطی که یک وسیله را به دیگری متصل میکند. و هر وسیله میتواند دادهای که در خط به سوی وسیله دیگر وجود دارد دریافت یا ارسال یا تغییر بدهد
diver U غواص
ember goose U غواص
forgman U غواص
ember diver U غواص
frogmen U غواص
skin-divers U غواص
skin diver U غواص
skin-diver U غواص
frogman U غواص
swim fin U کفش غواص
scuba diver U غواص با وسایل
sensor U وسیله اکتشافی وسیله مراقبتی وسیله کشف کننده
mouthpieces U لوله هوای غواص
mouthguard U لوله هوای غواص
mouthpiece U لوله هوای غواص
snorkeler U غواص با ماسک و لوله
surface line U طناب وصل به غواص و قایق
lifelines U طناب یارسن نجات غواص
lifeline U طناب یارسن نجات غواص
loon U انواع پنگوئنهای ماهیخوار و غواص
scuba dive U فرورفتن غواص به زیر اب باوسایل
hang off U مکث کوتاه غواص در زیر اب در صعود
buddy line U طنابی که در حدود 01 متر که 2 غواص را به هم وصل میکند
decompression stop U مکث غواص کوتاه در عمقهای معین در صعود
ambient water U ابی که در عمق معین دراطراف غواص است
shallow water blackout U بیهوشی غواص که نفس رازیر اب حبس کرده
nitrogen narcosis U حالت مستانه غواص در عمق بیش از 031 متر
j valve U سوپاپ کپسول هوای غواص که بطور خودکار بسته شود
fet U وسیله الکترونیکی که به عنوان کنترل جریان متغییر بکار می رود : یک سیگنال خارجی مقاومت وسیله و جریان جاری را تغییر میدهد به وسیله تغییر پهنای کانال هدایت
decompression table U جدول نشاندهنده زمان و محل لازم برای صعود ارام غواص
asynchronous U داده یا وسیله سریال که نیازی به یکنواخت بودن با وسیله دیگر ندارند
crawlers U وسیله نقلیهای که روی زنجیر حرکت میکند وسیله نقلیه خزنده
crawler U وسیله نقلیهای که روی زنجیر حرکت میکند وسیله نقلیه خزنده
peripheral U مدیر و کنترل کننده وسیله ورودی /خروجی یا وسیله جانبی
contention U وضعیتی که در آن دو یاچند وسیله قصد برقراری ارتباط با یک وسیله را دارند
looped U آزمایشی که سیگنال ارسالی را به وسیله فرستنده پس می فرستد پس از عبور آن از خط یا وسیله
loop U آزمایشی که سیگنال ارسالی را به وسیله فرستنده پس می فرستد پس از عبور آن از خط یا وسیله
contentions U وضعیتی که در آن دو یاچند وسیله قصد برقراری ارتباط با یک وسیله را دارند
loops U آزمایشی که سیگنال ارسالی را به وسیله فرستنده پس می فرستد پس از عبور آن از خط یا وسیله
connectivity U توانایی یک وسیله برای ارتباط برقرار کردن باسایر وسیله ها و ارسال اطلاعات
device U کنترل وسیله با حروف مختلف یاترکیب خاص آنها برای دستور دادن به وسیله
devices U کنترل وسیله با حروف مختلف یاترکیب خاص آنها برای دستور دادن به وسیله
built-in U نوشتاری که موقتاگ به وسیله یک وسیله جانبی معمولاگ چاپگر ذخیره سازی شده است
daisy chain U روش اتصال یک وسیله با یک کابل از یک ماشین یا وسیله به دیگر
tie down U وسیله مهار هواپیما در محوطه پارکینگ وسیله بستن
simulate U کپی کردن رفتار سیستم یا وسیله با دیگر وسیله ها
simulating U کپی کردن رفتار سیستم یا وسیله با دیگر وسیله ها
simulates U کپی کردن رفتار سیستم یا وسیله با دیگر وسیله ها
trainers U وسیله اموزش دهنده وسیله کمک اموزشی
trainer U وسیله اموزش دهنده وسیله کمک اموزشی
immersion proof U وسیله ضد رطوبت یا نفوذ اب وسیله ضد فرو رفتن در اب
weight belt U کمربند با وزنه هایی برای سنگین کردن بدن غواص برای رفتن به عمق موردنظر
daisy chain U باسهای ارتباطی که یک وسیله را به دیگری متصل میکند و هر وسیله میتواند داده را که به ماشین دیگر منتقل میشود دریافت
