Perdic.com
English Persian Dictionary - Beta version
پرسش ترجمه خود را ارسال نمایید
|
Help
|
About
|
Home
|
Forum / پرسش و پاسخ
|
+
Contribute
|
Users
Login | Sign up
Enter keyword here!
⌨
Tips
|
Translate!
✘ Close
✘ Close
Total search result: 181 (7 milliseconds)
ارسال یک معنی جدید
Menu
English
Persian
Menu
obsession
U
وسواس فکری
obsessions
U
وسواس فکری
معنی که میخواستی رو پیدا نکردی؟ برو تو این صفحه تا از دیگرون کمک بگیری.
Search result with all words
obsessive compulsive state
U
حالت وسواس فکری- عملی
Other Matches
scatology
U
وسواس هرزه گویی وسواس نجاست
scape
U
وسواس
whimseys
U
وسواس
whimsies
U
وسواس
whimsy
U
وسواس
maggot
U
وسواس
maggots
U
وسواس
over caution
U
وسواس
crankiness
U
وسواس
of no scruples
U
بی وسواس
humorousness
U
وسواس
whim
U
وسواس
humoursomeness
U
وسواس
fantasy
U
وسواس
fantasies
U
وسواس
scrupulousness
U
وسواس
scrupulosity
U
وسواس
whims
U
وسواس
freak
U
وسواس
freaks
U
وسواس
whimsicality
U
وسواس
whimsey
U
وسواس
he has a maggot in his head
U
وسواس دارد
scrupulously
U
از روی وسواس
finically
U
ازروی وسواس
finicality
U
دیرپسندی وسواس
arithmomania
U
وسواس اعداد
hyperprosexia
U
وسواس دقت
delire du toucher
U
وسواس لمس
hyperprosessis
U
وسواس دقت
accuracy compulsion
U
وسواس دقت
ablutomania
U
وسواس شستشو
reptition compulstion
U
وسواس تکرار
compulsion
U
وسواس عملی
compulsions
U
وسواس عملی
scruple
U
وسواس داشتن
scrupulousy
U
از روی وسواس
trichotillomania
U
وسواس مو کنی
meticulosity
U
وسواس در دقت
whim wham
U
خیال وسواس
onomatomania
U
وسواس کلامی
obsessions
U
فکر دائم وسواس
obsession
U
فکر دائم وسواس
the freak takes him
U
وسواس میگیردش وسواسش میگیرد
scruple
U
نهی اخلاقی وسواس باک
valetudinarianism
U
احساس ضعف و سستی وسواس سلامتی
monomaia
U
جنون درمورد بخصوصی وسواس در چیزی
purist
U
شخصیکه در استعمال کلمات صحیح وسواس دارد
purists
U
شخصیکه در استعمال کلمات صحیح وسواس دارد
inconsiderateness
U
بی فکری
mental
U
فکری
excogitative
U
فکری
braininess
U
فکری
reflectional
U
فکری
irreflection
U
بی فکری
incogitancy
U
بی فکری
incogitance
U
بی فکری
cerebral
U
فکری
intellectuals
U
فکری
intellectual
U
فکری
conceptual
U
فکری
notional
U
فکری
brain work
U
کار فکری
sentience
U
زندگی فکری
intellectual capital
U
سرمایه فکری
insularism
U
کوته فکری
infantilism of thought
U
کوته فکری
perspective
U
جنبه فکری
mechanical
U
غیر فکری
head work
U
کار فکری
heartsease
U
اسایش فکری
ideational shield
U
سپر فکری
ideo motor
U
فکری- حرکتی
ideological war
U
جنگ فکری
visualization
U
تجسم فکری
dyslogia
U
گفتارپریشی فکری
captivity
U
گفتاری فکری
notions
U
ادراک فکری
provinciality
U
کوته فکری
indoctrination
U
تلقین فکری
caprices
U
تمایل فکری
caprice
U
تمایل فکری
prudery
U
کوته فکری
enlightenment
U
روشن فکری
reflective
U
فکری بازتابی
perspicuity
U
روش فکری
narrow minddedness
U
کوتع فکری
fanaticism
U
کوته فکری
perspectives
U
جنبه فکری
notion
U
ادراک فکری
obsessive rumination
U
نشخوار فکری
mental work
U
کار فکری
provincialism
U
کوته فکری
intellectualize
U
بصورت فکری در اوردن
ideo motor act
U
عمل فکری- حرکتی
psychopathy
U
اختلالات فکری وروانی
he thought out a plan
U
فکری بنظرش رسید
He is an inconderate person .