communication U مجموعه اصلی از برنامه ها که پروتکل ها را رعایت می کنند.کنترل کنندههای فرمت و وسیله و خط برای نوع وسیله یا خط استفاده میشود
laser U وسیله تولید نور با طول موج یکسان در یک اشعه باریک به وسیله برانگیختن یک ماده به حدی که فوتونهای نورانی منتشر کند
lasers U وسیله تولید نور با طول موج یکسان در یک اشعه باریک به وسیله برانگیختن یک ماده به حدی که فوتونهای نورانی منتشر کند
plotters U وسیله ناوبری وسیله رسم کننده
plotter U وسیله ناوبری وسیله رسم کننده
outputs U اطلاع یا دادهای که از CPU یا حافظه اصلی به وسیله دیگر منتقل شود و مثل صفحه نمایش یا چاپگر و وسیله ذخیره سازی جانبی
output U اطلاع یا دادهای که از CPU یا حافظه اصلی به وسیله دیگر منتقل شود و مثل صفحه نمایش یا چاپگر و وسیله ذخیره سازی جانبی
devices U فضایی در حافظه که توسط یک وسیله مشخص گرفته شده است . CPU میتواند با قرار دادن دستورات در این محل وسیله را کنترل کند
device U فضایی در حافظه که توسط یک وسیله مشخص گرفته شده است . CPU میتواند با قرار دادن دستورات در این محل وسیله را کنترل کند
communication U بافری در گیرنده که به یک وسیله جانبی کند اجازه قبول داده از یک وسیله جانبی سریع میدهد بدون کم کردن سرعت
dual capable U جنگ افزار یا وسیله دو کاره وسیله یا جنگ افزاری که دونوع ماموریت انجام میدهد
astigmatizer U وسیله استیگمات کننده وسیله تقویت کننده مسافت یاب برای دیدن نور کم در شب
from pillar to post U ازیک وسیله به وسیله دیگر
handshakes U سیگنال استاندارد بین دو وسیله برای اطمینان از صحت کار سیستم . وسیله سازگار است و ارسال داده صحیح است .
handshake U سیگنال استاندارد بین دو وسیله برای اطمینان از صحت کار سیستم . وسیله سازگار است و ارسال داده صحیح است .
handshaking U سیگنال استاندارد بین دو وسیله برای اطمینان از صحت کار سیستم . وسیله سازگار است و ارسال داده صحیح است .
interserviceable U قابل استفاده به وسیله چندقسمت یا چند نوع یکان وسیله چند یکانی
flmingo U مرغ اتشی مرغ غواص
cycle U عمل دستیالی به حافظه توسط یک وسیله جانبی که CPU را برای یک یا چند باس ساعت متوقف میکند تا داده از حافظه به وسیله منتقل شود
cycles U عمل دستیالی به حافظه توسط یک وسیله جانبی که CPU را برای یک یا چند باس ساعت متوقف میکند تا داده از حافظه به وسیله منتقل شود
cycled U عمل دستیالی به حافظه توسط یک وسیله جانبی که CPU را برای یک یا چند باس ساعت متوقف میکند تا داده از حافظه به وسیله منتقل شود
demands U جابجایی فایل هاو داده از وسیله ذخیره سازی جانبی به یک وسیله با سرعت دستیابی بالا در صورتی که توسط پایگاه داده مورد نیاز باشد
touches U وسیله مسط ح که محل و چیزی که سطح آنرا لمس کرده است احساس میکند برای کنترل محل نشانه گر یا روشن و خاموش کردن وسیله
demanded U جابجایی فایل هاو داده از وسیله ذخیره سازی جانبی به یک وسیله با سرعت دستیابی بالا در صورتی که توسط پایگاه داده مورد نیاز باشد
demand U جابجایی فایل هاو داده از وسیله ذخیره سازی جانبی به یک وسیله با سرعت دستیابی بالا در صورتی که توسط پایگاه داده مورد نیاز باشد
dangerous goods by road agreement U موافقتنامه بین کشورهای اروپایی که در ان درخصوص وسیله حمل نحوه بسته بندی و مشخصات وسیله حمل ونقل توضیح لازم داده شده است
touch U وسیله مسط ح که محل و چیزی که سطح آنرا لمس کرده است احساس میکند برای کنترل محل نشانه گر یا روشن و خاموش کردن وسیله
failed U وا ماندن