U
آدم بی فکری است
equanimity
U
تعادل فکری انصاف
absolute
آزاد از قیود فکری
that is a good idea
U
خوب فکری است
brainstorms
U
اشفتگی فکری موقتی
brainstorm
U
اشفتگی فکری موقتی
thoughtless
U
لاقید ناشی از بی فکری
habiliment
U
جامه استعداد فکری
morons
U
فرد فاقد رشد فکری
pixilated
U
دارای عدم تعادل فکری
moron
U
فرد فاقد رشد فکری
She's quite a back number.
<idiom>
U
او
[زن]
آدم کهنه فکری است.
(have a) bee in one's bonnet
<idiom>
U
فکری که مکررا به ذهن میآید
sympathizers
U
طرفدار همفکر پشتیبان فکری
To dismiss something from ones thoughtl .
U
فکری را از سر خود بیرون کردن
to be i. with an idea
U
فکری در کسی تاثیر نمودن
sympathetically
U
ازروی همدردی یا هم فکری غمخوارانه
sympathisers
U
طرفدار همفکر پشتیبان فکری
A penny for your thoughts . Whats exactly on your mind ?
U
به چی؟ فکر می کنی ؟چرا در فکری ؟
sympathizer
U
طرفدار همفکر پشتیبان فکری
tabula rasa
U
مرحله فرضی فکری خالی ازافکاروتخیلات
ideologies
U
روش فکری فرد یا طبقه خاص
idological parties
U
احزاب دارای روش فکری خاص
He is most suitable for brain work .
U
خیلی بدرد کارهای فکری می خورد
masterminds
U
دارای نبوغ فکری ابداع کردن
masterminding
U
دارای نبوغ فکری ابداع کردن
radicalism
U
اجتماعی موجود سا سیستم فکری افراطی
masterminded
U
دارای نبوغ فکری ابداع کردن
mastermind
U
دارای نبوغ فکری ابداع کردن
ideology
U
روش فکری فرد یا طبقه خاص
obsessive compupsive disorer
U
روان رنجوری وسواسی فکری- عملی
psychomotor
U
ناشی از حرکات عضلانی دراثر عمل فکری
psychokinesis
U
عملیات جنون امیز در اثراختلالات فکری وروانی
Mentally retarded children.
U
کودکان عقب افتاده ( از لحاظ رشد فکری )
Marxism
U
روش فکری کارل مارکس فیلسوف المانی
orthopsychiatry
U
تداوی روحی اختلالات فکری وروحی اطفال
radicalism
U
روش فکری مبنی بر اصلاح طلبی و تحول خواهی
aeolist
U
انسانی غلط انداز که ادعای روشن فکری دارد
churn
U
بافعالیت فکری چیزی بوجود اوردن کره سازی
churned
U
بافعالیت فکری چیزی بوجود اوردن کره سازی
cults
U
هوس وجنون برای تقلید از رسم یاطرز فکری
churns
U
بافعالیت فکری چیزی بوجود اوردن کره سازی
cult
U
هوس وجنون برای تقلید از رسم یاطرز فکری
To work on someone
کسی را پختن
[از نظر فکری وذهنی آماده کردن]
feel out
<idiom>
U
صحبت یا انجام باشخص به صورتیکه متوجه بشوی که چه فکری میکند
stalinism
U
سیستم فکری مارکسیسم به نحوی که استالین ان را تعبیر و تفسیرکرده است
evolutionism
U
روش فکری کسانی که در جمیع امورمعتقد به سیر تکاملی هستند
parochialism
U
محدودیت فکری و دلبستگی به انجام کارهای محلی و ناحیهای محدود
prepossess
U
تحت تاثیرعقیده یامسلکی قرار دادن قبلا تبعیض فکری داشتن
outside agency
U
شخصی که مجاز نیست درزمین گلف به بازیگر کمک فکری کند
trotskism
U
سیستم فکری تروتسکی همکار لنین که به وسیله استالین از روسیه طرد شد
egalitaire
U
روش فکری است که طرفدارمساوات ابناء بشر در جمیع شئون میباشد
dialectic
U
البته باتفاوتهایی که ناشی از روش فکری خاص هر یک بود به کار می بردند
poomse
U
نتیجه حرکت فکری ارادی باتوجه به ایستادن سرعت شتاب و نیروی اولیه
escapism
U
هر روش فکری که متضمن عزلت و گوشه گیری و فرار از فعالیتهای اجتماعی باشد
idealism
U
روش فکری کسانی که معتقدندسیاست باید تابع ایده الهای انسانی باشد
objectivism
U
روش فکری که مبتنی بر اصالت حقایقی است که به وسیله درک حسی استنباط میشود