fails U وا ماندن
trray U ماندن
be U ماندن
stick with <idiom> U ماندن با
remain U ماندن
subsisted U ماندن
subsist U ماندن
upaemia U ماندن
abhide U ماندن
fail U وا ماندن
remained U ماندن
stand U ماندن
to be left U ماندن
to wear one's years well U ماندن
lie off U ماندن
lie U ماندن
lied U ماندن
stayed U ماندن
lies U ماندن
subsists U ماندن
stay U ماندن
subsisting U ماندن
to fret one's gizzard U ته ماندن
phase U وسیله جدید که به تدریج معرفی میشود و وسیله قدیمی کم کم بی استفاده میشود
phases U وسیله جدید که به تدریج معرفی میشود و وسیله قدیمی کم کم بی استفاده میشود
tranship U نقل وانقال بار وغیره از یک وسیله یاکشتی به وسیله یاکشتی دیگری
phased U وسیله جدید که به تدریج معرفی میشود و وسیله قدیمی کم کم بی استفاده میشود
to lie hid U پنهان ماندن
to lie d. U بیکار ماندن
survived U زنده ماندن
stodge U در وهل ماندن
oversleeping U خواب ماندن
oversleep U خواب ماندن
to remain faithful U با وفا ماندن
abides U پایدارماندن ماندن
to stand mute U خاموش ماندن
to be in hiding U پنهان ماندن
keep house U در خانه ماندن
survives U زنده ماندن
to fall to the ground U متروک ماندن
lie up U در بستر ماندن
to be dashed to the ground U متروک ماندن
lie up U درکنام ماندن
to fall in to oblivion U متروک ماندن
to keep close U نزدیک ماندن
to stand over U معوق ماندن
stand over U معوق ماندن
overslept U خواب ماندن
surviving U زنده ماندن
to stay up U بیدار ماندن
to oversleep oneself U خواب ماندن
keep in U در خانه ماندن
sit up U بیدار ماندن
to keep dark U پنهان ماندن
lie over U معوق ماندن
oversleeps U خواب ماندن
lie up U در اغل ماندن
survive U زنده ماندن
fix U ثابت ماندن
strands U متروک ماندن
strand U متروک ماندن
lag U عقب ماندن
lagged U عقب ماندن
lags U عقب ماندن
abort U نارس ماندن
abort U عقیم ماندن
come through U باقی ماندن
come to nothing U عقیم ماندن
to come to nothing U عقیم ماندن
to suffer from hunger U گرسنه ماندن
to go hungry U گرسنه ماندن
survived <past-p.> U زنده ماندن
steer clear U دور ماندن
fixes U ثابت ماندن
postpone U عقب ماندن
postponed U عقب ماندن
postpones U عقب ماندن
postponing U عقب ماندن
awake U بیدار ماندن
awakes U بیدار ماندن
awaking U بیدار ماندن
abide U پایدارماندن ماندن
abided U پایدارماندن ماندن
settle U جا دادن ماندن
settles U جا دادن ماندن
desuetude U متروک ماندن
drop behind U عقب ماندن
fall into abeyance U بی تکلیف ماندن
aborting U بی نتیجه ماندن
aborts U بی نتیجه ماندن
come alive <idiom> U فعال ماندن
aborted U بی نتیجه ماندن
go hungry U گرسنه ماندن
To be left in the air. To hang fire . U بلاتکلیف ماندن
hold over U باقی ماندن
abort U بی نتیجه ماندن
up the river/creek with no paddle <idiom> U مثل خر در گل ماندن
bide U در انتظار ماندن
keep quiet <idiom> U ساکت ماندن
stay put <idiom> U درجایی ماندن
antiwithdrawal device U وسیله ضد باز کردن ماسوره بمب وسیله ضد دستکاری ماسوره
radar prediction U بررسی به وسیله رادار تجزیه و تحلیل اطلاعات به وسیله رادار
device U یک بیت درکلمه وضعیت وسیله برای بیان وضعیت وسیله
devices U یک بیت درکلمه وضعیت وسیله برای بیان وضعیت وسیله
Recent search history Forum search
more | برای این معنی از دیگران سوال بپرسید. (Ask Question)
  Contact• | TermsPrivacy  © 2009 Perdic.com