rationalism
U
سیستم فکری که عقل و استدلال عقلی را مقدم بر هر چیز جهت کشف حقیقت می داند
ideology
U
روش فکری وسیاسی و اجتماعی واقتصادی خاص با کلیه نظریات و هدفها و مسائل مربوط به ان
ideologies
U
روش فکری وسیاسی و اجتماعی واقتصادی خاص با کلیه نظریات و هدفها و مسائل مربوط به ان
erastianism
U
سیستم فکری که وجود هرنوع منشاء الهی و اسمانی رابرای سلطنت و کلیسا نفی میکند
commitment board
U
هیئت بررسی وضع پرسنل شرکت کننده در رزم کمیته تشخیص سلامت فکری افرادجنگی
ideologies
U
بحث و گفتگو در موردافکار و عقاید فکری که ابتدا"ابراز شده و نتیجه مسائل قبلی نباشد
ideology
U
بحث و گفتگو در موردافکار و عقاید فکری که ابتدا"ابراز شده و نتیجه مسائل قبلی نباشد
dogmatism
U
دگماتیسم روش فکری که به موجب ان "دگمها" یا سنن و سوابق مسلمه باید بدون پرسش وکورکورانه مورد تبعیت قرارگیرند
internationalism
U
روش فکری مبنی بر لزوم همکاری وهمبستگی نزدیک بین ملتهای جهان به حدی که به تشکیل یک حکومت جهانی منجر شود
controvrsism
U
روش فکری گروهی ازروشنفکران قرون وسطی که بدون اعتقاد به هدفهای انقلابی به دفاع از حقوق افراد در مقابل پادشاهان می پرداختند
conservatism
U
عقیده معتقدین به حفظ وضع موجود روش فکری احزاب " توری " درانگلستان که محتوای عقایدشان محافظه کارانه بوده است
plank
U
قسمت مهم مرام سیاسی قسمت اصلی یک روش فکری
whiggism
U
روش فکری منتسب به حزب "ویگ " که در واقع حزب لیبرال و ازادیخواه انگلستان بود
terrorism
U
عقیده به لزوم ادمکشی و ایجاد وحشت دربین مردم و یا سیستم فکری یی که هر نوع عملی را برای رسیدن به اهداف سیاسی جایز می داند
horizons
U
افق فکری بوسیله افق محدود کردن
horizon
U
افق فکری بوسیله افق محدود کردن
mercantilism
U
روش فکری اقتصادی مبنی بر اعتقاد به لزوم افزایش صادرات برواردات و حمایت دولت ازصنایع داخلی و بالاخره جمع اوری هر چه بیشتر طلا درمملکت
individualism
U
فلسفه اصالت فردیت روش فکری که معتقد به ازاد گذاشتن فرد درجمیع امور و شئون است بدون انکه مصالح جمع این ازادی را محدود کند
Taoism
U
روش فکری منسوب به lao-tseفیلسوف چینی که مبتنی است بر اداره مملکت بدون وجوددولت و بدون اعمال فرمها واشکال خاص حکومت
utopiannism
U
اعتقاد به مدینه فاضله روش فکری افلاطون فرانسیس بیکن سر توماس مور و ..... که در اثار خودجامعهای با تاسیسات مطلوب و افراد بی عیب و درحد کمال مطلوب ایجاد و ان را به عنوان الگویی برای جوامع جهان معرفی کرده اند
cataleptic
U
مبتلا به بیماری جمود عضلات مبتلا به جمود فکری
revisionism
U
روش فکری ادوارد برنشتاین المانی که ابتدا پیرو مارکس بود ولی بعدا" دکترین فوق را که مبتنی است بر اصلاح سیستم انقلابی مارکس و اعتقاد به این که سوسیالیسم از طریق تکامل تدریجی میتواندجهانگیر شود ابداع کرد
economic nationalism
U
ناسیونالیسم اقتصادی خودکفایی اقتصادی سیستم فکری اقتصادی که هدف ان ایجاد سیستم اقتصادی مبنی بر خودبسی است به طوریکه اقتصاد کشور به تجارت خارجی برای کالاهای اصلی احتیاج نداشته باشد
pragmatism
U
مصلحت گرایی روش فکری منسوب به ویلیام جیمز امریکایی که درمقابل تعریفی که فلسفه مابعدالطبیعه از حقیقت میکند به این شرح " مطابقت ذهن با واقعیت خارجی "تعریف جدیدی وضع نموده است به این شکل " ان چه درعمل مفید افتد حقیقت است "
Recent search history
Forum search
more
|
برای این معنی از دیگران سوال بپرسید. (Ask Question)
✘ Close
Contact
|
Terms
|
Privacy
© 2009 Perdic.com